افسانه سه برادر با عنوان اصلی نمایش عروسکی افسانه سه پادشاهی ( ژاپنی: 人形劇 三国志، روماجی: Ningyougeki Sangokushi، انگلیسی: Romance of the Three Kingdoms Puppet Show ) نام مجموعه تلویزیونی عروسکی ژاپنی است که در ۶۸ قسمت ۴۵ دقیقه ای و بر اساس داستان معروف چینی داستان عاشقانه سه پادشاهی که بر پایهٔ رویدادهای سال های پایانی سلسله هان ( لجندز ) و پیش از آغاز دوره سه امپراتوری شو ( رونجر ) ، وی ( فونیکس ) و وو ( وایکینگز ) می باشد ساخته شده و از ۲ اکتبر ۱۹۸۲ تا ۲۴ مارس ۱۹۸۴ هر شنبه از ساعت ۶ تا ۶:۴۵ بعد از ظهر از شبکهٔ NHK ژاپن پخش شده است[ ۱] . در ایران نیز این سریال در دههٔ ۶۰ خورشیدی با نام افسانه سه برادر از شبکه ۲ سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شده است.
داستان افسانه سه برادر در سال های پایانی سلسله هان اتفاق می افتد که دولت مرکزی دچار فساد بسیار شده و شورش های بسیاری همچون قیام دستار زردها، امپراتوری را به سوی نابودی پیش می برد. در این میان سه دلاور به نام های لیو بِی، گوان یو و شانگ فِی با یکدیگر پیمان برادری بسته تا آرامش و عدالت را برقرار سازند. اما در مقابل آنها نخست وزیر سائو سائوی حیله گر قرار دارد که به مقابله با آنها پرداخته و جنگ های بسیاری همچون نبرد صخره سرخ میان آنها درمی گیرد.
در فاصلهٔ بین انقراض امپراتوری مقتدر هان که چین را برای قرن ها یکپارچه و متحد نگاه داشته بود، و برقراری وحدت توسط سلسلهٔ تانگ ( که عصر زرین فرهنگ و ادب چینی را به وجود آوردند ) ، کشور چین به مدت ۴۰۰ سال دستخوش آشفتگی، چندپارگی، جنگ داخلی و درگیریهای تمام نشدنی حکومت های محلی بود. این دوره از تاریخ چین را عموماً مورخان با قرون وسطای اروپا مقایسه می کنند و شاعران چینی، به آن «دورهٔ مرارت» لقب داده اند. با این حال، دوره ای شصت ساله از این عصر هست ( ۲۲۱ تا ۲۸۰ میلادی ) که در میان تودهٔ مردم چین، شهرت عجیبی دارد و مردم، قهرمانان این دوره را بهتر از هر بخش دیگری از تاریخ چین می شناسند. بر اثر نقل و رواج مجموعهٔ مشهوری از داستان ها و روایت های نیمه تاریخی - نیمه افسانه ای، این دوره در نظر مردم به عنوان عصر حماسه و دلاوری شناخته می شود. مجموعهٔ این داستان ها و افسانه ها یک نام دارد: افسانهٔ سه قلمرو یا افسانهٔ سه برادر.
