اولاد

/~owlAd/

مترادف اولاد: آل، احفاد، اخلاف، اسباط، ذریه، زادگان، زاده، فرزندان، نتیجه، نسب، ولد

برابر پارسی: فرزندان، زاده ها

معنی انگلیسی:
children, offspring, descendants, sons, [o.s.] sons, note is also construed as singular meaning child., spawn

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

اولاد. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ ولد به معنی فرزند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) :
تا داد من از دشمن اولاد پیمبر
بدهد بتمام ایزد دادار تعالی.
ناصرخسرو.
ای امت برگشته ز اولاد پیمبر
اولاد پیمبر حکم روز قضااند.
ناصرخسرو.
- اولاد الزنا ؛ زاده زنا. سند :
گر مرا دشمن شدند این قوم معذورند زانک
من سهیلم کآمدم بر موت اولادالزنا.
خاقانی.
- اولاد دَرزَة ؛ فرومایگان و مردم درزی ( دوزنده و جولاهه ).
- اولاددوست ؛ کسی که فرزند دوست میدارد.
- اولاد ضباع ؛ چهار ستاره که بر دست چپ بقار است. رجوع به نفایس الفنون شود.
- اولاد ظبا ؛ کواکبی از دب اکبر... رجوع به دب اکبر از صور کواکب نفایس الفنون شود.
- اولاد عَلاّت ؛ فرزندان زنان پدر.
- اولاد فاطمه ؛ فرزندان فاطمه زهرا دختر پیغمبر اکرم :
یارب به نسل طاهر اولاد فاطمه
یارب به خون پاک شهیدان کربلا.
سعدی.
رجوع به ولد شود.

اولاد. ( اِخ ) بروزن پولاد بقول شاهنامه نام پسر گاندی [ غندی ] پهلوان تورانی فرماندار قطعه ای از مازندران ( به حدس یوستی آلمانی از کلمه وردات به معنی پیش بردن یا ادعا آمده است ). ( فرهنگ لغات شاهنامه ). نام راه دار مازندران. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). نام دیوی از مازندران. ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ) ( برهان ). نام دیوی که رستم براه هفتخوانش بسته بود و او رستم را رهبری کرد و به جاییکه کیکاوس بسته بود برد و مقام دیو سفید بنمود و بعد کشته شدن دیو سفید و پادشاه مازندران ، رستم او را پادشاهی مازندران داد. ( شرفنامه منیری ) ( مؤید الفضلاء ) :
بدان مرز اولاد بد پهلوان
یکی نامدار دلیر و جوان.
فردوسی.
گرفت او کمرگاه دیو سفید
چو ارژنگ و غندی واولاد و بید.
فردوسی.
همی گشت اولاد در مرغزار
ابا نامداران ز بهر شکار.
فردوسی.

فرهنگ فارسی

فرزندان، جمع ولد
( اسم ) جمع ولد زادگان فرزندان توضیح در تخاطب فارسی گاه بجای مفرد آید : احمد اولاد من است حسن اولاد ارشد است .
بر وزن پولاد بقول شاهنامه نام پسر گاندی پهلوان تورانی فرماندار قطعه از مازندران .

فرهنگ معین

[ ع . ] (اِ. ) جِ ولد، فرزندان ، بچه ها.

فرهنگ عمید

= وَلَد

واژه نامه بختیاریکا

( ط ) ؛ از سلسله مراتب شناسای ایلی که کوچکتر ازتش و بزرگتر از کُر بَو است
( ط ) ؛ تیره بزرگ بعضی از طوایف بختیاری.
از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( تش ) ( ت ) گله؛ شاخه بابادی باب
از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( تش ) ( ت ) مُلمُلی؛ شاخه بابادی باب ازسه خانواده تشکیل شده اند؛ اولاد آشهریار؛ اولاد آمحمدعلی؛ اولاد آعلی صالح
از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( تش ) ؛ تیره عالی انور؛ با دو شاخه فلمرز خُو با لقب فرامرزی؛ پرویزی و رستمی و فرهادی و بزرگانی همچون محمد خان پرویزی و جعفر قلی خان رستمی و ب - جنگیر خُو با لقب های جهانگیری و خسروی و بزرگانی همچون رضی خان خسروی
از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( شاخه ) ( ت ) کهیش؛ ( ط ) کیانرسی
قی کُره

