فرهنگ اسم ها
معنی: جایی بین بهشت و دوزخ، ( در ادیان ) در اعتقاد برخی از مذاهب، برزخ، سوره ی هفتم از قرآن کریم دارای دویست و شش آیه
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم دختر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی
لغت نامه دهخدا
حوران بهشتی را دوزخ بود اعراف
از دوزخیان پرس که اعراف بهشت است.
سعدی.
|| بوها. ( آنندراج ). بویها. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). || ( اِخ ) سوره ای از سوره های قرآن. ( از اقرب الموارد ). سوره هفتم از قرآن. مکیه است و آن دویست وپنج آیت است ، پس از انعام و پیش از انفال. ( یادداشت بخط مؤلف ). مؤلف کشف الاسرار آرد: این سورةالاعراف بعدد کوفیان دویست وشش آیت است و سه هزار و هشتصد و بیست و پنج کلمه و سیزده هزار و هشتصد و هفتاد و هفت حرف ، جمله بمکه فرودآمد بروایت جویبر از ضحاک. مقاتل گفت : مگر پنج آیت که در مدنیات شمرند «واسئلهم عن القریة»تا به آخر پنج آیت. گفت این پنج آیت بمدینه فروآمد باقی همه بمکه فروآمد. در این سوره منسوخ نیست مگر یک آیت و آن «خذ العفو و أمُر بالعرف » گفته اند که اول این آیت منسوخ است و میانه آیت محکم و آخر آیت منسوخ. اول گفت : «خذ العفو»؛ یعنی الفضل من اموالهم ، و این آن بود که در ابتداءاسلام کسی که صاحب مال بود، هزار درم از بهر خویش بنهادی ، یا ثلث مال ، و باقی بصدقه دادی. اگر پیشه ور بودی قوت یک روزه بنهادی و بصدقه دادی. پس زکوة فرض آنرا منسوخ کرد. و میانه آیت «و أمر بالعرف »؛ یعنی بالمعروف ، این محکم است. «و اَعرض عن الجاهلین » منسوخ است به آیت سیف. ( از کشف الاسرار میبدی ). || ج ِ عُرف ، بمعنی ریگزار و جای بلند و نوعی درخت خرماو درخت اترج و پشته های مشرف از ریگزارها. ( از اقرب الموارد ). ج ِ عُرف. ( منتهی الارب ). رجوع به عرف شود. || در اصطلاح صوفیان عبارت است از مطلع که آن مقام شهود حق است در هر شی در آن حالت که متجلی باشد بصفاتی از باری تعالی که آن شی مظهر آن صفات است و آنرا مقام اشراف است بر اطراف. ( از تعریفات جرجانی ). و مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: در اصطلاح متصوفان عبارت است از اطاعت که مقام شهودی حق است در هرشیئی از اعیان ممکنات و اوصاف آن ممکنات در حالت بودن اﷲتعالی متجلی بصفات که این شی مظهر آن صفات است و این مقام اشراف است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). قال اﷲ تعالی : و بینهما حجاب و علی الاعراف رجال یعرفون کلاً بسیماهم... ( قرآن 46/7 ). و قال النبی صلی اﷲ علیه و سلم اِن لکل آیة ظهراً و بطناً و حداً و مقطعاً. ( آیه قبل و روایت فوق در تعریفات جرجانی بعنوان شاهد آمده است ). || و نیز اعراف کوهی است مشرف بر قعیقعان در مکه. ( از معجم البلدان ).بیشتر بخوانید ...فرهنگ فارسی
مکانهای مرتفع، جاهای بلند، جمع عرف، بعقیده مسلمانان جائی است میان دوزخ وبهشت ، ونام یکی ازسوره های قر آن
( اسم ) جمع عرف مکانهای مرتفع .
دراز شدن عرف یعنی یال . دراز گردیدن فش .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. هفتمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۲۰۶ آیه.
دانشنامه اسلامی
[ویکی شیعه] اَعْراف، جایگاه میان بهشتیان و دوزخیان. از آیات قرآن به دست می آید که بر فراز اعراف مقرّبانی هستند که به اذن خدا شفاعت می کنند. در مورد مصادیق اعراف، میان اهل سنت و شیعه، اختلاف است. بنابر نظر اهل سنت، اعراف کسانی اند که گناهان و کارهای خیر آنها با هم برابر است؛ اما بیشتر عالمان شیعه با استناد به آیات قرآن و روایات معتقدند اصحاب اعراف پیامبران الهی و ائمه اطهار (علیهم السلام) هستند.
اعراف جمع «عُرف» در لغت به قسمت های بلند کوه و تپه و رستنگاه مو در پشت گردن گفته می شود.،
در اینکه مقصود از اعراف در قرآن چیست، دانشمندان اسلامی دیدگاه های متفاوتی ابراز کرده اند که بیشتر آنها به این معنا برمی گردد که مقصود از آن دیواری میان بهشتیان و جهنمیان است.
اعراف جمع «عُرف» در لغت به قسمت های بلند کوه و تپه و رستنگاه مو در پشت گردن گفته می شود.،
در اینکه مقصود از اعراف در قرآن چیست، دانشمندان اسلامی دیدگاه های متفاوتی ابراز کرده اند که بیشتر آنها به این معنا برمی گردد که مقصود از آن دیواری میان بهشتیان و جهنمیان است.
wikishia: اعراف
[ویکی الکتاب] معنی أَعراف: قسمتهای بالای حجاب و تلهای شنی و عرف به معنی یال اسب و تاج خروس و قسمت بالای هر چیزی است .
معلوم میشود که این کلمه به هر معنا که استعمال شود ، معنای علو و بلندی در آن هست . اهل اعراف مشرف بر جمیع مردم از بهشتیان و دوزخیانند ، معلوم میشود که منظور از...
