[ویکی فقه] اعراب قرآن. اِعراب قرآن، بررسی نقش کلمات قرآن در عبارات و آیات و تبیین جایگاه آن در تفسیر قرآن است.
اعراب از ماده (ع ر ب) است. ازهری اعراب و تعریب هر دو را به معنای روشن و آشکار ساختن دانسته است. به معنای روشن ساختن کلام برای مخاطب، به گونه ای که خطایی در آن نباشد نیز به کار رفته است. برای این واژه در لغت و حدیث معانی و کاربردهای دیگری نیز گزارش شده و گاه پیوند و رابطه هایی میان آن ها و اصطلاح «اعراب قرآن» بیان شده است.
در اصطلاح ادبا
در اصطلاح ادبا نیز اختلافهایی در تعریف آن دیده می شود؛ ابن هشام می گوید: اعراب اثر ظاهر یا مقدّری است که عاملِ موجود در جمله، آن اثر را در آخر اسم متمکن و فعل مضارع جلب می کند. صبان نیز گفته است: اعراب در اصطلاح به دو معناست: برخی همچون ابن مالک اعراب را پدیده ای لفظی دانسته اند که عبارت است از حرکت ، حرف، سکون یا حذفی که در آخر کلمه ظاهر می شود تا مقتضای عامل را بیان کند. او این نظر را به محققان نسبت می دهد؛ اما بیش تر دانشمندان آن را پدیده ای معنوی دانسته اند که حرکات دلیل بر آن است.
از دیدگاه دانشمندان
افزون بر این در آثار دانشمندان گاه اعراب در مقابل «بناء» به کار رفته است که سه تعریف پیشین نیز به این مصطلح ناظر است. اسم و فعلی را که اعراب ظاهری یا مقدر می گیرد «معرَب» می نامند و در مقابل آن اسم و فعلی که در وضعیتهای گوناگون هیچ گونه تغییر حرکتی در آن رخ ننماید «مبنی» نامیده می شود. بنابراین اصطلاح همه اسمها معرَب نخواهند بود؛ اما در اصطلاح متأخران و معاصران اعراب معنای دیگری نیز به خود گرفته که عبارت است: از تعیین نقش و جایگاه کلمه در جمله و تعیین نقش جمله در واحدی بزرگ تر.
← اسم معرب و مبنی
...
اعراب از ماده (ع ر ب) است. ازهری اعراب و تعریب هر دو را به معنای روشن و آشکار ساختن دانسته است. به معنای روشن ساختن کلام برای مخاطب، به گونه ای که خطایی در آن نباشد نیز به کار رفته است. برای این واژه در لغت و حدیث معانی و کاربردهای دیگری نیز گزارش شده و گاه پیوند و رابطه هایی میان آن ها و اصطلاح «اعراب قرآن» بیان شده است.
در اصطلاح ادبا
در اصطلاح ادبا نیز اختلافهایی در تعریف آن دیده می شود؛ ابن هشام می گوید: اعراب اثر ظاهر یا مقدّری است که عاملِ موجود در جمله، آن اثر را در آخر اسم متمکن و فعل مضارع جلب می کند. صبان نیز گفته است: اعراب در اصطلاح به دو معناست: برخی همچون ابن مالک اعراب را پدیده ای لفظی دانسته اند که عبارت است از حرکت ، حرف، سکون یا حذفی که در آخر کلمه ظاهر می شود تا مقتضای عامل را بیان کند. او این نظر را به محققان نسبت می دهد؛ اما بیش تر دانشمندان آن را پدیده ای معنوی دانسته اند که حرکات دلیل بر آن است.
از دیدگاه دانشمندان
افزون بر این در آثار دانشمندان گاه اعراب در مقابل «بناء» به کار رفته است که سه تعریف پیشین نیز به این مصطلح ناظر است. اسم و فعلی را که اعراب ظاهری یا مقدر می گیرد «معرَب» می نامند و در مقابل آن اسم و فعلی که در وضعیتهای گوناگون هیچ گونه تغییر حرکتی در آن رخ ننماید «مبنی» نامیده می شود. بنابراین اصطلاح همه اسمها معرَب نخواهند بود؛ اما در اصطلاح متأخران و معاصران اعراب معنای دیگری نیز به خود گرفته که عبارت است: از تعیین نقش و جایگاه کلمه در جمله و تعیین نقش جمله در واحدی بزرگ تر.