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] واژه ولد یا فرزند معروف است و به عربی ولد و نسل گویند و جمع آن اولاد فرزندان است.
فرزند در قانون ارث از طبقه اول به شمار می آید، (یوصیکم الله فی اولادکم للذکر مثل حظّ الانثیین) خداوند درباره فرزندانتان به شما سفارش می کند سهم ارث فرزند پسر دو برابر سهم ارث دختر است . پدر چون فرزند خود را بکشد قصاص نشود. میان فرزند وپدر ربا نباشد. مادر دو سال کامل فرزند خود را شیر می دهد (والوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین).
قرآن کریم، پدر و مادر را از تبعات افراط در محبت فرزند برحذر داشته مبادا این صفت موجب از میان رفتن دین آدمی گردد: (یا ایها الذین آمنوا لا تلهکم اموالکم ولا اولادکم عن ذکر الله) ای مؤمنان مبادا اموال وفرزندانتان شما را از یاد خدا باز دارند.
(انما اموالکم و اولادکم فتنة والله عنده اجر عظیم) مال وفرزند مایه آزمایش شمایند ومزد بزرگ به نزد خداوند است.
(یا ایها الذین آمنوا انّ من ازواجکم و اولادکم عدوّا لکم فاحذروهم...) ای مسلمانان برخی از زنان و فرزندانتان دشمن شمایند (که به منظور دست یابی به ارث آرزوی مرگتان را دارند و یا به هدف رسیدن به هوسهای خویش شما را به گناه می کشانند) از آنها برحذر بوده خود را مواظب باشید و اگر از خطاهای آنها درگذرید خداوند بخشاینده ای مهربان است. مال و فرزند مایه آزمایش شما می باشند مبادا به وسیله آنها به گناه افتید که پاداش بزرگ خدا را از دست بدهید.
پیغمبر اکرم (ص) فرمود: فرزند شایسته گلی است از گلهای بهشت.
و فرمود: فرزندان ما جگرگوشگانمان می باشند: خردسالانشان فرماندهانمان و بزرگسالانشان دشمنانمانند، اگر زنده بمانند ما را به گناه کشند و اگر بمیرند غمگینمان سازند.
و فرمود: فرزند، آدمی را ترسو و بخیل و غمگین می سازد.

دانشنامه عمومی

اولاد (خوزستان). اولاد یک روستا در ایران است که در دهستان آبژدان واقع شده است. [ ۱] اولاد 296 نفر جمعیت دارد.
این روستا در کنار مسیل عمیق واقع شده است.
عکس اولاد (خوزستان)

اولاد (فیلم ۱۹۸۷). اولاد ( انگلیسی: Aulad ) فیلمی هندی است که در سال ۱۹۸۷ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به جایا پرادا و سری دوی اشاره کرد.
آناند ( جیتندرا ) یک تاجر است. او چندین بار با یک رقصنده خیابانی Devki ( Sridevi ) روبرو می شود. یک روز عموی آناند ( سعید جفری ) از خارج به او اطلاع می دهد که تصمیم دارد در آینده نزدیک با او ازدواج کند. آناند با شنیدن این حرف به عمویش دروغ می گوید که قبلاً ازدواج کرده است. عموی آناند ناگهان به هند می آید و خواستار همسر آناند می شود. آناند دوکی را برای مدتی همسرش می کند تا خود را از دست عمویش نجات دهد. دوکی به عموی آناند به عنوان پدرش خدمت می کند تا جایی که از دوکی قدردانی می کند و او را از هر نظر دوست دارد. عموی آناند به خارج از کشور برمی گردد. در همین حین، آناند عاشق دوکی می شود و با او ازدواج می کند. هر دو اتفاقاً با یک زوج تازه ازدواج کرده دیگر یاشودا ( جایا پرادا ) و ویکی ( وینود مهرا ) ملاقات می کنند. در حالی که دوکی پسری به نام کیشان به دنیا می آورد، یاشودا در انتظار است. این دو زوج در قطاری با هم آشنا می شوند، قطاری که با تصادف مواجه می شود. Devki در هیچ کجا یافت نمی شود و آناند معتقد است که او مرده است. ویکی در این تصادف جان خود را از دست می دهد و یاشودا ویران می شود. آناند برای یاشودا متاسف است و از دکتر می خواهد که نوزادش را با مرده عوض کند. یاشودا با فرزند آناند به خانه و همسرش برمی گردد، در حالی که او در خارج از کشور زندگی می کند. چهار سال بعد، آناند برمی گردد و نمی تواند از یاشودا و کودک دور بماند. او بارها و بارها به ملاقات آنها ادامه می دهد، تا جایی که دیدارهای او باعث ایجاد مزاحمت و شرمساری می شود. سپس آناند از اینکه می داند دوکی هنوز زنده است بسیار خوشحال می شود. اما وقتی دوکی در مورد فرزندشان می پرسد، حقیقت را به او می گوید و در نتیجه بین دو مادر دعوا به راه می افتد. دوکی بیشتر از این که می داند دیگر نمی تواند بچه ای به دنیا بیاورد، ویران می شود. عموی آناند از خارج از کشور برمی گردد و وضعیت ویران شده دوکی را می بیند که به شدت دلتنگ پسرش شده بود. عمو نمی تواند شرایطی را که دوکی از آن رنج می برد تحمل کند. او آماده می شود تا این موضوع را به طور علنی در دادگاه شکایت کند. دادگاه حکمی را برای تحویل کودک به دوکی صادر می کند. با این حال کودک نمی تواند یاشدا را فراموش کند. وضعیت برای آناند و دوکی از بد به بدتر و بدترین شروع می شود. هر دو تصمیم می گیرند کودک را به یاشدا برگردانند، جایی که او خوشحالی واقعی را بدست می آورد. وقتی بچه را به یاشدا می سپارند، دوکی از سر درد به زمین می افتد. دکتر مژده می دهد که به طور معجزه آسایی در انتظار است و در آینده نزدیک مادر می شود
عکس اولاد (فیلم ۱۹۸۷)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

slip (اسم)
گمراهی، باریکه، اشتباه، روکش، سهو، خطا، اولاد، ستون، نسل، لغزش، قلمه، زیر پیراهنی، خطابه خواندن، نهال، تکه کاغذ، لیزی

breed (اسم)
نوع، جنس، گونه، اعقاب، اولاد

issue (اسم)
عمل، کردار، نژاد، اولاد، فرزند، سرانجام، پی امد، بر امد، نسخه، موضوع، شماره، نشریه، نتیجه بهی

posterity (اسم)
اعقاب، اولاد، زادگان، ایندگان، اخلاف

offsprings (اسم)
اولاد

progenies (اسم)
اولاد

seeds (اسم)
اولاد

فارسی به عربی

بذرة , جیل , زلة , قضیة , نسل

پیشنهاد کاربران

فرزند، عترت، بچه
نام یکی از دیو های شاهنامه ی فردوسی که در داستان هفت خان رستم دیو یا خان پنجم بوده
معنی اولاد:فرزندان
خلاص
تمام
پایان
سوس ماس😎
اولاد = تخم و ترکه
نام دیوی در افسانه های شاهنامه
طایفه اولاد یکی از طوایف دورکی هفت لنگ بختیاری ( ایل زراسوند ) میباشند که در روستای آبرازگه زندگی میکنند که قبلا" در چهارمحال بختیاری ( چغاخور ) روزگار خود را سپری میکردند. به دلایل نامعلومی منطقه چهارمحال بختیاری ( درگیری طایفه ای و. . . ) را ترک نموده و به روستای آبرزاگه سکنی یافتند. /۵۶

بپرس