تکرار در قرآن: ۲(بار)
جمع عرف (بر وزن قفل) و آن به معنی یال اسب، کاکل خروس، و قسمتهای بلند کوه و تپّه است در اقرب گفته: «اَعْرافُ الرِّیاحِ وَ السَّحابِ: اَوائِلُها وَ اَعالیها». در آیه . الف و لام عوض از مضاف الیه است تقدیرش چنین میباشد: «وَ عَلی اَعْرافِ الْحِجابِ رِجالٌ» یعنی میان اهل بهشت و آتش حائلی است و بر بلندیهای آن حائل مردانی است. اهل اعراف ما ابتدا آیاتی که در آنها این کلمه واقع است نقل و سپس مطالب آن را بررسی کرده و آنگاه بعضی از روایات و اقوال را نقل خواهیم کرد: . آنچه از این آیات مستفاد میشود به قرار ذیل است: 1- میان اهل جنّت و نار حائلی است. آیا این حائل همان است که در آمده است؟ به قولی مراد از «سُور» همان اعراف است شاید اینطور باشد ولی فرق این آیه با آیه اعراف آنست که این درباره حایل میان مؤمنین و منافقین است چنان که از ما قبل و صدر آیه معلوم میشود و اعراف درباره مطلق مؤمنان و کفّار میباشد. 2- در ارتفاعات آن حائلی مردانی است که همه را با علامت آنها میدانند، آن مردان خطاب به اهل بهشت گویند: سلام بر شما، این سخن آنگاه گویند که اهل بهشت هنوز به بهشت داخل نشدهاند ولی طمع آن را دارند که داخل شوند، در صورتی که «لَمْ یَدْخُلُوها وَ هُمْ یَطْمَعُونَ» هر دو حال باشند از «اَصْحابُ الجَنَّةِ» و اگر حال باشند از ضمیر «ناَدْوا» آن وقت معنی چنین میشود که مردان اعراف در حالی ندا میکنند که داخل بهشت نشدهاند ولی طمع آن را دارند. با قرینه آیات ما قبل میشود گفت که دو جمله حال اصحاب اعراف است زیرا ملاحظه آیات ما قبل نشان میدهد که گفتار اهل اعراف بعد از اسقرار اهل بهشت در بهشت و اهل دوزخ در دوزخ است مثلا در آن آیات چنین آمده: «وَ نادی اَصْحابُ الّجَنَّةِ اَصْحابَ النّارِ اَنْ قَدْ وَجَدْنا ما وَعَدَنا رَبَّنا حَقّاً فَهَلْ وَجَدْتُمْ ما وَعَدَ رَبَّکُمْ حَقّاً قالُوا نَعَمْ...» ولی گفتهاند: دو جمله «لَمْ یَدْخَلُوها وَ هُمْ یَطْمَعُونَ» حال است از «اَصْحابَ الْجَنَّةِ». و این حق است زیر در آیه 49 میخوانیم: «اُدْخُلُوا الّجَنُّةَ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمْ وَ لا اَنْتُمْ تَحْزَنُونَ» آیه صریح است که هنوز داخل نشدهاند در این صورت آیه «وَ نادی اَصْحابُ الْجَنَّةِ...» که گذشت مطلب مستقلی است که ترتیب وقوعی با آیات بعدی ندارد. 3- مردان اعراف چون متوجّه اهل آتش شوند گویند: «رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ» ایضاً آنها به عدهای از بدکاران که با علائم آنها را میشناسند میگویند: جمع مال و غیره و تکبر از بندگی حق شما را کفایت نکرد و از عذاب رها ننمود، آیا اینان (اشاره به مؤمنین) آنهایند که قسم خوردید خدا رحمتی به ایشان نمیرساند (ای مؤمنان) داخل بهشت شوید برای شما دیگر خوفی و اندوهی نیست. ظاهر «اُدْخُلُوا الْجَنَّةَ...» آن است که اهل اعراف به اهل بهشت دستور میدهند که: داخل بهشت شوید بعضی در آن «قیل» یا «یَقُولُ اللّهُ» یا «یَقُولُ الْمَلائِکَةُ» مقدّر کردهاند ولی همه برخلاف ظاهر است. با ملاحظه آنچه گفته شد: پر روشن است که اهل اعراف مردان ممتازی هستند از قبیل انبیاء، اوصیاء، ائمه، صدیقین، و اشهاد. زیرا آنها همه را با علامت میشناسند و در آن روز حق سخن گفتن دارند، به اهل بهشت فرمان دخول میدهند، آنها را به رخ اهل جهنّم میکشند، اهل بهشت را سلام میگویند. با آن که در آن روز کسی حق سخن گفتن ندارد جز به اذن خدا ، . پس این اشخاص که این همه سخنان بزرگ میگویند لابد مورد نظر خدا و واسطه میان خدا و مردماند. و قسمتی از کارهای قیامت به امر خدا محوّل به ایشان است و این عجب نیست که خداوند در آن روز بعضی از بندگان محبوب خویش را چنان مقامی بدهد و چنان کاری به آنها محول کند که حتی آنها به اهل بهشت اجازه ورود بدهند. بررسی روایات روایات وارده در این زمینه دو گروهاند یکی آن که اصحاب اعراف انبیاء و امامان و نظیر آنهااند. دوم اهل اعراف آنهایند که اعمال نیک و بد آنها مساوی است، اعمال نیک از آتش بازشان داشته و اعمال بد مانع دخول بهشت گردیده آنها در اعرافاند تا خدا میانشان قضاوت کند. بعد وارد بهشت گردند این دسته از روایات با آیات ابداً تطبیق نمیشوند اینک بعضی از روایات دستهْ اول: 1- در مجمع از امام باقر «علیه السلام» نقل شده: «هُمْ آلُ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ السَّلامُ لایَدْخُلُ الْجَنَّةَ اِلّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ وَ لا یَدْخُلُ النّآرَ اِلّا مَنْ اَنْکَرَهُمْ وَ اَنْکَرُوهُ» این حدیث در تفسیر عیاشی نیز نقل شده. 2- ایضاً درمجمع است «قالَ اَبُو عَبْدءاللّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَلَیْهَِماالسَّلامْ: اَلْاَعْرافُ کُثْبانٌ بَیْنَ الْجَنَّةِ وَالنّارِ یَقِفُ عَلَیْها کُلُّ نَبِیٍّ وُکُلٌ خَلیفَةِ نَبَیٍ... کثبان جمع کثیب به معنی تل ریگ است. 3- در مجمع از اصبغ بن نباته مروی است: «قالَ کُنْتُ جالِساً عِنْدَ عَلِیٍّ علیه السلام فَاَتاهُ اِبْنُ الْکُوّاءِ فَسَئَلَهُ عَنْ هذِهِ الْآیَةِ فَقالَ: وَیْحَکَ یَابْنَ الْکُوّاءِ نَحْنُ نَقِفُ یَوْمَ الْقِیامَةِ بَیْنَ الْجَنَّةِ وَالنّارِ فَمَنْ یَنْصُرُنا عَرَفْناهُ بِسیماهُ فَادْخَلْناهُ الْجَنَّةَ وَ مَنْ اَبْغَضْنا عَرَفْناهُ بِسیماهُ فَاَدْخَلْناهُ النّارَ». 4- ایضاً در مجمع درباره حدیث مشهور «اِنَّ عَلِیّاً علیه السلام قَسیمُ النّارِ وَ الْجَنَّةِ» از رسول خدا «صلّی اللّه علیه و آله و سلم» نقل شده که آن حضرت به علی «علیه السلام» فرمود: «یا عَلِیُّ کَاَنّی بِکَ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ بِیَدِکَ عَصا عَوْسَجٍ تَسُوقُ قَوماً اِلَی الْجَنَّةِ وَ آخَرینَ اِلَی النّارِ». این روایت مطابق آیه «اُدْخُلُوا الْجَنَّةَ...» است که در آیات اعراف بررسی شد که آن از کلام اصحاب اعراف است. حدیث «قَسیمُ النّارِ وَ الجَنَّةِ» را فریقین نقل کردهاند. 5- در تفسیر عیاشی از علی «علیه السلام» نقل شده که فرمود: «اَنَا یعسُوبُ الْمُؤمِنینَ وَ اَنَا اَوَّلُ السّابِقینَ وَ اَنَا خَلیفَةُ رَسُولِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ اَنَا قَسیمُ (اَلْجَنَّةِ وَ) النّارِ وَ اَنَا صاحِبُ الْاَعْرافِ». 6- در بحار از بصائر از برید عجلی نقل شده: «سَئَلْتُ اَبا جَعْفَرَ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللّهِ: (وَ عَلَی الْاَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلّاً بِسیماهُمْ» قالَ: اُنْزِلَتْ فی هذِهِ اَلْاُمَّةِ وَ الرِّجالُ هُمُ الْاَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ...». 7- و نیز در بحار از امام صادق علیه السلام در ضمن حدیثی نقل شده: «لَیَکُونُنَّ عَلَی الْاَعْرافِ بَیْنَ الْجَنَّةِ وَ النّارِ مُحَمَّدٌ وَ عَلِیُّ وَ فاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ الطَّیِّبُونَ مِنْ آلِهِمْ...». این احادیث که از آنها بیشتر میتوان یافت همه با آیات قابل تطبیق و مصداق آیاتاند و در بعضی از آنها خود ائمّه اعراف خوانده شدهاند چنانکه در تفسیر عیاشی از سلمان نقل شده که شنیدم رسول خدا «صلّی اللّه علیه و آله و سلم» بیشتر از ده بار به علی علیه السلام فرمود: «یا عَلِیُّ اِنَّکَ وَ الْاَوْصیاءَ مَنْ بَعْدِکَ اَعْرافٌ بَیْنَ الْجَنَّةِ وَالنّارِ لا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ اِلّا مَنْ عَرَفَکُمْ وَ عَرَفْتُمُوهُ وَ لا یَدْخُلُ النّارَ اِلّا مَنْ اَنْکَرَکُمْ وَ اَنْکَرْتُمُوهُ». مراد از اعراف در حدیث شناخته شدهها است زیرا اعراف جمع عرف و اعرف است چنانکه در المنار گفته است. یعنی شما روز قیامت شناخته شدههائید آشنایان شما اهل بهشت و منکرینتان اهل آتشند. دسته دوم از روایات درباره اصحاب اعراف که گفتیم چنیناند: 1- در تفسیر عیاشی از امام صادق علیه السلام نقل شده که از راوی به آن حضرت عرض کرد: «اَیُّ شَیْءِ اَصْحابُ الْاَعْرافِ؟ قالَ: اسْتَوَتِ الْحَسَناتُ وَ السَّیِّئاتُ فَاِنْ اَدْخَلَهُمُ اللّه الْجَنَّةَ فَبِرحْمَتِهِ وَ اِنْ عَذَّبَهُمْ لَمْ یَظْلِمْهُمْ». 2- در کافی در ضمن حدیثی از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: «وَ لکِنَّهُمْ قَوْمٌ اِسْتَوَتْ حَسَناتُهُمْ وَ سَیِّئاتُهُمْ فَقَصُرَتْ بِهِمُ الْاَعْمالُ وَ اِنَّهُمْ لَکُما قالَ اللّهُ...». روایات اهل سنت درباره اصحاب اعراف نوعاً در این زمینه است ولی چنانکه گفته شد با آیات قابل تطبیق نیستند. نقل اقوال اقوال گذشتگان راجع به اصحاب اعراف در کتب تفسیر چنین است: 1- اصحاب اعراف انبیاء علیهم السلاماند خدا آنها را در بلندیهای سور قرار میدهد تا از مردم متمایز باشند و چون آنها گواهان امتهااند. 2- آنها ملائکهاند که در صورت مردان ظاهر شوند اهل بهشت و آتش را میشناسند... 3- آنها عباس، حمزه، علی علیه السلام و جعفر ذوالجناحیناند، دوستان خویش را با صورتهای سفید و دشمنان خویش را با صورتهای سیاهشان میشناسند. 4- آنها عادلان امّتها و گواهان اعمالند از هر امّت. 5- کسانی هستند که حسنات و سیئات آنها برابراند که نه مستحق آتشاند و نه جهنّم، بالاخره مورد عفو قرار میگیرند. 6- آنها مؤمنان جنّاند. 7- آها اولاد کفاراند که پیش از تکلیف مردهاند. 8- آنها کسانیاند که بدون اجازه پدران به جهاد رفته و شهید شدهاند. 9- آنها اشرافاند. 10- آنها اهل فترتاند که در فاصله زمان حضرت عیسی و حضرت محمد «صلّی اللّه علیه و آله و سلم» به دنیا آمدهاند یا مطلق اهل فترتاند. 11- آنها قومی نیکوکار و فقیه و عالماند. 12- کسانیاند که عجب و خود بینی دارند. 13- آنها اولاد زنااند . 14- آنها مستضعفیناند که حجت بر ایشان تمام نشده و تکلیف تعلّق نگرفته است (مجمع، المیزان، المنار) المیزان وجه 8و10 را به اقوال ممکن الالحاق دانسته است. ناگفته نماند: بعضی از این اقوال به بعض دیگر داخل است و فقط قول اول و چهارم و نهم بر آیات قابل تطبیق است. اما قول دوم که آنها ملائکهاند کلمه «رجال» در آیه مانع از آن است که ملائکه باشند زیرا ملک به ذکوریت و انوثیّت توصیف نمیشود. و قول پنجم گرچه درباره آن روایات نقل شده ولی بر آیات قابل تطبیق نیست بقیه اقوال اعتباری ندارند.