← اسم معرب و مبنی
...
wikifeqh: اعراب_قرآن
[ویکی اهل البیت] اعراب قرآن. اعراب قرآن،بررسی نقش کلمات قرآن در عبارات و آیات و تبیین جایگاه آن در تفسیر قرآن است. دانش اعراب به ویژه اعراب قرآن از دامن قرآن کریم برخاسته و تاریخ آن به دوره پس از نزول قرآن کریم باز می گردد .با در نظر گرفتن معنای لغوی و اصطلاحی اعراب علاوه براینکه بین آنها رابطه ای برقرار است؛ اما تمایزی جدی نیز وجود دارد؛ اولا براساس معنای لغوی، اعراب وصف گوینده سخن است ؛ اما بنابر معنای اصطلاحی، اعراب وصف واژگان است پس از آنکه در متن جمله قرار گرفته و با کلمات پیش از خود ترکیب شود، ازاین رو در بیان اعرابِ یک واژه یا جمله به بیان گوینده یعنی طرز ادای کلمات توجه نمی شود. ثانیاً، بنا به تعریف اصطلاحی، فعلها مبنی و حروف دارای اعراب نیست، در حالی که همه کلمات از اعراب به معنای لغوی برخوردار است. ثالثاً، در معنای اصطلاحی، اعراب منحصر به صدای آخر کلمات خواهد بود؛ اما مطابق با معنای لغوی همه حروف کلمه دارای وصف اعراب است.با بررسی تاریخچه و تطور اعراب و همچنین مکاتب و دیدگاههای نحوی دانشمندان و مفسران پیشین برمی آید که حجم فراوانی از اختلاف موجود در نحو و اعراب آیات قرآن معلول نوع تحلیل صاحب نظران بوده است.در اهمیت دانش اعراب بین مفسرین و صاحب نظران دو دیدگاه وجود دارد که البته چندان ناسازگاری بین آنها دیده نمی شود. گروهی بر ضرورت آشنایی با مباحث نحوی قرآن و اعراب پیش از ورود به تفسیر آیات تأکید کرده اند. و عده ای دیگر ، اعراب را فرع بر فهم معنا دانسته و معتقدند مُعرِب ابتدا باید معنا و فهم صحیحی از آیات به دست آورد. سپس بر طبق معنا اعراب آیه را بیان کند.
اعراب از ماده (ع ر ب) است. ازهری اعراب و تعریب هر دو را به معنای روشن و آشکار ساختن دانسته است.به معنای روشن ساختن کلام برای مخاطب، به گونه ای که خطایی در آن نباشد نیز به کار رفته است. برای این واژه در لغت و حدیث معانی و کاربردهای دیگری نیز گزارش شده و گاه پیوند و رابطه هایی میان آنها و اصطلاح «اعراب قرآن» بیان شده است.
در اصطلاح ادبا نیز اختلافهایی در تعریف آن دیده می شود؛ ابن هشام می گوید:اعراب اثر ظاهر یا مقدّری است که عاملِ موجود در جمله، آن اثر را در آخر اسم متمکن و فعل مضارع جلب می کند. صبان نیز گفته است:اعراب در اصطلاح به دو معناست:برخی همچون ابن مالک اعراب را پدیده ای لفظی دانسته اند که عبارت است از حرکت، حرف، سکون یا حذفی که در آخر کلمه ظاهر می شود تا مقتضای عامل را بیان کند. او این نظر را به محققان نسبت می دهد؛ اما بیشتر دانشمندان آن را پدیده ای معنوی دانسته اند که حرکات دلیل بر آن است.
افزون بر این در آثار دانشمندان گاه اعراب در مقابل «بناء» به کار رفته است که سه تعریف پیشین نیز به این مصطلح ناظر است. اسم و فعلی را که اعراب ظاهری یا مقدر می گیرد «معرَب» می نامند و در مقابل آن اسم و فعلی که در وضعیتهای گوناگون هیچ گونه تغییر حرکتی در آن رخ ننماید «مبنی» نامیده می شود. بنابراین اصطلاح همه اسمها معرَب نخواهند بود؛ اما در اصطلاح متأخران و معاصران اعراب معنای دیگری نیز به خود گرفته که عبارت است:از تعیین نقش و جایگاه کلمه در جمله و تعیین نقش جمله در واحدی بزرگ تر.
بر طبق این اصطلاح همه اسمهای، معرب و مبنی و در مواردی جمله ها نیز دارای اعراب است. با این تفاوت که اعراب اسم معرب ظاهری یا تقدیری، اما اعراب اسم مبنی و جمله محلی خواهد بود. در زبان فارسی از این معنای اعراب گاه به «ترکیب» و در کنار تجزیه (تجزیه و ترکیب) نام برده می شود، که در تجزیه مقصود بیان نقش و حالتهای صرفی کلمه و در ترکیب مقصود بیان نقش و جایگاه اعرابی کلمه در جمله است.
