اموه

لغت نامه دهخدا

اموه. [ اَ وَه ْ ] ( ع ن تف ) آب بسیارتر. ( منتهی الارب ). آب دارتر و پرآب تر. ( ناظم الاطباء ).

اموه. [ اَ م ِ وَ ] ( اِخ ) بعضی گفته اند نام شهریست ، و علقمةبن عبید و مالک بن سبیع از آن شهرند، و نسبت بدان اَمَوی است. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

بعضی گفته اند نام شهریست و علقمه بن عبید و مالک بن سبیع از آن شهر اند و نسبت بدان اموی است .

گویش مازنی

/ame ve/ برای ما

پیشنهاد کاربران

بپرس