تکرار در قرآن: ۲(بار)
جمع عرف (بر وزن قفل) و آن به معنی یال اسب، کاکل خروس، و قسمتهای بلند کوه و تپّه است در اقرب گفته: «اَعْرافُ الرِّیاحِ وَ السَّحابِ: اَوائِلُها وَ اَعالیها». در آیه . الف و لام عوض از مضاف الیه است تقدیرش چنین میباشد: «وَ عَلی اَعْرافِ الْحِجابِ رِجالٌ» یعنی میان اهل بهشت و آتش حائلی است و بر بلندیهای آن حائل مردانی است. اهل اعراف ما ابتدا آیاتی که در آنها این کلمه واقع است نقل و سپس مطالب آن را بررسی کرده و آنگاه بعضی از روایات و اقوال را نقل خواهیم کرد: . آنچه از این آیات مستفاد میشود به قرار ذیل است: 1- میان اهل جنّت و نار حائلی است. آیا این حائل همان است که در آمده است؟ به قولی مراد از «سُور» همان اعراف است شاید اینطور باشد ولی فرق این آیه با آیه اعراف آنست که این درباره حایل میان مؤمنین و منافقین است چنان که از ما قبل و صدر آیه معلوم میشود و اعراف درباره مطلق مؤمنان و کفّار میباشد. 2- در ارتفاعات آن حائلی مردانی است که همه را با علامت آنها میدانند، آن مردان خطاب به اهل بهشت گویند: سلام بر شما، این سخن آنگاه گویند که اهل بهشت هنوز به بهشت داخل نشدهاند ولی طمع آن را دارند که داخل شوند، در صورتی که «لَمْ یَدْخُلُوها وَ هُمْ یَطْمَعُونَ» هر دو حال باشند از «اَصْحابُ الجَنَّةِ» و اگر حال باشند از ضمیر «ناَدْوا» آن وقت معنی چنین میشود که مردان اعراف در حالی ندا میکنند که داخل بهشت نشدهاند ولی طمع آن را دارند. با قرینه آیات ما قبل میشود گفت که دو جمله حال اصحاب اعراف است زیرا ملاحظه آیات ما قبل نشان میدهد که گفتار اهل اعراف بعد از اسقرار اهل بهشت در بهشت و اهل دوزخ در دوزخ است مثلا در آن آیات چنین آمده: «وَ نادی اَصْحابُ الّجَنَّةِ اَصْحابَ النّارِ اَنْ قَدْ وَجَدْنا ما وَعَدَنا رَبَّنا حَقّاً فَهَلْ وَجَدْتُمْ ما وَعَدَ رَبَّکُمْ حَقّاً قالُوا نَعَمْ...» ولی گفتهاند: دو جمله «لَمْ یَدْخَلُوها وَ هُمْ یَطْمَعُونَ» حال است از «اَصْحابَ الْجَنَّةِ». و این حق است زیر در آیه 49 میخوانیم: «اُدْخُلُوا الّجَنُّةَ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمْ وَ لا اَنْتُمْ تَحْزَنُونَ» آیه صریح است که هنوز داخل نشدهاند در این صورت آیه «وَ نادی اَصْحابُ الْجَنَّةِ...» که گذشت مطلب مستقلی است که ترتیب وقوعی با آیات بعدی ندارد. 3- مردان اعراف چون متوجّه اهل آتش شوند گویند: «رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ» ایضاً آنها به عدهای از بدکاران که با علائم آنها را میشناسند میگویند: جمع مال و غیره و تکبر از بندگی حق شما را کفایت نکرد و از عذاب رها ننمود، آیا اینان (اشاره به مؤمنین) آنهایند که قسم خوردید خدا رحمتی به ایشان نمیرساند (ای مؤمنان) داخل بهشت شوید برای شما دیگر خوفی و اندوهی نیست. ظاهر «اُدْخُلُوا الْجَنَّةَ...» آن است که اهل اعراف به اهل بهشت دستور میدهند که: داخل بهشت شوید بعضی در آن «قیل» یا «یَقُولُ اللّهُ» یا «یَقُولُ الْمَلائِکَةُ» مقدّر کردهاند ولی همه برخلاف ظاهر است. با ملاحظه آنچه گفته شد: پر روشن است که اهل اعراف مردان ممتازی هستند از قبیل انبیاء، اوصیاء، ائمه، صدیقین، و اشهاد. زیرا آنها همه را با علامت میشناسند و در آن روز حق سخن گفتن دارند، به اهل بهشت فرمان دخول میدهند، آنها را به رخ اهل جهنّم میکشند، اهل بهشت را سلام میگویند. با آن که در آن روز کسی حق سخن گفتن ندارد جز به اذن خدا ، . پس این اشخاص که این همه سخنان بزرگ میگویند لابد مورد نظر خدا و واسطه میان خدا و مردماند. و قسمتی از کارهای قیامت به امر خدا محوّل به ایشان است و این عجب نیست که خداوند در آن روز بعضی از بندگان محبوب خویش را چنان مقامی بدهد و چنان کاری به آنها محول کند که حتی آنها به اهل بهشت اجازه ورود بدهند. بررسی روایات روایات وارده در این زمینه دو گروهاند یکی آن که اصحاب اعراف انبیاء و امامان و نظیر آنهااند. دوم اهل اعراف آنهایند که اعمال نیک و بد آنها مساوی است، اعمال نیک از آتش بازشان داشته و اعمال بد مانع دخول بهشت گردیده آنها در اعرافاند تا خدا میانشان قضاوت کند. بعد وارد بهشت گردند این دسته از روایات با آیات ابداً تطبیق نمیشوند اینک بعضی از روایات دستهْ اول: 1- در مجمع از امام باقر «علیه السلام» نقل شده: «هُمْ آلُ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ السَّلامُ لایَدْخُلُ الْجَنَّةَ اِلّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ وَ لا یَدْخُلُ النّآرَ اِلّا مَنْ اَنْکَرَهُمْ وَ اَنْکَرُوهُ» این حدیث در تفسیر عیاشی نیز نقل شده. 2- ایضاً درمجمع است «قالَ اَبُو عَبْدءاللّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَلَیْهَِماالسَّلامْ: اَلْاَعْرافُ کُثْبانٌ بَیْنَ الْجَنَّةِ وَالنّارِ یَقِفُ عَلَیْها کُلُّ نَبِیٍّ وُکُلٌ خَلیفَةِ نَبَیٍ... کثبان جمع کثیب به معنی تل ریگ است. 3- در مجمع از اصبغ بن نباته مروی است: «قالَ کُنْتُ جالِساً عِنْدَ عَلِیٍّ علیه السلام فَاَتاهُ اِبْنُ الْکُوّاءِ فَسَئَلَهُ عَنْ هذِهِ الْآیَةِ فَقالَ: وَیْحَکَ یَابْنَ الْکُوّاءِ نَحْنُ نَقِفُ یَوْمَ الْقِیامَةِ بَیْنَ الْجَنَّةِ وَالنّارِ فَمَنْ یَنْصُرُنا عَرَفْناهُ بِسیماهُ فَادْخَلْناهُ الْجَنَّةَ وَ مَنْ اَبْغَضْنا عَرَفْناهُ بِسیماهُ فَاَدْخَلْناهُ النّارَ». 