افیون در سنسکریت آپهِینه āpheyna به معنی رسیدنده و نابود کننده؛ زیرا خوردن یک تکه ی کوچک آن به اندازه ی یک عدس آب شده در چای، هر ویروسی را درجا نابود می کند ( تنها برای یک بار؛ زیرا خوردن بیش از یکبار
... [مشاهده متن کامل] اعتیاد آور می شود ) ؛ سعدی: کُشد زهر آن جا که تریاک نیست. حروف ph و bh در سنسکریت، در دیگر زبان های آریایی ف خوانده می شود؛ از این رو آپهینه در پارسی آفهینه و آفیون و سپس افیون شده است؛ ولی برای پرهیز از همسانی با گویش عربی می توان آن را آپیون یا اپیون خواند. این واژه از سنسکریت به انگلیسی و فرانسوی راه یافته و opium شده است.
واژه افیون
معادل ابجد 147
تعداد حروف 5
تلفظ 'afyun
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [معرب، مٲخوذ از یونانی] ‹هپیون، اپیوم›
مختصات ( اَ ) ( اِ. )
آواشناسی 'afyun
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
... [مشاهده متن کامل]
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
نام دیگر تریاک، افیون هست
توی دیکشنری هم سرچ کنید خودتون منوجه میشید که :
افیون = تریاک = OPIUM
نارخوک
نارکوک
افیون به معنی مخدر و تریاک است و در عبارات کنایی ، به معنای آلت دلخوشی و سرگرم و راضی شدن است
بنام خدا
با سلام ، افیون به معنی مخدر، تریاک میباشد
باتشکر
کاف
اَفْیون ، معرب اُپیون 1 یونانى ، شیره یا عصاره یا صمغ کپسولهای میوة خشخاش سیاه ( پاپاور سمنیفروم 2 ) که در قدیم به عنوان مسکّنى بسیار قوی و گاه زهری کشنده به کار مى رفته است . امروزه شیرة خشخاش سیاه یکى از انواع تریاک به شمار مى رود، در حالى که در آثار پزشکى قدیم ترکیباتى از داروهای مختلف با نام تریاق ( تریاک ، پادزهر ) و افیون بسیار آمده ( نک: دنبالة مقاله ) ، و نشان دهندة آن است که این دو نام در گذشته هیچ ارتباطى با یکدیگر نداشته اند. گویا تئوفراستوس ( گیاه شناس یونانى سدة 4ق م ) نخستین کسى بوده که به خواص دارویى افیون اشاره کرده است .
... [مشاهده متن کامل]
بیرونى در الصیدنة دربارة نامهای مختلف این دارو چنین آورده است : «لغت رومى ( در واقع یونانى ) است و به لغت سریانى دعثادمیقون و دعثا رمانى دشعلا گویند. یعنى عصارة «رمان السعال » و به پارسى نارخوک گویند و که باید نارکوک باشد. . . و فزاری گوید که به فارسى بدان ملبند خوشخواک سیاه و به سِندی سرستنى رس گویند. . . . حمزة اصفهانى آن را توذر شیر یا شیرة خشخاش خوانده است . و توذرو و توذری یکى است و آنچه در میان داروها بدین نام مشهور است ، خشخاش نیست ، اما حمزه فارسى را بهتر مى داند» ( ص 65، نیز ترجمة فارسى ، 77، با تفاوتهایى قابل ملاحظه ) . ابوالخیر اشبیلى نیز یکى از انواع شقایق را که هم خانواده و بسیار شبیه خشخاش است ، توذری سیاه نامیده است ( نک: 2/588 - 559 ) . گفتنى است که در شرح اسماء العقار ابن میمون ، افیون به ضم همزه ( اُفیون ) ضبط شده است ( ص 7 ) . ابوالخیر اشبیلى ( 1/67 ) و عطار هارونى ( ص 217 ) آن را به صورت ابیون نیز آورده اند و به عربى لبن الخشخاش گفته اند ( اسحاق بن سلیمان ، 2/127؛ حاجى زین عطار، 38؛ حکیم مؤمن ، 94؛ عقیلى ، 154؛ قس : رازی ، المنصوری . . . ، 191، که میان افیون و لبن الخشخاش تمییز قائل شده است ) . همچنین به گفتة غسانى این دارو نزد مردم فاس به «عفیون » مشهور بوده است ( ص 25 ) .
ماهیت : اغلب داروشناسان به پیروی از دیوسکوریدس ( سدة 1م ) بر آن بوده اند که افیون تنها از خشخاش سیاه ( = مصری ) به دست مى آید ( اسحاق بن سلیمان ، 2/122، 125؛ بیرونى ، 65، با استناد به آراء ارجانى ، ابومعاذ، ابوعلى مندویه و حنین ؛ ابومنصور، 39؛ جرجانى ، ذخیره . . . ، 612؛ ابوالخیر، همانجا؛ غسانى ، 24؛ ابن میمون ، همانجا؛ نیز نک: شرح لکتاب . . . ، 67؛ ابن بیطار، الجامع . . . ، 1/45؛ قس : ابن ربن ، 406 ) و اطلاق آن بر مواد به دست آمده از گونه های دیگر خشخاش مانند خشخاش سپید ( مثلاً بیرونى ، 66، ترجمة فارسى ، 79؛ انطاکى ، 52 ) ، خشخاش سبز ( عطار، همانجا ) ، خشخاش بری ( ابن وحشیه ، گ 114 ب ) ، گونه هایى از شقایق و کاهوی صحرایى ( خس بری ) نادرست است ( نک: عقیلى ، 154 - 155؛ نیز حکیم مؤمن ، همانجا ) . مثلاً بیرونى عبارت «خشخاش افیون » را که از قول بولس آورده ، دلیلى بر این مدعى مى داند ( ص 65 ) .