در اینجا گرچه میان معنای لغوی و اصطلاحی اعراب می توان رابطه نشان داد؛ اما تمایزی جدی نیز وجود دارد؛ اولا براساس معنای لغوی، اعراب وصف گوینده سخن است (مثلاً گفته می شود:گوینده مُعْرِب)؛ اما بنابر معنای اصطلاحی، اعراب وصف واژگان است (یعنی کلمه مُعرَب است) پس از آنکه در متن جمله قرار گرفته و با کلمات پیش از خود ترکیب شود، ازاین رو در بیان اعرابِ یک واژه یا جمله به بیان گوینده یعنی طرز ادای کلمات توجه نمی شود. ثانیاً، بنا به تعریف اصطلاحی، فعلها مبنی و حروف دارای اعراب نیست، در حالی که همه کلمات از اعراب به معنای لغوی برخوردار است. ثالثاً، در معنای اصطلاحی، اعراب منحصر به صدای آخر کلمات خواهد بود؛ اما مطابق با معنای لغوی همه حروف کلمه دارای وصف اعراب است. در پاره ای از روایات منقول از پیامبر(صلی الله علیه وآله) یا برخی صحابه، به همان معنای لغوی اعراب قرآن شفارش شده است.
در روایتی از پیامبر(صلی الله علیه وآله) آمده است:«اعربوا القرآن و التمسوا غرائبه» که مراد از اعراب قرآن تلفظ صحیح و واضح الفاظ آن به نظر می رسد؛ اما سیوطی اعراب در این حدیث را به معنای فهم معنای الفاظ قرآن دانسته است؛ نیز در روایتی دیگر منقول از پیامبر(صلی الله علیه وآله) به اعراب در کلام سفارش شده است تا مقدمه ای برای اعراب قرآن باشد:«اعربوا الکلام کی تعربوا القرآن» که بی تردید مراد از آن تلفظ صحیح و واضح کلمات است که هم می تواند به تلفظ صحیح حرکت آخر کلمات مربوط باشد و هم تلفظ درست همه حروف و صداهای حروف یک کلمه.
اعراب از ماده (ع ر ب) است. ازهری اعراب و تعریب هر دو را به معنای روشن و آشکار ساختن دانسته است.به معنای روشن ساختن کلام برای مخاطب، به گونه ای که خطایی در آن نباشد نیز به کار رفته است. برای این واژه در لغت و حدیث معانی و کاربردهای دیگری نیز گزارش شده و گاه پیوند و رابطه هایی میان آنها و اصطلاح «اعراب قرآن» بیان شده است.
در اصطلاح ادبا نیز اختلافهایی در تعریف آن دیده می شود؛ ابن هشام می گوید:اعراب اثر ظاهر یا مقدّری است که عاملِ موجود در جمله، آن اثر را در آخر اسم متمکن و فعل مضارع جلب می کند. صبان نیز گفته است:اعراب در اصطلاح به دو معناست:برخی همچون ابن مالک اعراب را پدیده ای لفظی دانسته اند که عبارت است از حرکت، حرف، سکون یا حذفی که در آخر کلمه ظاهر می شود تا مقتضای عامل را بیان کند. او این نظر را به محققان نسبت می دهد؛ اما بیشتر دانشمندان آن را پدیده ای معنوی دانسته اند که حرکات دلیل بر آن است.
افزون بر این در آثار دانشمندان گاه اعراب در مقابل «بناء» به کار رفته است که سه تعریف پیشین نیز به این مصطلح ناظر است. اسم و فعلی را که اعراب ظاهری یا مقدر می گیرد «معرَب» می نامند و در مقابل آن اسم و فعلی که در وضعیتهای گوناگون هیچ گونه تغییر حرکتی در آن رخ ننماید «مبنی» نامیده می شود. بنابراین اصطلاح همه اسمها معرَب نخواهند بود؛ اما در اصطلاح متأخران و معاصران اعراب معنای دیگری نیز به خود گرفته که عبارت است:از تعیین نقش و جایگاه کلمه در جمله و تعیین نقش جمله در واحدی بزرگ تر.
بر طبق این اصطلاح همه اسمهای، معرب و مبنی و در مواردی جمله ها نیز دارای اعراب است. با این تفاوت که اعراب اسم معرب ظاهری یا تقدیری، اما اعراب اسم مبنی و جمله محلی خواهد بود. در زبان فارسی از این معنای اعراب گاه به «ترکیب» و در کنار تجزیه (تجزیه و ترکیب) نام برده می شود، که در تجزیه مقصود بیان نقش و حالتهای صرفی کلمه و در ترکیب مقصود بیان نقش و جایگاه اعرابی کلمه در جمله است.