4- ایضاً در مجمع درباره حدیث مشهور «اِنَّ عَلِیّاً علیه السلام قَسیمُ النّارِ وَ الْجَنَّةِ» از رسول خدا «صلّی اللّه علیه و آله و سلم» نقل شده که آن حضرت به علی «علیه السلام» فرمود: «یا عَلِیُّ کَاَنّی بِکَ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ بِیَدِکَ عَصا عَوْسَجٍ تَسُوقُ قَوماً اِلَی الْجَنَّةِ وَ آخَرینَ اِلَی النّارِ». این روایت مطابق آیه «اُدْخُلُوا الْجَنَّةَ...» است که در آیات اعراف بررسی شد که آن از کلام اصحاب اعراف است. حدیث «قَسیمُ النّارِ وَ الجَنَّةِ» را فریقین نقل کردهاند. 5- در تفسیر عیاشی از علی «علیه السلام» نقل شده که فرمود: «اَنَا یعسُوبُ الْمُؤمِنینَ وَ اَنَا اَوَّلُ السّابِقینَ وَ اَنَا خَلیفَةُ رَسُولِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ اَنَا قَسیمُ (اَلْجَنَّةِ وَ) النّارِ وَ اَنَا صاحِبُ الْاَعْرافِ». 6- در بحار از بصائر از برید عجلی نقل شده: «سَئَلْتُ اَبا جَعْفَرَ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللّهِ: (وَ عَلَی الْاَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلّاً بِسیماهُمْ» قالَ: اُنْزِلَتْ فی هذِهِ اَلْاُمَّةِ وَ الرِّجالُ هُمُ الْاَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ...». 7- و نیز در بحار از امام صادق علیه السلام در ضمن حدیثی نقل شده: «لَیَکُونُنَّ عَلَی الْاَعْرافِ بَیْنَ الْجَنَّةِ وَ النّارِ مُحَمَّدٌ وَ عَلِیُّ وَ فاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ الطَّیِّبُونَ مِنْ آلِهِمْ...». این احادیث که از آنها بیشتر میتوان یافت همه با آیات قابل تطبیق و مصداق آیاتاند و در بعضی از آنها خود ائمّه اعراف خوانده شدهاند چنانکه در تفسیر عیاشی از سلمان نقل شده که شنیدم رسول خدا «صلّی اللّه علیه و آله و سلم» بیشتر از ده بار به علی علیه السلام فرمود: «یا عَلِیُّ اِنَّکَ وَ الْاَوْصیاءَ مَنْ بَعْدِکَ اَعْرافٌ بَیْنَ الْجَنَّةِ وَالنّارِ لا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ اِلّا مَنْ عَرَفَکُمْ وَ عَرَفْتُمُوهُ وَ لا یَدْخُلُ النّارَ اِلّا مَنْ اَنْکَرَکُمْ وَ اَنْکَرْتُمُوهُ». مراد از اعراف در حدیث شناخته شدهها است زیرا اعراف جمع عرف و اعرف است چنانکه در المنار گفته است. یعنی شما روز قیامت شناخته شدههائید آشنایان شما اهل بهشت و منکرینتان اهل آتشند. دسته دوم از روایات درباره اصحاب اعراف که گفتیم چنیناند: 1- در تفسیر عیاشی از امام صادق علیه السلام نقل شده که از راوی به آن حضرت عرض کرد: «اَیُّ شَیْءِ اَصْحابُ الْاَعْرافِ؟ قالَ: اسْتَوَتِ الْحَسَناتُ وَ السَّیِّئاتُ فَاِنْ اَدْخَلَهُمُ اللّه الْجَنَّةَ فَبِرحْمَتِهِ وَ اِنْ عَذَّبَهُمْ لَمْ یَظْلِمْهُمْ». 2- در کافی در ضمن حدیثی از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: «وَ لکِنَّهُمْ قَوْمٌ اِسْتَوَتْ حَسَناتُهُمْ وَ سَیِّئاتُهُمْ فَقَصُرَتْ بِهِمُ الْاَعْمالُ وَ اِنَّهُمْ لَکُما قالَ اللّهُ...». روایات اهل سنت درباره اصحاب اعراف نوعاً در این زمینه است ولی چنانکه گفته شد با آیات قابل تطبیق نیستند. نقل اقوال اقوال گذشتگان راجع به اصحاب اعراف در کتب تفسیر چنین است: 1- اصحاب اعراف انبیاء علیهم السلاماند خدا آنها را در بلندیهای سور قرار میدهد تا از مردم متمایز باشند و چون آنها گواهان امتهااند. 2- آنها ملائکهاند که در صورت مردان ظاهر شوند اهل بهشت و آتش را میشناسند... 3- آنها عباس، حمزه، علی علیه السلام و جعفر ذوالجناحیناند، دوستان خویش را با صورتهای سفید و دشمنان خویش را با صورتهای سیاهشان میشناسند. 4- آنها عادلان امّتها و گواهان اعمالند از هر امّت. 5- کسانی هستند که حسنات و سیئات آنها برابراند که نه مستحق آتشاند و نه جهنّم، بالاخره مورد عفو قرار میگیرند. 6- آنها مؤمنان جنّاند. 7- آها اولاد کفاراند که پیش از تکلیف مردهاند. 8- آنها کسانیاند که بدون اجازه پدران به جهاد رفته و شهید شدهاند. 9- آنها اشرافاند. 10- آنها اهل فترتاند که در فاصله زمان حضرت عیسی و حضرت محمد «صلّی اللّه علیه و آله و سلم» به دنیا آمدهاند یا مطلق اهل فترتاند. 11- آنها قومی نیکوکار و فقیه و عالماند. 12- کسانیاند که عجب و خود بینی دارند. 13- آنها اولاد زنااند . 14- آنها مستضعفیناند که حجت بر ایشان تمام نشده و تکلیف تعلّق نگرفته است (مجمع، المیزان، المنار) المیزان وجه 8و10 را به اقوال ممکن الالحاق دانسته است. ناگفته نماند: بعضی از این اقوال به بعض دیگر داخل است و فقط قول اول و چهارم و نهم بر آیات قابل تطبیق است. اما قول دوم که آنها ملائکهاند کلمه «رجال» در آیه مانع از آن است که ملائکه باشند زیرا ملک به ذکوریت و انوثیّت توصیف نمیشود. و قول پنجم گرچه درباره آن روایات نقل شده ولی بر آیات قابل تطبیق نیست بقیه اقوال اعتباری ندارند.
wikialkb: ریشه_أعراف
[ویکی فقه] اعراف (ابهام زدایی). اعراف ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • سوره أعراف، هفتمین سوره از قرآن مجید• اعراف (جایگاه)، جایگاهی میان بهشت و جهنم• اصحاب اعراف، یکی از گروه های نام برده شده در قرآن کریم
...
...
wikifeqh: أعراف_(ابهام_زدایی)
[ویکی شیعه] اعراف (ابهام زدایی). اعراف ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره کند:
wikishia: اعراف_(ابهام زدایی)
[ویکی فقه] اعراف (جایگاه). اعراف جایگاهی میان بهشت و جهنم است. اعراف جمع عرف در لغت به قسمت های بلند کوه و تپه گفته می شود. این واژه دوبار در قرآن در سوره اعراف به کار رفته است از آیات یاد شده به دست می آید که میان بهشت و جهنم جایگاهی است که بر روی آن افرادی قرار دارند که به اهل بهشت سلام می کنند و تمنای عدم همنشینی با اهل دوزخ را دارند.
در این که مقصود از اعراف چیست از سوی دانشمندان اسلامی دیدگاه های مختلف و متفاوتی ابراز شده اند که بیش تر آن ها به این معنا برمی گردد که مقصود از آن دیواری است میان بهشت و جهنم از حسن بصری و زجاج نقل شده که «اعراف» از ریشه معرفت به معنای شناخت است، یعنی در قیامت رجالی هستند که آگاهی از حال مردم دارند و اهل جهنم و بهشت را از سیمای شان می شناسد صدرالمتألهین نیز این دیدگاه را برگزیده و آیه (یَعْرِفُونَ کُلاً بِسیماهُمْ) را گواه آن دانسته است ابن عربی در فتوحات قول مشهور را در مورد اعراف پسندیده و اما درباره اصحاب اعراف گفته است: آنها کسانی هستند که حسنات و سیئاتشان مساوی است یک چشمشان به سوی بهشت و چشم دیگر به جهنم دوخته اند در حالی که ورود به هیچ کدام برای آن ها رجحان ندارد. اما وقتی دستور سجده به آن ها داده می شود همه سجده می کنند و وارد بهشت می شوند صدرالمتألهین در شواهد الربوبیه همین قول را برگزیده است و نیز در اسفار الاربعة پس از اشاره به دیدگاه ابن عربی قول مشهور در میان شیعه را که می گویند اصحاب اعراف پیامبر اسلام و ائمه طاهرین (علیهم السلام) است انتخاب نموده است.
چیستی اصحاب اعراف
در این که اصحاب اعراف چه کسانی هستند به طور کلی در میان مفسرین و علمای مسلمان اختلاف وجود دارد که به چهارده قول می رسد. بیشتر کسانی که در مورد اعراف سخن گفته اند به اقوال و اختلاف یاد شده اشاره نموده اند.
← بررسی دیدگاه ها
• اسفار الاربعة، صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی، داراحیاء التراث العربی، بیروت.• اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، دارالصعب، بیروت، بی تا.• الاعتقادات، علی بن بابویه صدوق، مندرج در مصنفات شیخ مفید، المؤتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید، ۱۴۱۳.• بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفار، منشورات اعلمی، تهران، ۱۴۰۴ق.• البدور السافرة فی أحوال الآخرة، جلال الدین سیوطی، دارالکتب العلمیه، بیروت، بی تا.• البعث والنشور، ابوبکر احمد بن الحسین بیهقی، مرکز الخدمات والابحاث الثقافیة، ییروت۱۴۰۶.• تصحیح الاعتقادات مندرج در مصنفات شیخ مفید، محمد بن نعمان مفید، المؤتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید، ۱۴۱۳.• تفسیر کبیر، فخر رازی، دارالکتب العلمیة، تهران بی تا.• تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۶۷.• جامع الاحکام القرآن، ابوعبداللّه محمد بن احمد قرطبی، دارالفکر، بیروت، بی تا.• جامع البیان، محمد بن جریر طبری، دار ابن حزم، بیروت، ۱۴۲۳.• روح المعانی، آلوسی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، بی تا.• روض الجنان و روح الجنان، ابوالفتوح رازی، بنیاد پژوهش های اسلامی، مشهد، ۱۳۷۶.• شواهد الربوبیه، صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی، بوستان کتاب، قم، ۱۳۸۲.• عرشیه، صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی، مؤسسة التاریخ العربی، بیروت، ۱۴۲۰.• فتوحات مکیه، محی الدین عربی، مکتبة العربی، مصر، ۱۳۹۵.• لسان العرب، جمال الدین محمد ابن منظور، دارالصادر، بیروت، بی تا.• مسارالشیعة، محمد بن نعمان مفید، بی نا بی جا بی تا.• معانی الاخبار، شیخ صدوق، مکتبة الصدوق، ۱۳۷۹ش.• معجم التهذیب اللغة، ابومنصور محمد بن احمد زهری، دارالمعرفة، بیروت، ۱۴۲۲.• مفردات، راغب اصفهانی، المکتبة المرتضویه، مشهد، ۱۳۶۲.• منشور جاوید، جعفر سبحانی، مؤسسه امام صادق (علیه السلام)، قم، ۱۳۸۳.• المیزان فی تفسیر القرآن، محمدحسین طباطبائی، مؤسسه اعلمی للمطبوعات، بیروت، بی تا.
در این که مقصود از اعراف چیست از سوی دانشمندان اسلامی دیدگاه های مختلف و متفاوتی ابراز شده اند که بیش تر آن ها به این معنا برمی گردد که مقصود از آن دیواری است میان بهشت و جهنم از حسن بصری و زجاج نقل شده که «اعراف» از ریشه معرفت به معنای شناخت است، یعنی در قیامت رجالی هستند که آگاهی از حال مردم دارند و اهل جهنم و بهشت را از سیمای شان می شناسد صدرالمتألهین نیز این دیدگاه را برگزیده و آیه (یَعْرِفُونَ کُلاً بِسیماهُمْ) را گواه آن دانسته است ابن عربی در فتوحات قول مشهور را در مورد اعراف پسندیده و اما درباره اصحاب اعراف گفته است: آنها کسانی هستند که حسنات و سیئاتشان مساوی است یک چشمشان به سوی بهشت و چشم دیگر به جهنم دوخته اند در حالی که ورود به هیچ کدام برای آن ها رجحان ندارد. اما وقتی دستور سجده به آن ها داده می شود همه سجده می کنند و وارد بهشت می شوند صدرالمتألهین در شواهد الربوبیه همین قول را برگزیده است و نیز در اسفار الاربعة پس از اشاره به دیدگاه ابن عربی قول مشهور در میان شیعه را که می گویند اصحاب اعراف پیامبر اسلام و ائمه طاهرین (علیهم السلام) است انتخاب نموده است.
چیستی اصحاب اعراف
در این که اصحاب اعراف چه کسانی هستند به طور کلی در میان مفسرین و علمای مسلمان اختلاف وجود دارد که به چهارده قول می رسد. بیشتر کسانی که در مورد اعراف سخن گفته اند به اقوال و اختلاف یاد شده اشاره نموده اند.
← بررسی دیدگاه ها
• اسفار الاربعة، صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی، داراحیاء التراث العربی، بیروت.• اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، دارالصعب، بیروت، بی تا.• الاعتقادات، علی بن بابویه صدوق، مندرج در مصنفات شیخ مفید، المؤتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید، ۱۴۱۳.• بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفار، منشورات اعلمی، تهران، ۱۴۰۴ق.• البدور السافرة فی أحوال الآخرة، جلال الدین سیوطی، دارالکتب العلمیه، بیروت، بی تا.• البعث والنشور، ابوبکر احمد بن الحسین بیهقی، مرکز الخدمات والابحاث الثقافیة، ییروت۱۴۰۶.• تصحیح الاعتقادات مندرج در مصنفات شیخ مفید، محمد بن نعمان مفید، المؤتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید، ۱۴۱۳.• تفسیر کبیر، فخر رازی، دارالکتب العلمیة، تهران بی تا.• تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۶۷.• جامع الاحکام القرآن، ابوعبداللّه محمد بن احمد قرطبی، دارالفکر، بیروت، بی تا.• جامع البیان، محمد بن جریر طبری، دار ابن حزم، بیروت، ۱۴۲۳.• روح المعانی، آلوسی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، بی تا.• روض الجنان و روح الجنان، ابوالفتوح رازی، بنیاد پژوهش های اسلامی، مشهد، ۱۳۷۶.• شواهد الربوبیه، صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی، بوستان کتاب، قم، ۱۳۸۲.• عرشیه، صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی، مؤسسة التاریخ العربی، بیروت، ۱۴۲۰.• فتوحات مکیه، محی الدین عربی، مکتبة العربی، مصر، ۱۳۹۵.• لسان العرب، جمال الدین محمد ابن منظور، دارالصادر، بیروت، بی تا.• مسارالشیعة، محمد بن نعمان مفید، بی نا بی جا بی تا.• معانی الاخبار، شیخ صدوق، مکتبة الصدوق، ۱۳۷۹ش.• معجم التهذیب اللغة، ابومنصور محمد بن احمد زهری، دارالمعرفة، بیروت، ۱۴۲۲.• مفردات، راغب اصفهانی، المکتبة المرتضویه، مشهد، ۱۳۶۲.• منشور جاوید، جعفر سبحانی، مؤسسه امام صادق (علیه السلام)، قم، ۱۳۸۳.• المیزان فی تفسیر القرآن، محمدحسین طباطبائی، مؤسسه اعلمی للمطبوعات، بیروت، بی تا.
wikifeqh: اعراف_(جایگاه)
دانشنامه عمومی
اعراف (شعر). اعراف ( به انگلیسی: Al Aaraaf ) شعری از ادگار آلن پو، شاعر امریکایی است که نخستین بار در سال ۱۸۲۹ منتشر شد. این شعر یکی از نخستین کارهای آلن پو است و به دلیل ارجاع های تاریخی اش مشهور است. این شعر بر مبنای داستانی از قرآن است که دربارهٔ زندگی پس از مرگ در مکانی به نام «اعراف» است. در قرآن سوره ای به همین نام است که هفتمین سورهٔ این کتاب است و ۲۰۶ آیه دارد.
اعراف مهم ترین شعر کتاب شعر آلن پو با نام Al Aaraaf, Tamerlane, and Minor Poems است که الهام گرفته از کشف یک ابرنواختر توسط تیکو براهه است. این ستاره در سال ۱۵۷۲ رؤیت شد و حدود هفده ماه رؤیت پذیر بود. آلن پو این ستاره را «اعراف» نامید که در حقیقت مکانی است برای کسانی که نه به طور مشخص خوب هستند و نه بد. و در آن جا می مانند تا خداوند آنان را ببخشد و وارد بهشت شوند؛ هم چنان که در سوره هفتم قرآن تشریح شده است.
• آثار ادگار آلن پو
• اشعار ادگار آلن پو
• شعرهای ۱۸۲۹ ( میلادی )
• مقاله های بدون منبع
• همه مقاله های بدون منبع
• مقاله های دارای واژگان به زبان انگلیسی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفاعراف مهم ترین شعر کتاب شعر آلن پو با نام Al Aaraaf, Tamerlane, and Minor Poems است که الهام گرفته از کشف یک ابرنواختر توسط تیکو براهه است. این ستاره در سال ۱۵۷۲ رؤیت شد و حدود هفده ماه رؤیت پذیر بود. آلن پو این ستاره را «اعراف» نامید که در حقیقت مکانی است برای کسانی که نه به طور مشخص خوب هستند و نه بد. و در آن جا می مانند تا خداوند آنان را ببخشد و وارد بهشت شوند؛ هم چنان که در سوره هفتم قرآن تشریح شده است.
• آثار ادگار آلن پو
• اشعار ادگار آلن پو
• شعرهای ۱۸۲۹ ( میلادی )
• مقاله های بدون منبع
• همه مقاله های بدون منبع
• مقاله های دارای واژگان به زبان انگلیسی
wiki: اعراف (شعر)
پیشنهاد کاربران
واژه اعراف
معادل ابجد 352
تعداد حروف 5
تلفظ 'a'rāf
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی]
مختصات ( اَ ) [ ع . ]
آواشناسی 'e'rAf
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
معادل ابجد 352
تعداد حروف 5
تلفظ 'a'rāf
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی]
مختصات ( اَ ) [ ع . ]
آواشناسی 'e'rAf
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
سلیم
اعراف: واژه ای ارذبی و جمع عٌرف که در فارسی با بلندی ها یا جایگاه های بلند برابری دارد.
* نام هفتمین سوره در قرآن ست که دویست و شش آیه دارد که در شهر مکه بر پیامبر اسلام فرود آمده
* با توجه به اینکه دو بار در سوره اعراف به اهل اعراف در آیات 46 و 47 اشاره شده که نام این سوره هم از این آیات می آید، اعراف جایگاه های بلند در نزد خداوند را برای پارسایان و پرهیزکاران راستین شناسانده که آنان از آن جایگاههای بلند مردمی که هنوز به رستاخیز امیدوارند ندا داده و به درستی ها رهنمون می نمایند.
... [مشاهده متن کامل]
اعراف: واژه ای ارذبی و جمع عٌرف که در فارسی با بلندی ها یا جایگاه های بلند برابری دارد.