به گفتة ابن جزار ( ص 156 ) بسیاری از پزشکان برآنند که از عصارة کاهوی صحرایى نیز افیون به دست مى آید، اما دیوسکوریدس این سخن را نادرست خوانده است ( نیز نک: شرح لکتاب ، همانجا:دربارةنادرستى به دست آمدن افیون از نوعى شقایق نعمانى ) . با اینهمه پزشکانى چون ابن سینا و به پیروی از وی ابومنصور موفق هروی ( همانجا ) عصارة کاهوی صحرایى را نوع ضعیفى از افیون برشمرده اند و خود ابن سینا این عصاره را از جملة ناخالصیهای رایج در افیون برشمرده است ( 1/256 - 257 ) . همچنین دربارة اینکه این ماده عصاره ، صمغ یا شیرة آن است ، بحثهای بسیار شده است ( مثلاً، نک: ابن ربن ، همانجا؛ بیرونى ، 65، ترجمة فارسى ، 77؛ ابومنصور، همانجا؛ جرجانى ، الاغراض . . . ، 612؛ ابوالخیر، ابن بیطار، غسانى ، همانجاها؛ قوصونى ، 2/185 ) .
دیوسکوریدس مشخصات بهترین ( قوی ترین ) نوع افیون و انواع غش ( ناخالصى ) در آن را چنین ذکر کرده است ( همین شرایط تقریباً در تمامى آثار داروشناسى دورة اسلامى با ذکر نام دیوسکوریدس یا بدون آن آمده است ) : غلیظ، سنگین ، تند بوی ، تلخ ، به آسانى در آب حل شود، نرم ، سفید، خشن نباشد، اگر در آب حل گردد، خشک نشود، یا نبندد، سخت نباشد، اگر در آفتاب باشد وا برود، و اگر بر چراغ گداخته شود، شعله اش تاریک نباشد. افیون آمیخته به عصارة شیاف مامیثا زرد است و اگر با آب در آمیزد، آب را چون زعفران زرد خواهد کرد ( یا بویى چون بوی زعفران از آن خواهد آمد ) ، آنچه آمیخته به عصارة کاهوی صحرایى باشد، خشن تر و کم بوی تر و آنچه آمیخته به صمغ عربى باشد، براق تر و ضعیف تر خواهد بود. همچنین اسحاق بن سلیمان به آمیختن افیون با آرد و بیرونى به نقل از ابونصر خطیبى به آمیختن آن با آرد باقلا و نخود و حتى سرگین ! اشاره کرده است . همچنین بیرونى از قول ابن ماسویه افیون زرد رنگ را بهترین نوع دانسته است ( نک: رازی ، الحاوی ، 22/11 - 12، از قول اریباسیوس ؛ اسحاق بن سلیمان ، 2/128 - 129؛ ابن سینا، 1/257؛ بیرونى ، 65، ترجمة فارسى ، 77 - 78؛ ابن جزار، ابن بیطار، همانجاها ) .
احتمالاً کهن ترین گزارش دربارة نحوة استحصال افیون از خشخاش از آن دیوسکوریدس است . وی دو روش برای تهیة افیون از خشخاش یاد کرده که در یکى از آنها عصاره و در دیگری که قوی تر است از شیره یا صمغ خشخاش سیاه گرفته مى شود ( نک: ابن جزار، 155 - 156 ) . بیرونى افزون بر سخن دیوسکوریدس ، با استناد به گفتة ابونصر خطیبى روشى برای به دست آوردن افیون از خشخاش سپید در ناحیة اشمون مصر یاد کرده است ( ص 66، ترجمة فارسى ، 78 - 79؛ ابن بیطار، الجامع ، 1/45؛ قوصونى ، همانجا، به نقل از الشامل ؛ نیز نک: عقیلى ، 155 ) . اغلب داروشناسان دورة اسلامى تأکید کرده اند که افیون تنها در مصر ( نزدیک اسیوط ) به دست مى آید ( ابن بیطار، همانجا، به نقل از تمیمى ؛ غسانى ، 24؛ عطار، 217 ) . اما انطاکى بهترین نوع افیون را مصری ، و سپس رومى دانسته ، و نیز افیون به دست آمده در ماه مارس یا آذار را مرغوب ترین شمرده است ( ص 52 ) . از این سخن مى توان نتیجه گرفت که در زمان وی ( سدة 10ق ) کشت خشخاش سیاه در جایهای دیگ . . .