الس

لغت نامه دهخدا

( آلس ) آلس. [ ل َ / ل ِ ] ( اِخ ) نام شهری ببلاد روم نزدیک بدریا بیک روزه راه از طرسوس.
الس. [اَ ] ( ع مص ) خیانت کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از اقرب الموارد ). با کسی خیانت کردن. ( مصادر زوزنی ). خیانت. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || شوریده خرد شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). شوریدگی عقل. ( منتهی الارب ). شوریده عقل شدن یا رفتن عقل. ( از اقرب الموارد ). الس الرجل ( مجهولا )؛ اختلط عقله أو ذهب ، فهو مألوس. ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) اصل بد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از لسان العرب ). || خیانت و دزدی. ( منتهی الارب ). الخیانة والغش. ( اقرب الموارد ). || دروغ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). کذب. || شک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ریبت. ( اقرب الموارد ). تردید. دودلی. || تغییر خو. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || خطای تدبیر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

الس. [ اُ ] ( اِخ ) این نام را در قرای میان رودبار رشت به ممرز ( آمل ) دهند. رجوع به ممرز شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) اولاس
این نام را در قرای میان رودبار رشت به ممرز دهند .

واژه نامه بختیاریکا

( اُلُس ) جمعیت؛ شلوغی؛ ازدحام

دانشنامه عمومی

آلس. شهر آلس ( به فرانسوی: Alès ) در شهرستان گار در ناحیه لانگدوک روسیون با جمعیت ۳۹٬۹۴۳ نفر[ ۱] در کشور فرانسه واقع شده است
عکس آلسعکس آلسعکس آلس

الس (تونس). الس یک منطقهٔ مسکونی در تونس است که در استان سلیانه واقع شده است. [ ۱]
عکس الس (تونس)عکس الس (تونس)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

OLOS ، اُلُس٘ در لهجه پارسی غور به معنی، مردم ، است. اُرُز٘ هم تلفظ می شود که بمعنای مردم است . در لهجه پارسی غور ( ، و پ ف ) ، . ( ل ر، ) زس، ( ق ک خ ، ) ، ( گ غ ) در اکثری جملات این حروف های داخل قوس جای یک دیگر شان باهم تبدیل میشود

بپرس