اوژن

/~owZan/

فرهنگ اسم ها

اسم: اوژن (پسر) (فارسی) (تلفظ: ožan) (فارسی: اوژن) (انگلیسی: ozhan)
معنی: به زمین افکننده، از بین برنده دشمن، ( در قدیم ) اوژندن، افکندن، اوژننده، افکننده، اندازنده
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم پسر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

اوژن. [ اَ ژَ ] ( نف مرخم ) انداز. ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( برهان ). افکن. ( ناظم الاطباء )( آنندراج ) ( انجمن آرا ). اندازنده و افکننده. ( برهان ) ( هفت قلزم ). اما همیشه در صورت ترکیبی بکار رود.
- تن اوژن ؛ تن افکن :
یکی آتش درافتاده ست ما را
جگرسوز و دل اوبار و تن اوژن.
عطا ادیب السلطنه.
- جنگ اوژن ؛ جنگ افگن.جنگ انگیز :
زره پوش خسبند جنگ اوژنان.
که بستر بود خوابگاه زنان
سعدی ( بوستان ).
- خنجراوژن ؛ خنجرافکن :
بدرگاه سپهسالار مشرق
سوار نیزه باز خنجراوژن.
منوچهری ( از آنندراج ).
- شیراوژن ؛ شیرافکن. ( آنندراج ) :
چورهام و بهرام گردن فراز
چو شیدوش شیراوژن رزمساز.
فردوسی.
- مرداوژن ؛ مردافکن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

اوژن اول ( قدیس ) پاپ از ۶۵۴ تا ۶۵۷ م . ذکران وی ۲ ژوئن است . یا اوژن دوم . پاپ از ۸۲۴ تا ۸۲۷ . یا اوژن سوم . پاپ از ۱۱۴۵ تا ۱۱۵۳ . یا اوژن چهارم . پاپ از ۱۴۳۱ تا ۱۴۴۷ .
( اسم ) در ترکیب بمعنی (اوژننده ) بمعنی افکننده و اندازنده آید : خنجر اوژن شیر اوژن .

فرهنگ معین

(اَ یا اُ ژَ ) (ص فا. ) افکننده و اندازنده ، شیر اوژن .

فرهنگ عمید

۱. = اوژندن
۲. اوژنده، اوژننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): شیراوژن، تو در پنجهٴ شیر مرداوژنی / چه سودت کند پنجهٴ آهنی (سعدی۱: ۱۰۷ ).

پیشنهاد کاربران

اوژنیدن هم اکنون نیز بکار میرود انرا اوشنیدن گویند
چویل کِر کمر باد اوژنیدش
دل کر کاردین تر غم انجنیدش
اوژن،
اوژن معنای افکندن, زدن و آگین را نیز میدهد
اوژن از ریشه هندو اروپائی گوهن - gwhen یا ردن و کشتن است که در فارسی باستان جت jata ودر اوستا جینتی jainti و ساتسکریت هنتی hanty تماما بمعنی زدن و آسیب رساندن، ولی در لاتین فندر fendere یا دفاع که در انگلیسی دیفند defend میباشد. در انگلیسی واژه گن gun یا تفنگ عامل کشنده گی نیز شیر اوژن است.
...
[مشاهده متن کامل]

نوشته بر آن چرم نام من است
که بهرام شیر است و شیر اوژن است. ( فردوسی (

برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت.
برای یادسپاری آسانتر تلفظ اوژن یا شیر اوژن می توان به معنای آن نگریست که اوژن یعنی افکن و شیر اوژن یعنی شیر افکن، در واژه ی افکن، الف و کاف فتحه دارند و حرف دوم یعنی ف و حرف چهارم یعنی نون، ساکن هستند در کلمه ی اوژن هم همین طور است اگر حرف اول و سوم را فتحه و حرف دوم و چهارم را ساکن دهیم تلفظ درست می شود البته در تلفظ اوژن، حرف اول را ضمه هم می دهند.
...
[مشاهده متن کامل]

در ضمن جالب است در قدیم از واژه ی شیرافکن استفاده می شده و امروزه از واژه ی بمب افکن استفاده می شود.

آزاده میازار چو آزردی بیوژن ( ب اوژن - بکش ) اوژن =افکن - کشتن - جنگ
اوژنی. . دزیره. . ویکوک: )
کسی میدونه چطوری تلفظش میکنن؟
جونگ کوک
و اشاره فردوسی در شاهنامه
نوشته بر آن چرم نام من است
که بهرام شیر است و شیر اوژن است
فردوسی در بیتی به خوبی از کلمه ی اوژن استفاده نمود
در نبرد بهرام با سپاه توران در آن رزم تازیانه بهرام در میدان به جا می ماند بهرام پس از برگشت متوجه میشود که تازیانه نیست جهت یافتن آن قصد برگشتن به میدان جنگ را دارد . دیگر پهلوانان بهرام را منع می کنند بهرام نمی پذیرد و بیت مورد اشاره
...
[مشاهده متن کامل]

نوشته بر آن چرم نام من است
که بهرام شیر است و شیر اوژن است

اوژن یعنی گلی در شوره زار
ستاره ی درخشان
اوژنی
اسی که ناپلئون به معشوقش توی رمان دزیره داد. . . . .
ویکوک. . . . .
اشعار دیگری هم با استفاده از نام اوژن سروده شده . . .
چو بر عقل دانا شود عشق چیر
همان پنجه آهنین است و شیر
تو در پنجه شیر مرد اوژنی
چه سودت کند پنجهٔ آهنی؟
اوژن نام مستعار من است.
زننده و شکست دهنده دشمن. نام یکی از شخصیت های رمان ( اسلام چگونه وارد ایران شد )
اقیانوس و اسو دختر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس