اغمات

لغت نامه دهخدا

اغمات. [ ] ( اِخ ) نام قصبه ایست در مغرب اقصی یعنی کشور مراکش. دراوائل ظهور اسلام شهر بزرگی بوده و دارای باغها و باغچه های سرسبز و بسیار حاصل خیر بود و به دو قسمت تقسیم میشده که یکی را ( اغمات ایلان ) و دیگری را ( اغمات وریکه ) می گفتند و نهر بزرگی داشته که در زمستان منجمدمی شده و پل زیبائی بر آن ساخته بودند و بگفته ابن خلکان : شهرکی باشد بدان سوی مراکش و فاصله آن دو یک روزه راه است. و رجوع به ضمیمه معجم البلدان ص 311 و تاریخ ابن خلکان ج 2 ص 141 و قاموس الاعلام ترکی شود.

دانشنامه عمومی

اغمات ( به فرانسوی: Aghmat ) یک منطقهٔ مسکونی در مراکش است که در مراکش تانسیفت الحوز واقع شده است. [ ۱]
عکس اغماتعکس اغمات
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

اَغْمات ، شهری قدیم و کوچک در جنوب کشور مغرب حدود 40 کیلومتری جنوب شرقى شهر مراکش که در کنار نهری به نام وادی وریکه یا وادی اغمات واقع است ( عنان ، حاشیه ، 2/118؛ صدیق ، 58، 59 ) . نام این شهر در منابع ، غالباً اَغمات ( مثلاً نک: سمعانى ، 1/320؛ یاقوت ، 1/225 ) و به ندرت ا¸غمات ( نک: عبدالله ، 171؛ ابن خطیب ، اعمال . . . ، 164، 235 ) آمده است .
...
[مشاهده متن کامل]

منابع تاریخى و جغرافیایى از دو محل متمایز به نامهای اغمات وریکه و اغمات ایلان یا اغمات هیلانه یاد کرده اند ( ابوعبید، 2/842؛ ابن عذاری ، 4/15؛ ابن عبدالمنعم ، 46؛ نیز نک: یاقوت ، همانجا؛ قس : بیذق ، 49: اغمات ان وایلان ؛ همو، 60: اغمات على هیلانه ) . مقدسى این دو را از توابع طرفانه ، مرکز سوس به شمار آورده است ( ص 57: لطرفانة اغمات ویلا وریکه ، نیز 221 ) . اغمات ایلان در مشرق اغمات وریکه و در فاصلة 6 تا 8 میلى آن و، هر دو در دشت واقع بوده اند. اغمات وریکه مقر رئیس و اعیان شهر و محل استقرار و توقف بازرگانان و مسافران بوده است ( ابوعبید، 2/842 - 843؛ ابن عبدالمنعم ، همانجا؛ ادریسى ، 1/235 ) . بعداً در زمان على بن یوسف ، امیر مرابطى ، یهودیان در اغمات اقامت مى کردند، چه ، به دستور او اقامت و توقف شبانة آنان در مراکش ممنوع بود ( ادریسى ، ابن عبدالمنعم ، همانجاها؛ ابوالفدا، 124 ) .
یاقوت به نقل از ابن حوقل مردم اغمات را از دیدگاه اعتقادی دو دسته دانسته است که میان ایشان پیوسته جنگ و نزاع بوده است و هر یک در مسجد جامع به طور جداگانه نماز مى گزارده اند: یکى فرقة شیعى «موسویه » پیروان ابن وَرصند که تا امامت موسى بن جعفر ( ع ) را پذیرفته اند، و دیگر فرقة سنى «مالکیة حشویه » که هر دو دسته خویى خشک و خشن داشته اند ( همانجا؛ نیز نک: ابن حوقل ، 90، که این مطلب را دربارة مردم سوس آورده است ) ؛ اما گویا این ستیز بعدها از میان رفته بوده است ( عبدالمؤمن ، 1/98 ) . در اغمات مردمى از قبایل بربر صنهاجه ، مصموده و هواره سکنى داشته اند ( یعقوبى ، 116؛ ابوعبید، 2/843؛ ادریسى ، 1/232؛ یاقوت ، همانجا ) .
نزدیک اغمات آبگیری بود که تمام آبهای شهر در آن جمع مى شد ( زهری ، 117 ) . به سبب خاک خوب و آب کافى و هوای سالم ، پیرامون آن را باغهای انبوه با میوه های بسیار و مراتع و مزارع فرا گرفته بود ( یعقوبى ، زهری ، همانجاها؛ ادریسى ، 1/233؛ وزان ، 136؛ قس : ابوعبید، 2/843، که از هوای بد، ساکنان زردچهره و عقربهای کشندة آنجا سخن مى گوید ) . به سبب این فراوانى ، قیمتها ارزان بود و ذبح فراوان دام در آنجا حکایت از انبوهى جمعیت داشت ( همانجا ) . رود نه چندان بزرگ اغمات که از کوههای اطلس سرچشمه مى گرفت ، از میان شهر به سمت شمال مى گذشت و در مسیر آن آسیابهای گندم قرار داشت . گاه چند روز از جریان آب به درون شهر جلوگیری مى کردند تا زمینهای زراعى و باغها را آبیاری کنند ( همو، 1/238؛ادریسى ، 1/231؛ نیز نک: ابن حوقل ، 68 ) . آب اغمات تا مراکش نیز هدایت مى شد. این آب در نزدیکى اغمات در کانالهای زیرزمینى جریان مى یافت ( وزان ، همانجا؛ الحلل الموشیة، 145 ) . ابن خطیب از دو رود که از آب شدن برفها در شهر جریان مى یافته ، و آسیابهای دو سوی آنها سخن گفته است . یکى از این دو رود از شرق مسجد جامع مى گذشت و پلى محکم و ساحلى خرّم داشت ( نفاضة. . . ، 55 ) . در اغمات ، همچون سوس ، از درختى به نام هلجان دانه ای روغنى به فراوانى به دست مى آمد که تقریباً نیاز آنان را مرتفع مى ساخت ( ابوعبید، 2/855 - 856 ) .
در ناحیة اغمات که ابن حوقل آن را «رُستاقى » بزرگ خوانده است ( ص 90 ) ، شهر اغمات موقعیت تجاری ویژه ای داشت . چنانکه یاد شد، در اغمات وریکه بازرگانان و مسافران ساکن بودند ( ابوعبید، 2/842 ) و بازارهای بزرگ ، از جمله یکشنبه بازاری داشت که انواع کالاها در آنجا عرضه مى شد ( همو، 2/843 ) . از این شهر کالاها به مقصد صحرا بارگیری مى شد ( حمیری ، 46 ) . مردم ثروتمند و تاجر پیشة اغمات ، از قبایل بربر هواره ، کاروانهای خود را، هر یک متشکل از 70، 80 و یا 100 شتر به سودان مى فرستادند. این کاروانها حامل اموال بسیار و کالاهای مختلف مانند مس ، پارچه ، جامه های پشمى ، عمامه ، انواع رشته ها از مهره های شیشه ای ، صدفها، سنگها، عطرهای گوناگون ، مصنوعات آهنى و پوستهای دباغى شده بود. اینان در زمان حکومت مرابطون نیز مردمى ثروتمند بودند، لیکن در زمان ادریسى ( د 560ق ) با دست انداختن مصامده بر امور، تا حدودی این ثروتها کاستى گرفته بود ( ادریسى ، 1/232؛ یاقوت ، همانجا ) .
اغمات با مراکز مغرب بزرگ روابط تجاری استواری داشت . به گفتة ابوعبید بکری مردم اغمات و سوس بیش از همه به کسب درآمد مى کوشیدند و زنان و کودکان را نیز به کار وامى داشتند ( 2/855 ) . در شرق سرزمین قمنوریه ( قیموریه ) در کرانة اقیانوس صحرایى بود که راه ارتباطى تجار اغمات و سجلماسه از آنجا مى گذشت ( ابن عبدالمنعم ، 488 ) .
منطقة اغمات ، پیش از اسلام ، ظاهراً دارای روابطى با روم و یا دست کم متأثر از تمدن رومى بوده است . مردمان این شهر که مسیحى بودند، به مقابله با عُقبة بن نافع فهری بیرون نیامدند و در شهر پناه گرفتند. پس از آنکه عقبه والى اموی افریقیه ( حک 49 - 55 و 62 - 67ق ) آنجا را مدتى در حصار گرفت ، به فرمان او گردن نهادند ( عبدالحمید، 1/201؛ نیز نک: ابن عذاری ، 1/27 ) . پس از آن بربرها به اسلام گرویدند و مساجدی در شهرهای آنان ساخته شد. از جمله موسى بن نصیر والى افریقیه ( حک 78 - 96ق ) مساجدی در اغمات بنا کرد ( حسن ، 48؛ نیز نک: عبدالحمید، 1/231 ) . بعدها ادریس بن ادریس حسنى که در 197ق سلطة خود را بر شهرهای مصامده گسترد، به اغمات درآمد ( ابن ابى زرع ، 50 ) . جانشین او محمد بن ادریس برادران خویش را بر این مناطق گمارد و حکومت اغمات و بلاد مصامده و سوس اقصى را به عبدالله ، یکى از برادران خود داد ( ابن قاضى ، 1/203؛ ابن ابى زرع ، 51 ) .
در اوایل سدة 3ق شمار فراوانى از اندلسیان به دنبال حادثة ربض در قرطبه در عصر حکم اموی ، به اغمات روی آوردند. . . .

بپرس