ماجرا از یک غروب بهاری و یک باغ هلو شروع شد. جوانی بود از وفاداران به امپراتور، که آرزویش برگرداندن قدرت به خاندان امپراتوری بود و تنها راه نجات کشور از هرج و مرج و آشوب را در همین می دید. او مردی شجاع و مشهور به درستکاری بود که نیرویی غریب و غیرقابل مقاومت از چشمانش بیرون می زد. برای همین بود که دو مرد دیگر، که مردانی جنگجو و دلاور بودند، به حرفهایش اعتماد کردند. سه مرد، تصمیم خود را گرفتند. برای خدایان قربانی کردند و برای شادی مردگان دعا خواندند. بعد برای مبارزه در راه وطن و حمایت از مردم، سوگند خوردند: «ما، لیو بی، گوآن یو و شانگ فی، سوگند می خوریم تا دلها و قدرتمان را برای نجات یکدیگر از خطر، مبارزه در راه میهن، و نجات مردم به یکدیگر پیوند بزنیم. می دانیم که خداوند ما را در یک روز متولد نکرده، اما سر آن داریم که هر سه در یک روز و در کنار یکدیگر بمیریم. آسمان و زمین را بر این سوگند برادری گواه می گیریم. اگر یکی از ما سوگند خود را بشکند، باشد که آسمان و انسانها برای تنبیه او با یکدیگر متحد شوند. »
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفداستان افسانه سه برادر در سال های پایانی سلسله هان اتفاق می افتد که دولت مرکزی دچار فساد بسیار شده و شورش های بسیاری همچون قیام دستار زردها، امپراتوری را به سوی نابودی پیش می برد. در این میان سه دلاور به نام های لیو بِی، گوان یو و شانگ فِی با یکدیگر پیمان برادری بسته تا آرامش و عدالت را برقرار سازند. اما در مقابل آنها نخست وزیر سائو سائوی حیله گر قرار دارد که به مقابله با آنها پرداخته و جنگ های بسیاری همچون نبرد صخره سرخ میان آنها درمی گیرد.
در فاصلهٔ بین انقراض امپراتوری مقتدر هان که چین را برای قرن ها یکپارچه و متحد نگاه داشته بود، و برقراری وحدت توسط سلسلهٔ تانگ ( که عصر زرین فرهنگ و ادب چینی را به وجود آوردند ) ، کشور چین به مدت ۴۰۰ سال دستخوش آشفتگی، چندپارگی، جنگ داخلی و درگیریهای تمام نشدنی حکومت های محلی بود. این دوره از تاریخ چین را عموماً مورخان با قرون وسطای اروپا مقایسه می کنند و شاعران چینی، به آن «دورهٔ مرارت» لقب داده اند. با این حال، دوره ای شصت ساله از این عصر هست ( ۲۲۱ تا ۲۸۰ میلادی ) که در میان تودهٔ مردم چین، شهرت عجیبی دارد و مردم، قهرمانان این دوره را بهتر از هر بخش دیگری از تاریخ چین می شناسند. بر اثر نقل و رواج مجموعهٔ مشهوری از داستان ها و روایت های نیمه تاریخی - نیمه افسانه ای، این دوره در نظر مردم به عنوان عصر حماسه و دلاوری شناخته می شود. مجموعهٔ این داستان ها و افسانه ها یک نام دارد: افسانهٔ سه قلمرو یا افسانهٔ سه برادر.
ماجرا از یک غروب بهاری و یک باغ هلو شروع شد. جوانی بود از وفاداران به امپراتور، که آرزویش برگرداندن قدرت به خاندان امپراتوری بود و تنها راه نجات کشور از هرج و مرج و آشوب را در همین می دید. او مردی شجاع و مشهور به درستکاری بود که نیرویی غریب و غیرقابل مقاومت از چشمانش بیرون می زد. برای همین بود که دو مرد دیگر، که مردانی جنگجو و دلاور بودند، به حرفهایش اعتماد کردند. سه مرد، تصمیم خود را گرفتند. برای خدایان قربانی کردند و برای شادی مردگان دعا خواندند. بعد برای مبارزه در راه وطن و حمایت از مردم، سوگند خوردند: «ما، لیو بی، گوآن یو و شانگ فی، سوگند می خوریم تا دلها و قدرتمان را برای نجات یکدیگر از خطر، مبارزه در راه میهن، و نجات مردم به یکدیگر پیوند بزنیم. می دانیم که خداوند ما را در یک روز متولد نکرده، اما سر آن داریم که هر سه در یک روز و در کنار یکدیگر بمیریم. آسمان و زمین را بر این سوگند برادری گواه می گیریم. اگر یکی از ما سوگند خود را بشکند، باشد که آسمان و انسانها برای تنبیه او با یکدیگر متحد شوند. »
wiki: افسانه سه برادر