- اقتدا داشتن ؛ اقتدا کردن.
- اقتدا کردن ؛ پشت سر امام جماعت بجماعت نماز گزاردن.
- || پیروی کردن :
وانگه که بعشق اقتدا کردیم
در عالم عشق مقتدا گشتیم.
عطار.
هر کس سر فقر عرش سا کردبر شاه محمد اقتدا کرد.
واله ( از آنندراج ).
جست قضا داوری از پی کار جهان عقل بدو اقتدا کرد که این کار اوست.
سلمان ساوجی ( از آنندراج ).
رجوع به اقتداء شود.