انسجام

/~ensejAm/

برابر پارسی: هماهنگی، همبستگی

معنی انگلیسی:
consistency, coherence, coherency, cohesion, continuity

لغت نامه دهخدا

انسجام. [ اِ س ِ ] ( ع مص ) روان شدن اشک و جز آن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). یقال : انسجم الدمع فانسجم و کذلک الماء. ( ناظم الاطباء ). روان شدن اشک و آب و جز آن. ( آنندراج ). روان شدن آب و اشک. ( تاج المصادر بیهقی ). روان شدن و ریخته شدن آب و اشک. ( از اقرب الموارد ). ریخته شدن آب. ( مصادر زوزنی ). || ( اِمص ) روانی ( کلام و غیره ). ( فرهنگ فارسی معین ). انتظام ( در کلام ). ( از یادداشت مؤلف ). نزد بلغا تهی بودن سخن از تعقید و روانی آن است همچون آب رونده که از فرط آسانی ترکیب و روانی الفاظ همچون سیلی است که جاری میشود مانند آیات قرآنی که همه آنها منسجم است. و اهل بدیعگفته اند چون در نثر انسجام قوی و نیرومند گردد، فقرات نثر مانند مصراعهای نظم بدون قصد موزون میشود. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به همان کتاب شود.

فرهنگ فارسی

روان شدن، روان شدن آب یااشک، منظم شدن وباهم جورشدن، روان بودن کلام وعاری بودن آن ازتعقیدوتکلف
۱ - ( مصدر ) روان بودن روان شدن . ۲ - ( اسم ) روانی (کلام و غیره ). جمع : انسجامات .

فرهنگ معین

(اِ س ِ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - روان بودن ، روان شدن آب یا اشک . ۲ - روان بودن کلام و عاری بودن از تکلف و تصنع .

فرهنگ عمید

۱. منظم شدن و با هم جور شدن.
۲. روان بودن کلام و عاری بودن آن از تعقید و تکلف و تصنع.
۳. مستحکم شدن، استوار شدن، استواری.

فرهنگستان زبان و ادب

{cohesion, cohesiveness} [زبان شناسی] وجود ارتباط صوری مناسب در جملات متن که با به کار بردن عناصر زبانی مانند حروف ربط و جز آن تأمین می شود

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] انسجام به سلامت و روانی ترکیب الفاظ اطلاق می شود و از اسلوب های بدیعی قرآن می باشد.
«انسجام» در لغت به معنای ریخته شدن و روان شدن، و در اصطلاح، کلامی است که پیچیدگی ندارد و مانند آب جاری در قالبی آسان و الفاظی نغز و ترکیبی سالم سرازیر می شود؛ به طوری که سخن ( نثر یا شعر ) در جان ها و دل ها اثرگذار باشد و چنین تاثیری در شکل دیگر یافت نشود.
اقسام
یکی از اسلوب های بدیعی قرآن، انسجام آیات شریفه آن است. انسجام که غالبا خود به خود و ناخودآگاه پدید می آید، بر دو قسم است:۱. انسجامی که همراه بدیع غیرعمدی است؛ مانند: (قال انما اشکو بثی وحزنی الی الله واعلم من الله ما لا تعلمون)؛ "گفت من شکایت غم و اندوه خود را پیش خدا می برم و از(عنایت) خدا چیزی می دانم که شما نمی دانید". ۲. انسجامی که بدون بدیع است؛ مانند: (خذ العفو وامر بالعرف واعرض عن الجاهلین)؛ "گذشت پیشه کن و به(کار) پسندیده فرمان ده و از نادانان رخ برتاب".

دانشنامه عمومی

انسجام ( به انگلیسی: Coherence , Coherency ) انسجام عدم تناقض در اجزاء یک نظام یا یک برهان است.
به معنی ارتباط افکار در ذهن است.
پیوستگی مطالب خوانده شده، و نوشته شده در یک کتاب انسجام می باشد. در مقابل تفرقه و پراکندگی است.
اگر بگویند انسانی دارای افکار منسجم است، مقصود این است که افکار او توافق و سازگاری منطقی دارد. [ ۱]
طبیعت عقل چنین است که تفکرات آن با هم سازگار باشد.
انسجام در مقابل اضطراب و از هم پاشیدگی قرار دارد و جایگاه اضطراب و دلواپسی برای انسان، صفت ناپسندی است.
عکس انسجام
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

هماهنگی

مترادف ها

solidarity (اسم)
اتحاد، بهم پیوستگی، همبستگی، همکاری، انسجام، مسئولیت مشترک

پیشنهاد کاربران

سازگاری
نظم
Coherence
وحدت وهماهنگی واتحاد
تعادل
وحدت. هماهنگی.
سفتایش" و هم آهنگ برابر فارسی برای آن می باشد
کتاب از انسجام لازم برخوردار است = کتاب از سفتایش لازم برحوردار است
زایه ها و آمیزه های دیگر :
سفتیده = سفتانده= منسجم
"سفتاگر" و سفتیدگی،
سفتگر= منسجم کننده و دیگر آمیزه های آن را می توان به کار برد
روان شدن
به سجده مجسمات. . وروح بخشیدن به کلمه تجسم. ! در مجهول وشکافت استدلال را به مجسمه ها را گاهی فرا میخوانند. !
سلیس و روان بودن
هماهنگی
استحکام
ضمیمه شدن
همانندی

کد بورس
هرچیزی در مسیر خود حرکت کردن
کارگردانی شدن
هماهنگ
جوش خوردن باهم
جورشدن باهم
درونی کردن
وابسته بودن جمله ها که یک جور هماهنگی در نوشته است
مرتب بودن

وحدت
یکپارچه سازی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس