انا لله و انا الیه راجعون

دانشنامه آزاد فارسی

پیشنهاد کاربران

To Allah we belong and to him we return
ما به الله تعلق داریم و ما به او باز خواهیم گشت.
از دیدگاه هر انسان واقف و آگاه و بیدار و هوشیار امروز و آینده این جمله نشانه بارز و آشکار محدود و متناهی بودن الله می باشد در صورتیکه خداوند متعال بیکران و بی نهایت است و هیچ موجود دیگری غیر از او نه وجود دارد و نه می تواند وجود داشته باشد و آنهم نه به این معنای منفی که گویا کلیه موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی و منظومه های ستاره و مجموعه های کهکشانی نیستی های هستی نما یا ظل و سایه یا ماسوی و یا غیر از خدا باشند بلکه اجزای لاینفک و جدایی ناپذیر وی. پدیده رجعت یا بازگشت فقط در میدان محدودیت ها صادق می باشد و نه در میدان لایه تناهی یا نامتناهی یا بیکرانی و یا بینهایت.
...
[مشاهده متن کامل]

لذا بیان کننده این آیه بطور ناخواسته و یا نا آگاهانه منکر صفت بیکرانی خالق سماوات سبع و الارض و یا رب العالمین و یا آفریدگار کائنات و یا الله و یا خداوند متعال شده است. در عوض اگر می گفت و یا می فرمود که : انسان بسوی شناخت خود و خداوند در حرکت و سیر و سلوک است، آنگاه فرمایش وی حقیقت را بیان میکرده است.

Enna Allah wa Enna elyhe rajeun
اِن در زبان عربی به معنای من و اِنا جمع آنست به معنای ما و بخش اول این آیه یعنی انا الله به این معنا نمی باشد که ما از الله جدا شده باشیم بلکه به این معنا که ما یعنی کلیه موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی و منظومه های ستاره ای و کهکشانی به امر وی و از ابعاد فراوان و بیکران خود وی آفریده شده ایم و نه نیستی یا عدم. لذا معنای بخش دوم آیه بصورت رجعت یا بازگشت ما بسوی اوست، متضاد و متناقض ست با معنای بخش اول. ایده دینی - عقلانی جدایی انسان از خداوند ریشه در داستان بابا آدم و ننه حوا دینی دارد که یک افسانه تخیلی و توهمی بیش نمی باشد و محتوای آن از طرف خداوند متعال و به امر وی و از آسمان نازل نگردیده و در قالب وحی به گوش سر سرایندگان آن ابلاغ نگردیده است.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه استرجاع به معنای رجعت یا بازگشت نمی باشد بلکه به معنای ارجاع دادن هر معلولی به علت اصلی آن. به این معنا که معلول کل همیشه به علت کل باید ارجاع داده شود و نه به چیز دیگری . به بیانی دیگر استرجاع به این معناست که خداوند متعال علت کل می باشد و محیط و محتوای هرکدام از جهان های موازی و مساوی و بیشمار معلول های کلی و بیشمار وی. اگر علت کل و معلول کل را روی یک خط مستقیم در نظر داشته باشیم آنگاه نمی توانیم آغاز آن خط را بسوی گذشته و پایان آنرا بسوی آینده تعیین کنیم. لذا راه معقول و منطقی که توسط هگل فیلسوف برجسته آلمانی به فلاسفه بعد از خود پیشنهاد گردیده، این بوده است که زنجیره علت و معلول را به شکل دایره در نظر بگیرند، تا بتوانند هر کدام از حلقه ها را بطور همزمان و در عین واحد علت حلقه بعدی و معلول حلقه قبلی باشد. روی این مسیر دایره ای فقط یک حلقه وجود دارد و حلقه های قبلی و بعدی وجود ندارند. از دیدگاه علمی امروز این حلقه چیز دیگری نمی تواند باشد، غیر از محتوای هرکدام از جهان های موازی و مساوی و بیشمار بطور یکسان و برابر. این مسیر دایره وار طی نمی شود بلکه در طول تسلسل تولد و مرگ محتوا ( نه محیط ) هر کدام از جهان ها بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای آنها و از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بین مبداء و معاد.
...
[مشاهده متن کامل]

علت کل و معلول کل از هم جدا نیستند بلکه منطبق بر همیدیگر و فاصله مکانی و بیمکانی آنها از همدیگر در کلیه جهات در طول سفر همیشه برابر است با طول پلانک در علم فیزیک یعنی ۱۰ بتوان منهای ۳۵ متر و فاصله آنها از همدیگر از لحاظ زمانی و بیزمانی همیشه برابر است با زمان پلانک یعنی ۱۰ بتوان منهای ۴۳ ثانیه و کوچکترین اثر علت کل بر معلول کل در کلیه محتوای طبیعت یا کیهان همیشه برابر است با اثر کوانتمی پلانک با سمبل حرفی h . به همین ترتیب فاصله مکانی و بیمکانی بین دو نظام احسن آفرینش مبداء و معاد و پس از آن بین معاد های متوالی و بیشمار در طول سفر بی پایان همیشه برابر خواهد بود با طول پلانک در کلیه جهات. اما فاصله بین مبداء و معاد از لحاظ زمانی و بیزمانی مثل علت و معلول کل برابر با زمان پلانک نمی باشد بلکه برابر با معکوس آن یعنی ۱۰ بتوان ۴۳ ثانیه. اگر مقدار این زمان را با یک ماشین حساب ساده و معمولی به دقیقه و ساعت و شبانه روز و سال تبدیل نمائیم، آنگاه به مقدار زیر دست خواهیم یافت یعنی: حاصلضرب عدد ۱۹ در ۱۰ بتوان ۳۶ سال و آنهم سال شمسی و نه قمری. معنای این محاسبه و این سخن این است که در طول سفر مقطعی و نزولی و صعودی محتوای هرکدام از جهان ها نه نظام احسن مبداء وجود دارد و نه نظام احسن معاد بلکه فقط سلسله بسیار طویل سامان ها یا نظم های دنیوی. بنیاگذاران ادیان توحیدی - ابراهیمی و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع این سه دین یعنی موسا و ایسا و محمد ( جملگی رحمه الله و صلی الله و آله ) نتوانسته اند بین نظام های احسن آفرینش مبداء و معاد که هردو بدون هیچگونه اختلافی یکی خواهند بود و حیات ها یا زندگی های طولانی درون آنها در برترین حالت های نظم و خوبی و زیبایی بهشتی ، از یک طرف و سلسله طویل حیات ها و نظم های دنیوی از طرف دیگر ، فرق و تمیز قائل شوند چه رسد به پیروان آنان در سطوح بالای پیشوایی و مرجعیت تقلید دینی. اعضای کاروان انسانی در طول این راه و سفر بسیار طولانی بهمراه تار و پودهای طبیعت یا کیهان و نه به مثابه تافته های جدا بافته از کل کیهانی ، از یک منزل دنیوی به همان منزل دنیوی در سطحی برتر و کمال یافته تر نسبت به سطح قبلی یا پیشین، از طریق قبض یا جدایی روح از کالبد مادی - روحی - روانی و یا مهاجرت روان و یا پریدن جان ، منقل نمی شوند بلکه بطور اجباری با کلیه ابعاد وجودی خویش از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ هفتگانه و متوالی از یک منزل یا وادی یا پله و یا ایستگاه به وادی و منزل و پله و ایستگاه های بعدی سوق داده می شود، چه بخواهد و چه نخواهد. تعداد وادی ها یا منازل یا پله ها یا ایستگاه ها و یا تعداد حلقه های زنجیره تولد و مرگ افراد انسانی در بطن حلقه های زنجیره تولد و مرگ کیهانی و بطور کلی تعداد نظم ها و حیات ها یا زندگی های دنیوی از طریق زیر به روش علمی قابل محاسبه و تعین می باشند. تقسیم زمان کل یا طول زمانی سفر بین مبداء و معاد که در بالا ارائه گردید بر طول عمر کلی کیهان یعنی فاصله زمانی بین دو وحدت دمایی و وقوع دو مه بانگ متوالی که در حال حاضر و تا آینده های دور دست توسط منجمین و کیهان شناسان برجسته غیر قابل پیش بینی و تخمین و محاسبه و تعیین می باشد. یک پیشنهاد از طرف این حقیر در جهت سهولت در تفکر و تخیل در کار و بار خداوند و در زمینه این محاسبه :
فرض کنید که طول کلی عمر کیهان یا دهر کیهانی برابر باشد با مقدار عددی سرعت نور ( یعنی بدون پسوند کیلومتر بر ثانیه ) در خلاء بتوان ۲ باضافه پسوند سال یعنی ۹۰ میلیارد سال باشد که نیمی از آن یعنی ۴۵ میلیارد سال به فاز انبساط و نیمی دیگر به فاز انقباض تعلق داشته باشد. آنگاه برای محاسبه تعداد زندگی های دنیوی فرد خویش، باید حاصل تقسیم بالا را دو باره بر عدد ۷ تقسیم نمود. فاش نمودن راز نهفته در پشت پرده عدد هفت خارج از حوصله این کامنت کوتاه یا پیامک می باشد.
بعضی از انسان های کنج کاو و جستجوگر از پیشگاه والای ایسا و محمد پرسیده اند که آخر زمان کی فرا خواهد رسید و قیامت کی برپا خواهد گردید ؟ پاسخ های آن دو انسان بزرگوار به این سوال معقول و منطقی انسانی شبیه هم و بطور فشرده به شکل زیر بوده است : علم ما در این باره بسیار اندک می باشد و فقط خداوند متعال به آن علم کامل دارد. ایسا به سوال کنندگان پیشنهاد نموده است که اگر یک روز در آینده شاهد آمدن فرزند انسان سوار بر ابرها بودید، آنگاه بدانید و بیدار باشید که آخر زمان و برپایی قیامت نزدیک است و محمد به سوال کنندگان پیشنهاد نموده است که اگر یک روز در آینده شاهد این پدیده بودید که خورشید از غرب طلوع و در شرق غروب کند، آنگاه چنین و چنان خواهد شد.

