اله را همردیف الله قرا ندهند. اله نفس انسان است. خود انسان هم نیست بواقع زن است . موجودی ناچیز است وکم عقل واهل شهوت . الله خالق جهان بی نهایت است
اله یعنی آبادکننده. نفس انسان درست کردار است که زنی است بسیار زیبا وراستگو. ضد آن عفریت است که نفس انسان فاسق است زنیزشت وبدبو بد زبان.
اله
واله و شیدا
معبود
مورد اشتیاق، مراد بخش
اللة با اللات اشتباه نگیر؛ این تحریف تاریخ است!
اللات: پت به شکل زن نماد الاه بیشگوئی ( ناهید ) =Oracle.
God: مذکّر خدا؛ برای خدایان مذکّر ( اسم جنّ ها و خدایان تخیّل بشراست ) .
Goddess: مؤنّث خدا؛ برای خدایان مؤنث. ( المانی Gott وفرانسوی Dieu دیو ) .
... [مشاهده متن کامل]
اللهُ الأحد الصمد نه مذکر نه مؤنث ؛ وتنهاترین آفریدگار جهان است؛ وهیچ ترجمه وتفسیر نداره. ( کلمه خاص ) .
وعمداً در بعض سایتها وکتابها goddess به بمعنی اللة ( با تاء مربوطه ة ) ای مؤنث کلمه الله در آوردند. وبا کلمه "اللات" اشتباه عمدی نگارش کردند. غافلند ازاینکه وضع نقاط بر حروف از ابداعات امام علی علیه السلام وقبلاً نبوده.
"أ فرأیتم اللات و العزّی": مگه لات وعزّی دیدی؟! ! تا میگی خانم هستند ( زن - إمراءة - ماده - أنثی ) هستند؟!
انگار کُفر ولجبازی وگستاخی حدّی ندارد!
به واژه "اللات" رجوع کنید.
اله با تشدید روی لام در مازندرانی هم معنی عقاب بزرگ را دارد و هنوز هم استفاده می شود
آَلَه: �la
�: مثل زرد ، /z�rd/
"آَلَه " در گویش مردم روستای اسفاد ( خراسان جنوبی ) به معنی " نوک بلند ترین شاخه درخت، نوک درخت" می باشد
همچنین به معنی "لُوس" هم می باشد
لاة ، بت اعظم بتخانه بزرگ، کعبه بود که پرده داری از این بت وظیفه مقدسی بوده که خانواده محمد رسول اللة فرزند عبد اللة، نوه عبد المطلب انجام میگرفته،
هبل و عزا دوبت بزرگ دیگر بت خانه بزرگ ، کعبه بودندکه پرده داری و منافع آنها به ابو سفیان و دیگر خانواده های بزرگ مکه میرسیده
... [مشاهده متن کامل]
ال
در عربی بمعنی معرفه بوده, ونشان اسم دارد مانند
الهبل ، العزا ، اللة ( ال لاة )
وکلٱ بمعنی خدا هست چه در دوران جاهلیت چه الان
( آله، آلوه، الوه ) به چَم عقاب است.
این واژه پارسی است.
در شاخه آریا:
اوستایی: ARVA, ERRZA - THIA
پارسی باستان: ARDUTHIA
پهلوی: ALUH
کردی: HALU, ALEH, EYLO
سانسکریت:RJRA
... [مشاهده متن کامل]
واژگان همریشه در دیگر شاخه های هندواروپایی:
ارمنی: ARCTV
یونانی: AIGUPIOS
لاتین: AQUILA
فرانسه: AIGLE
اسپانیایی: AGUILA
ایتالیایی: AGUILA
رومانی: ACERD
پرتغالی: AGUIA
نکته: این واژه با واژه راست همریشه است.
پَسگشت ( =مرجع ) : چنانکه در برگه67 - 68 از نبیگِ ( فرهنگ ریشه های هند و اروپایی زبان پارسی ) امده است.
این لغت هم ریشه با کلمه اِل در عبرانی است
که تلفظ غیر از این دارد و آن هم اِلاخ می باشد که عرب ها هر جا عبرانی ها خ بگویند آنها ح میگویند
الاخ = الاه = اله
خاماس = حاماس
روخ = روح
اِله:
اَلله:
این دو کلمه دو تلفظ مختلف و دو املای مختلف دارند و نباید آنها را با هم اشتباه کرد. اِله ( elāh ) به کسر اول، بر وزن "مثال" است و با یک حرف " ل"نوشته می شود، در حالی که الله ( allāh ) به فتح اول بر وزن" غفّار" است و با دو حرف "ل "نوشته می شود و"ل "اول آن مشدّد است. اغلب اوقات بخصوص در اسامی اشخاص، الله سهواً به صورت اله نوشته می شود، مثلا عبدالله را غالباً" عبداله "
... [مشاهده متن کامل]
می نویسند که البته صحیح نیست. خیابانی در تهران هست به نام نجات اللّهی که تا چندی پیش اسم آن را روی کاشی نبش خیابان به غلط با املای" نجات الهی" نقش کرده بودند.
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۳۸. )
اله به معنی معبود ، مترادف با واژه الله می باشدو ترجمه جدیدی هم برایش به صورت رسمی وجود ندارد و چیزی که شما عرض کردید جناب قندی تنها یک ترجمه است که برای بد نام کردن جمله لا اله الا الله بکار میبرند: ) . . . . لطفا دست از این کار های کثیف بردارید. .
در آیه قرآنی " لا اله الا الله " معمولا اله را مترادف و هم معنی با کلمه الله میداند و این آیه را بصورت زیر ترجمه و تفسیر نموده اند : غیر از خدا خدایی دیگر وجود ندارد. این ترجمه و تفسیر در بین جوامع مسلمان غالب و متداول است. اما جدیدا یک معنی دیگری برای واژه اله پیدا شده است که با کلمه الله مترادف و هم معنی نمی باشد. این معنی نوین عبارت است از : هیچ چیزی
... [مشاهده متن کامل]
بر اساس تعریف جدید آیه شریفه قرآنی یک ترجمه و تفسیر نو دریافت می نماید به شکل زیر:
هیچ چیزی غیر از خدا وجود ندارد.
در گویش زبان بختیاری واژه اَلِه = به معنی نوعی بیماری رحمی یاواژنی که خانم ها به آن مبتلا میشوند. که شاید دچار نازایی شوند.
در زبان لری بختیاری به معنی
عقاب
آ له*اله*::در زبان لری بختیاری
به معنی
سرخ کم رنگ. aloh
آلُه : عقاب ( فرهنگ رشیدی، فرهنگ جهانگیری )
در پارسی به عقاب آلُه یا آلوه گفته می شود. ریشه این واژه در پارسی میانه āluh است.
در نامه پهلوی کارنامک ارتخشیر پاپکان ( کارنامه اردشیر بابکان ) در بخش ۱۴ بند ۱۲ آلوه به معنی عقاب بکار رفته است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)