در اینجا گرچه میان معنای لغوی و اصطلاحی اعراب می توان رابطه نشان داد؛ اما تمایزی جدی نیز وجود دارد؛ اولا براساس معنای لغوی، اعراب وصف گوینده سخن است (مثلاً گفته می شود:گوینده مُعْرِب)؛ اما بنابر معنای اصطلاحی، اعراب وصف واژگان است (یعنی کلمه مُعرَب است) پس از آنکه در متن جمله قرار گرفته و با کلمات پیش از خود ترکیب شود، ازاین رو در بیان اعرابِ یک واژه یا جمله به بیان گوینده یعنی طرز ادای کلمات توجه نمی شود. ثانیاً، بنا به تعریف اصطلاحی، فعلها مبنی و حروف دارای اعراب نیست، در حالی که همه کلمات از اعراب به معنای لغوی برخوردار است. ثالثاً، در معنای اصطلاحی، اعراب منحصر به صدای آخر کلمات خواهد بود؛ اما مطابق با معنای لغوی همه حروف کلمه دارای وصف اعراب است. در پاره ای از روایات منقول از پیامبر(صلی الله علیه وآله) یا برخی صحابه، به همان معنای لغوی اعراب قرآن شفارش شده است.
در روایتی از پیامبر(صلی الله علیه وآله) آمده است:«اعربوا القرآن و التمسوا غرائبه» که مراد از اعراب قرآن تلفظ صحیح و واضح الفاظ آن به نظر می رسد؛ اما سیوطی اعراب در این حدیث را به معنای فهم معنای الفاظ قرآن دانسته است؛ نیز در روایتی دیگر منقول از پیامبر(صلی الله علیه وآله) به اعراب در کلام سفارش شده است تا مقدمه ای برای اعراب قرآن باشد:«اعربوا الکلام کی تعربوا القرآن» که بی تردید مراد از آن تلفظ صحیح و واضح کلمات است که هم می تواند به تلفظ صحیح حرکت آخر کلمات مربوط باشد و هم تلفظ درست همه حروف و صداهای حروف یک کلمه.
wikiahlb: اعراب_قرآن
[ویکی فقه] اعراب قرآن (علوم قرآنی). اعراب قرآن، موقعیت و نقش نحوی هر کلمه در جملات قرآنی را می گویند.
«اعراب قرآن» شاخه ای از مباحث علوم قرآنی است. « اعراب » در لغت به معنای روشن و آشکار ساختن، و در اصطلاح ، روشن ساختن موقعیت و نقش نحوی کلمه در جمله یا کلام است؛ به عبارت دیگر، اعراب همان نصب ، رفع و جری است که در آخر کلمه می آید.
اهمیت اعراب قرآن
آشنایی با اعراب آخر کلمه، در تفسیر معنای جمله و فهم معانی قرآن اثر بسزایی دارد؛ از این رو، آگاهی از قواعد علم نحو و تسلط بر آن، برای مفسر لازم است، تا هنگام ترجمه و تفسیر، نکات دستوری و معانی حاصل از هر مورد را مد نظر قرار داده، با توجه به اعراب آخر کلمات، معانی دقیق کلمات مفرد و ارتباط حقیقی اجزای جمله و آیه را در نظر بگیرد و آن گاه به تفسیر یا ترجمه بپردازد.برخی از مؤلفان علوم قرآنی «اعراب قرآن» را اصطلاحی خاص و به معنای فهم کلمات غریب قرآن دانسته اند.
عناوین مرتبط
علامت گذاری قرآن .
«اعراب قرآن» شاخه ای از مباحث علوم قرآنی است. « اعراب » در لغت به معنای روشن و آشکار ساختن، و در اصطلاح ، روشن ساختن موقعیت و نقش نحوی کلمه در جمله یا کلام است؛ به عبارت دیگر، اعراب همان نصب ، رفع و جری است که در آخر کلمه می آید.
اهمیت اعراب قرآن
آشنایی با اعراب آخر کلمه، در تفسیر معنای جمله و فهم معانی قرآن اثر بسزایی دارد؛ از این رو، آگاهی از قواعد علم نحو و تسلط بر آن، برای مفسر لازم است، تا هنگام ترجمه و تفسیر، نکات دستوری و معانی حاصل از هر مورد را مد نظر قرار داده، با توجه به اعراب آخر کلمات، معانی دقیق کلمات مفرد و ارتباط حقیقی اجزای جمله و آیه را در نظر بگیرد و آن گاه به تفسیر یا ترجمه بپردازد.برخی از مؤلفان علوم قرآنی «اعراب قرآن» را اصطلاحی خاص و به معنای فهم کلمات غریب قرآن دانسته اند.
عناوین مرتبط
علامت گذاری قرآن .
wikifeqh: اعراب_قرآن_(علوم_قرآنی)