هیچ فرد انسانی بطور فطری یا مادر زادی ، دین دار متولد نمی شود بلکه بینش ها و باور های آئینی و دینی و مذهبی در طول زندگی کوتاه مدت دنیوی اش بر احساسات و افکار و خیالات و اوهامات و قوای ادراکی فهم و عقل و قوه تخیل یا تصور ش آنچنان تحمیل می گردند که رهائی از زنجیر های اسارت بار آنها برایش غیر مقدور و ناممکن میگردد. به عنوان مثال اگر یک فرد انسانی در بین اسکی مو ها متولد شود و طول عمر خودرا در بین آنها سپری نماید و با فرهنگ ها و تمدن های دیگر تماس حاصل ننماید، هیچگاه و هرگز نه یهودی خواهد شد و نه مسیحی و نه مسلمان. خوشا به حال و احوال و شب و روزش.
...
[مشاهده متن کامل]

عالم امر و غیب و ملکوت و ماوراء طبیعت خداوند متعال از یک طرف و عالم تکوین و شهود و ملک و طبیعت وی از طرف دیگر بطور جدا از هم وجود ندارند بلکه منطبق بر هم و تنیده در هم اند. خداوند متعال در لحظه جاودانه حال که طول آن در علم فیزیک برابر با زمان پلانک یعنی ۱۰ بتوان منهای ۴۳ ثانیه می باشد، در محیط و محتوای کلیه جهان های موازی و مساوی و بیشمار بطور همزمان و در عین واحد هم در قالب واقعیت عینی به ظهور و پیدایش و کثرت رسیده و می رسد و هم بصورت واقعیت محض و غیبی در پشت پرده واقعیت عینی حضور مطلق دارد. بخش محض و غیبی خداوند متعال شش برابر بخش واقعی و عینی می باشد و بخش واقعیت عینی یا این طبیعت و کیهان در نوع خاص و ویژه خویش فقط در یک مرتبه و با یک درجه تکاملی به ظهور و پیدایش رسیده و بقیه مراتب و درجات تکاملی بین دو سرحد یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال را بصورت امکانات استعلایی یا متائی و یا بالقوه در بطن و باطن خود بهمراه دارد و شش بخش غیبی هیچگونه دخالتی در حرکت و تغییر و تحول بخش واقعی و عینی نمی نمایند. لذا آنانیکه در انتظار دریافت امداد های غیبی دست به زانو نشسته اند و در سر و دل خویش خیال پیاده کردن قوانین الاهی ( الهی ) را می پرورانند ، در ظلمت ژرف و جهل علاج قوطه ورند و در وادی های بی آب و علف به دنبال سراب های زمزم و کوثر در آنسوی افق های دور دست واقعیت عینی روی گمراهه ها در حال پرسه زدن می باشند. در پایان این کامنت کوتاه یا پیامک، از پیشگاه بیکران خداوند متعال استدعا دارم که کلیه پیشوایان و مراجع تقلید کلیه آئین ها و ادیان و مذاهب را از این ظلمت های ژرف و جهل های علاج ناپذیر و گمراهه روی ها نجات دهد و آنها را شفا بخشد و آنان را به سرچشمه های فهم و عقل سالم برگرداند.

We are from Allah and be by him for ever
انا الیه راجعون به معنای رجعت یا بازگشت به خداوند نمی باشد بلکه رجعت یا بازگشت مجدد و فراوان به همین دنیا در پیشگاه بیکران خداوند متعال با مراتب و درجات مختلف تکاملی بین دو سرحد؛ یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال در طول سفر مقطعی و نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو نظام احسن آفرینش مبداء و معاد که هردو بدون هیچگونه اختلاف یکی خواهند بود. و این آمدن و رفتن و بازگشتن از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان جاری گشته و صورت می پذیرد و نه از راه یا طریقی دیگر. ترجمه این آیه به شکل ما به الله تعلق داریم و بازگشت ما بسوی اوست، نشانه چیز دیگری نیست غیر از فقدان آگاهی به بیکرانی و بینهایت بودن ابعاد فراوان خداوند متعال. حقیقت ژرف تر و برتر این است که هیچ چیز و هیچ کس دیگری غیر خداوند متعال نه وجود دارد و نه می تواند وجود داشته باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

To Allah we belong and to him we shall return

بپرس