اهلال

لغت نامه دهخدا

اهلال. [ اِ ] ( ع مص ) آواز برداشتن. ( المصادر زوزنی ) ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). برداشتن تلبیه گوی و جز آن آواز را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بلند گفتن حاج لبیک را و بلند گفتن نام خدا در وقت ذبح کردن. ( آنندراج ). و منه قوله تعالی : و ما اهل لغیراﷲ به. ( قرآن 3/5 )؛ ای نودی علیه بغیر اسم اﷲ. ( ناظم الاطباء ). || برآمدن ماه نو. || به آواز گریستن کودک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || کشتن بشمشیر کسی را. || بریدن بشمشیر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || بسوی کام برداشتن تشنه زبان را تا ریق گرد آید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || هلال ماه دیدن. ماه نو دیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بسوی هلال نگاه کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ماه نو دیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مؤید ).

فرهنگ فارسی

آواز برداشتن

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تلبیه، احرام و همچنین ظاهر شدن هلال ماه را اِهلال می گویند.
اهلال در لغت به معنای بلند کردن صدا است؛ چنان که در قرآن، در بلند کردن صدا به غیر نام خدا هنگام ذبح حیوان به کار رفته است .
اهلال در باب حج
در فقه، در باب حج و عمره ـ به تبع روایات در معنای تلبیه و احرام استعمال شده است؛ زیرا حاجی و عمره گزار هنگام احرام که مشتمل بر تلبیه است، صدای خود را به لبّیک گفتن بلند می‏کنند.
اهلال در باب صوم
در برخی بابها، مانند صوم،اهلال به معنای آشکار شدن هلال و برآمدن آن نیز به کار رفته است.


پیشنهاد کاربران

بپرس