اقبال لاهوری

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اِقْبال ِ لاهوری ، محمد (۱۲۹۴-۱۳۵۷ق /۱۸۷۷- ۱۹۳۸م )، شاعر و متفکر مسلمان شبه قاره هند و پاکستان بود.
کسانی که در زمان حیات اقبال شرح احوال او را نوشته اند، تاریخ ولادت او را از روی قرائن به اختلاف سال های ۱۸۷۰-۱۸۷۲ و ۱۸۷۵-۱۸۷۷م دانسته اند. اقبال خود در شرح حال مختصری که در ۱۹۰۷م به پایان نامه دکتریش ضمیمه کرده ، ولادت خود را در ۳ ذیقعده ۱۲۹۴ در شهر سیالکوت پنجاب نوشته است ، اما در تطبیق آن با سال میلادی محاسبه دقیق نداشته ، و آن را با ۱۸۷۶م مطابق دانسته است که البته درست نیست ، زیرا این تاریخ با ۹ نوامبر ۱۸۷۷ مطابقت دارد.اقبال در ۱۹۳۰م نیز برای اخذ گذرنامه سفر به انگلستان همان ۱۸۷۶م را تاریخ ولادت خود ذکر کرده است که طبعاً باید ناظر به ۱۲۹۴ق باشد.قرائن دیگر نیز این تاریخ را تأیید می کند و به هر حال قول خود اقبال در این مورد باید مبنای معتبر شناخته شود.اقبال دوران کودکی و نوجوانی را در زادگاه خود (سیالکوت ) گذراند.

پیشنهاد کاربران

محمد اقبال ( ۹ نوامبر ۱۸۷۷ – ۲۱ آوریل ۱۹۳۸ ) مشهور به اقبال لاهوری، فیلسوف، مؤلف و سیاستمدار مسلمان هندی بود. اقبال در سیالکوت به دنیا آمده و شعرهای بسیاری نیز به زبان های فارسی و اردو سروده است. اقبال، نخستین کسی بود که ایدهٔ یک کشور مستقل را برای مسلمانان هند مطرح کرد و این ایده در نهایت منجر به ایجاد کشور پاکستان شد. اقبال لاهوری، در این کشور به طور رسمی «شاعر ملی» خوانده می شود. «اسرار خودی» یکی از کتاب های معروف اوست. وی طرفداران پرشماری در ایران و سایر کشورها دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

اقبال در سیالکوت، که اکنون بخشی از ایالت پنجاب پاکستان است متولد شد. نیاکان او از قبیلهٔ سپروی برهمنان کشمیر بودند و در سدهٔ هفدهم میلادی، حدود دویست سال پیش از تولد او، به اسلام روی آورده بودند. پدر او مسلمانی دیندار بود. اقبال، قرآن را در یکی از مساجد سیالکوت آموخت و دوران راهنمایی و دبیرستان خود را در کالج میسیونری اسکاتلند گذراند. او تحصیلات خود را در رشتهٔ فلسفه دانشگاه لاهور آغاز و مدرک کارشناسی ارشد فلسفه را در سال ۱۸۹۹ میلادی، با رتبهٔ اول از دانشگاه پنجاب دریافت کرد. وی پس از آن مدرک دکتری خود را در رشتهٔ فلسفه از دانشگاه کمبریج و دانشگاه مونیخ گرفت.
اقبال در دورهٔ کارشناسی ارشد با توماس آرنولد ارتباط نزدیکی پیدا کرد و در اروپا نیز با ادوارد براون و رینولد نیکلسون مراودات علمی داشت.
اقبال در دوران جنگ جهانی اول در جنبش خلیفه عضویت داشت که یک جنبش اسلامی ضد استعمار بریتانیا بود. او با مولانا محمدعلی و محمدعلی جناح نیز همکاری نزدیک داشت. او در سال ۱۹۲۰ در مجلس ملی هند حضور داشت؛ اما از آنجا که گمان می کرد در این مجلس اکثریت با هندوها است. پس از انتخابات سال ۱۹۲۶ وارد شورای قانون گذاری پنجاب، که شورایی اسلامی واقع در لاهور بود شد و در این شورا از پیش نویس قانون اساسی که محمد علی جناح برای احقاق حقوق مسلمانان نوشته بود حمایت کرد. اقبال در سال ۱۹۳۰ به عنوان رئیس اتحادیهٔ مسلمانان در الله آباد و سپس در سال ۱۹۳۲ در لاهور انتخاب شد.
اقبال، به دلیل داشتن دیدگاه ضد کاپیتالیستی، معتقد بود که نظام سرمایه داری در حال استعمار ملت ها به خصوص ملت های مسلمان است ؛ از این رو نگاهی ویژه به کشورهای استعمار شدهٔ اسلامی پیرامون خود داشت. دلیل دیگر چهرهٔ فرامرزی وی در جهان اسلام را می توان در پیوستگی فرهنگی، تاریخی و مذهبی کشورش با برخی از کشورهای همسایه مانند ایران و افغانستان دانست.

اقبال لاهوریاقبال لاهوریاقبال لاهوریاقبال لاهوریاقبال لاهوری
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/اقبال_لاهوری
اقبال لاهوری مى گوید: زنان مسلمان باید سیرت فاطمه زهرا ( سلام الله علیها ) دخت گرامى رسول خدا ( صلی الله علیه و اله ) را دستورالعمل و سرمشق خود سازند، به حجاب و عفاف گرایند و از خودنمایى و بى بند و بارى زنان غربى احتراز جویند، زیرا زهرا ( سلام الله علیها ) به عنوان دختر و همسر ایده آل و مادر نمونه شایسته هرگونه تقدیر و تحسین است. از اشعار فارسى اقبال در این باره چند بیت ذکر مى کنیم:
...
[مشاهده متن کامل]

مریم از یک نسبت عیسى عزیز *** از سه نسبت حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) عزیز
نور چشم رحمه للعالمین *** آن امام اولین و آخرین
آنکه جان در پیکر گیتى دمید *** روزگار تازه آیین آفرید
بانوى آن تاجدار اهل أتى *** مرتضى مشکل گشا، شیرخدا
پادشاه و کلبه اى ایوان او *** یک حسام و یک زره سامان او
مادر آن مرکز پرگار عشق *** مادر آن کاروان سالار عشق
آن یکى شمع شبستان حرم *** حافظ جمعیت خیر الامم
تا نشیند آتش پیکار و کین *** پشت پا زد بر سر تاج نگین
در نواى زندگى سوز از حسین ( سلام الله علیه ) *** اهل حق حرّیت آموز از حسین ( سلام الله علیه )
سیرت فرزندها از امّهات *** جوهر صدق و صفا از امّهات
مزرع تسلیم را حاصل بتول *** مادران را اسوه کامل بتول
بهر محتاجى دلش آنگونه سوخت *** با یهودى چادر خود را فروخت
نورى و هم آتشى فرمانبرش *** که رضایش در رضاى شوهرش
آن ادب پرورده ى صبر و رضا *** آسیاگردان و لب قرآن سرا
گریه هاى او ز بالین بى نیاز *** گوهر افشاندى بدامان نماز
اشک او برچید جبرئیل از زمین *** همچو شبنم ریخت بر عرش برین
رشته ى آیین حق زنجیر پاست *** پاس فرمان جناب مصطفى است
ورنه گرد تربتش گردیدمى *** سجده ها بر خاک او پاشیدمى

بپرس