* نام هفتمین سوره در قرآن ست که دویست و شش آیه دارد که در شهر مکه بر پیامبر اسلام فرود آمده
* با توجه به اینکه دو بار در سوره اعراف به اهل اعراف در آیات 46 و 47 اشاره شده که نام این سوره هم از این آیات می آید، اعراف جایگاه های بلند در نزد خداوند را برای پارسایان و پرهیزکاران راستین شناسانده که آنان از آن جایگاههای بلند مردمی که هنوز به رستاخیز امیدوارند ندا داده و به درستی ها رهنمون می نمایند.
... [مشاهده متن کامل]
در دین مسیحیت ، ارواح معلق یا ارواح نا آرام ، ارواحی هستند که در واقع گناهکار نیستند ولی چون غسل تعمید نگرفته اند در بهشت نیز راه ندارند و مقرشان جایی است که آن را اعراف می نامند. اعراف با این تفسیر که
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
در سرود دوم از جلد اول کمدی الهی دانته بر می آید به معنای جایی مابین بهشت و جهنم ( و شاید به تعبیری برزخ ) است.
🕋 ترتیب سوره های قرآن کریم:
1 ) سوره فاتحه ( حمد )
2 ) بقره
3 ) آل عمران
4 ) نساء
5 ) مائده
6 ) انعام
7 ) اعراف
8 ) انفال
9 ) توبه ( برائت )
10 ) یونس
11 ) هود
12 ) یوسف
... [مشاهده متن کامل]
13 ) رعد
14 ) ابراهیم
15 ) حِجر
16 ) نحل
17 ) اِسراء ( بنی اسرائیل )
18 ) کهف
19 ) مریم
20 ) طه
21 ) انبیاء
22 ) حج
23 ) مؤمنون
24 ) نور
25 ) فرقان
26 ) شعراء
27 ) نمل
28 ) قصص
29 ) عنکبوت
30 ) روم
31 ) لقمان
32 ) سجدة
33 ) احزاب
34 ) سبأ
35 ) فاطر
36 ) یس
37 ) صافات
38 ) ص
39 ) زمر
40 ) غافر
41 ) فصّلت
42 ) شوری
43 ) زخرف
44 ) دخان
45 ) جاثیه
46 ) احقاف
47 ) محمد
48 ) فتح
49 ) حجرات
50 ) ق
51 ) ذاریات
52 ) طور
53 ) نجم
54 ) قمر
55 ) الرحمن
56 ) واقعه
57 ) حدید
58 ) مجادله
59 ) حشر
60 ) ممتحنه
61 ) صف
62 ) جمعه
63 ) منافقون
64 ) تغابن
65 ) طلاق
66 ) تحریم
67 ) مُلک
68 ) قلم
69 ) حاقه
70 ) معارج
71 ) نوح
72 ) جن
73 ) مزّمّل
74 ) مدثر
75 ) قیامه
76 ) انسان
77 ) مرسلات
78 ) نبأ
79 ) نازعات
80 ) عبس
81 ) تکویر
82 ) انفطار
83 ) مطففین
84 ) انشقاق
85 ) بروج
86 ) طارق
87 ) اعلی
88 ) غاشیه
89 ) فجر
90 ) بلد
91 ) شمس
92 ) لیل
93 ) ضحی
94 ) شرح
95 ) تین
96 ) علق
97 ) قدر
98 ) بینه
99 ) زلزله ( زلزال )
100 ) عادیات
101 ) قارعه
102 ) تکاثر
103 ) عصر
104 ) همزه
105 ) فیل
106 ) قریش
107 ) ماعون
108 ) کوثر
109 ) کافرون
110 ) نصر
111 ) مسد
112 ) اخلاص ( توحید )
113 ) فلق
114 ) ناس
1 ) سوره فاتحه ( حمد )
2 ) بقره
3 ) آل عمران
4 ) نساء
5 ) مائده
6 ) انعام
7 ) اعراف
8 ) انفال
9 ) توبه ( برائت )
10 ) یونس
11 ) هود
12 ) یوسف
... [مشاهده متن کامل]
13 ) رعد
14 ) ابراهیم
15 ) حِجر
16 ) نحل
17 ) اِسراء ( بنی اسرائیل )
18 ) کهف
19 ) مریم
20 ) طه
21 ) انبیاء
22 ) حج
23 ) مؤمنون
24 ) نور
25 ) فرقان
26 ) شعراء
27 ) نمل
28 ) قصص
29 ) عنکبوت
30 ) روم
31 ) لقمان
32 ) سجدة
33 ) احزاب
34 ) سبأ
35 ) فاطر
36 ) یس
37 ) صافات
38 ) ص
39 ) زمر
40 ) غافر
41 ) فصّلت
42 ) شوری
43 ) زخرف
44 ) دخان
45 ) جاثیه
46 ) احقاف
47 ) محمد
48 ) فتح
49 ) حجرات
50 ) ق
51 ) ذاریات
52 ) طور
53 ) نجم
54 ) قمر
55 ) الرحمن
56 ) واقعه
57 ) حدید
58 ) مجادله
59 ) حشر
60 ) ممتحنه
61 ) صف
62 ) جمعه
63 ) منافقون
64 ) تغابن
65 ) طلاق
66 ) تحریم
67 ) مُلک
68 ) قلم
69 ) حاقه
70 ) معارج
71 ) نوح
72 ) جن
73 ) مزّمّل
74 ) مدثر
75 ) قیامه
76 ) انسان
77 ) مرسلات
78 ) نبأ
79 ) نازعات
80 ) عبس
81 ) تکویر
82 ) انفطار
83 ) مطففین
84 ) انشقاق
85 ) بروج
86 ) طارق
87 ) اعلی
88 ) غاشیه
89 ) فجر
90 ) بلد
91 ) شمس
92 ) لیل
93 ) ضحی
94 ) شرح
95 ) تین
96 ) علق
97 ) قدر
98 ) بینه
99 ) زلزله ( زلزال )
100 ) عادیات
101 ) قارعه
102 ) تکاثر
103 ) عصر
104 ) همزه
105 ) فیل
106 ) قریش
107 ) ماعون
108 ) کوثر
109 ) کافرون
110 ) نصر
111 ) مسد
112 ) اخلاص ( توحید )
113 ) فلق
114 ) ناس
سرشناس
اعراف در لغت جمع عرف ( بر وزن گفت ) به معنی محل مرتفع و بلند است ، و اینکه به یالهای اسب و پرهای بلند پشت گردن خروس ، عرف الفرس یا عرف الدیک گفته می شود به همین جهت است که در محل مرتفعی از بدن آنها قرار دارد
تفسیر نمونه ج : 6 ص : 185
تفسیر نمونه ج : 6 ص : 185