انشعاب

/~enSe~Ab/

مترادف انشعاب: افتراق، پاشیدگی، پراکندگی، تفرقه، تقسیم، جدایی، شاخه، شعبه

برابر پارسی: چند شاخگی، شاخه شاخه شدن

معنی انگلیسی:
breakaway, divergence, fork, ramification, separation, split, branching out, service line, extension

لغت نامه دهخدا

انشعاب. [ اِ ش ِ ] ( ع مص ) پراکنده شدن و شاخ شاخ شدن درخت و راه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). شاخ شاخ شدن و پراکنده شدن درخت و راه و نهر. ( از اقرب الموارد ). شاخ زدن و برکنده و پیوسته شدن. ( تاج المصادر بیهقی نسخه خطی کتابخانه لغت نامه ورق 227 ب ): انشعاب طریق ؛ شاخ شاخ شدن راه. ( زمخشری ). شاخه شاخه شدن. ( یادداشت مؤلف ). || مردن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). بمردن. ( تاج المصادر بیهقی ). || همدیگر دور شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). از همدیگر دور شدن. ( ناظم الاطباء ). دور شدن از هم. ( از اقرب الموارد ). || نیکو گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). انصلاح. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) شاخ شاخ شدگی درخت و راه و جز آن. ( ناظم الاطباء ). شاخ شاخی. ( یادداشت مؤلف ). پراکندگی. تشعب.

فرهنگ فارسی

پراکنده شدن، شعبه شعبه شدن، شاخ شاخ شدن، شاخه شاخه شدن درخت یاراه
۱ - (مصدر ) پراکنده شدن شاخ شاخ شدن شعبه شعبه گردیدن شاخه شاخه شدن (درخت راه ). ۲ - ( اسم ) پراکندگی تشعب . جمع : انشعابات .

فرهنگ معین

(اِ ش ِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) شعبه شعبه گردیدن . ۲ - (اِمص . ) پراکندگی .

فرهنگ عمید

۱. جدا شدن، شعبه شعبه شدن.
۲. (سیاسی ) جدا شدن گروهی از اعضای سازمان یا تشکیلات برای پیوستن به حزب دیگر یا تشکیل یک حزب جدید.
۳. (اسم ) بخش جداشده از شبکۀ اصلی برای رساندن خدمات به مصرف کننده.

فرهنگستان زبان و ادب

{branching} [فیزیک] دوگانگی یا چندگانگی حالت های واپاشی در هسته های پرتوزا و ذره های ناپایدار متـ . شاخگی

دانشنامه عمومی

انشعاب (توسعه نرم افزار). در مهندسی نرم افزار یک پروژه انشعاب هنگامی شکل می گیرد که توسعه دهندگان، کد منبعِ نسخه ای از یک نرم افزار را برداشته و به طور مستقل شروع به توسعه جداگانه آن می کنند که منجر به ایجاد یک نرم افزار متمایز می شود.
ممکن است این تغییرات بدون اجازه توسط بخشی از تیم نرم افزار انجام شود ولی در نرم افزارهایی که پولی هستند، این امر با اجازه توسعه دهندگان آن انجام می گیرد. [ نیازمند منبع]
عکس انشعاب (توسعه نرم افزار)

انشعاب (ریاضیات). در هندسه، انشعاب[ ۱] ( به انگلیسی: Ramification ) شاخه ای شدن تابع ریشه دوم برای اعداد مختلط است، که می تواند دو شاخه با علامات مختلف داشته باشد. همچنین از این اصطلاح می توان به صورت عکس نیز نگریست، یعنی یکی شدن شاخه های مختلف زمانی که نگاشت پوششی، در نقطه ای از فضا دچار تبهگنی شده، به گونه ای که تارهای ( تصاویر عکس تک نقطه ای ها ) نگاشت در آن نقاط دچار فروپاشی می گردند.
عکس انشعاب (ریاضیات)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

اِنشِعاب (هنر)(Sezession)
به گروه های مختلفی از هنرمندان آلمانی و اتریشیِ دهۀ ۱۸۹۰ اطلاق می شود که از نهادهای رسمی و آکادمیکهنری جدا شدند تا مکاتب نوینی را در نقاشی برپا کنند. نخستین جدایی، انشعاب ۱۸۹۲ در مونیخ بود؛ انشعاب بعدی، انشعاب وین۱۸۹۷، با نقاشی های گوستاو کلمیتو جنبش آرنوو، پیوند داشت، و متعاقب آن انشعاب برلینبه پیشوایی ماکس لیبرمان(۱۸۴۷ـ۱۹۳۵)، نقاش امپرسیونیست، در ۱۸۹۹ پا گرفت. در ۱۹۱۰ اعضای گروه پلپس از آن که از سوی نخستین انشعاب برلین طرد شدند، انشعاب جدیدرا به وجود آوردند.

جدول کلمات

شعبه شعبه گردیدن . پراکندگی

مترادف ها

branch (اسم)
شاخ، شاخه، شعبه، ترکه، بخش، انشعاب، رشته، فرع

tributary (اسم)
شاخه، انشعاب، خراج گذار، خراجگزار

offshoot (اسم)
شعبه، ترکه، انشعاب، فرع، جوانه، شاخه نورسته

split (اسم)
ترک، دو بخشی، انشعاب، رخنه، شکاف، چاک، نفاق

divergence (اسم)
انشعاب، تباین، واگرایی

ramification (اسم)
انشعاب، شاخه شاخگی

shoot (اسم)
درد، انشعاب، فرزند، رگه معدن، رویش انشعابی، رویش شاخه، حرکت تند و چابک

embranchment (اسم)
شاخه، شعبه، انشعاب

فارسی به عربی

انحراف , انشقاق , رافد , نبتة

پیشنهاد کاربران

انشعاب: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
گوگاف gugāf ( مانوی )
مترادف انشعاب: افتراق، پاشیدگی، پراکندگی، تفرقه، تقسیم، جدایی، شاخه، شعبه
برابر پارسی: چند شاخگی، شاخه شاخه شدن
معنی انگلیسی:
breakaway, divergence, fork, ramification, separation, split, branching out, service line, extension
انشعاب
زیرمجموعه
زیرشاخه
انشعاب
نوشاخگی
خانوم فاطمه رسته پراکنده گی رو اینجوری نمینویسن محض اطلاعتون!
پراکندگی!!!: )
پراکنده گی، شاخ شاخ شدن، تکه تکه شدن
Bifurcation

بپرس