اصلان

/~aslAn/

فرهنگ اسم ها

اسم: اصلان (پسر) (ترکی) (تلفظ: aslān) (فارسی: اَصلان) (انگلیسی: aslan)
معنی: شیر بیشه، ( به مجاز ) دلیر و شجاع، ( = اسلان ) شیر
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم پسر، اسم ترکی

لغت نامه دهخدا

اصلان. [ اَ ] ( ترکی ، اِ ) مصحف ارسلان به معنی شیر که غالباً نام اشخاص باشد. مأخوذ از ترکی ، شیر بیشه. و از اعلام است. ( ناظم الاطباء ).

اصلان. [ اُ ] ( ع اِ ) ج ِ اصیل. ( اقرب الموارد ). رجوع به اصیل شود.

فرهنگ فارسی

ارسلان، شیر، شیردرنده، ازنامهای مردان
( اسم ) ۱ - شیر بیسته . ۲ - نامی از نامهای ترکی .
جمع اصیل

فرهنگ معین

( اَ ) [ تر. ] (اِ. ) ۱ - شیر بیشه . ۲ - نامی از نام های مردان .

فرهنگ عمید

۱. = شیر۱
۲. شیر درنده.

دانشنامه عمومی

اصلان (شخصیت). اصلان ( به انگلیسی: Aslan ) شخصیت اصلی یک سریال داستانی به نویسندگی کلایو استیپلز لوئیس به اسم نارنیا است. او شیر بزرگ از رمان های شیر، کمد و جادوگر است، همچنین به نظر می رسد؛ او فقط به عنوان یک شخصیت در همهٔ هفت سری کتاب بوده است. اصلان در ترکی به معنی شیر است. [ ۱] [ ۲] لوئیس معمولاً بر کلمه شیر برای اشاره به اصلان تکیه می کند زیرا او نشان دهنده عیسی مسیح است. [ ۲]
اصلان نشان دهندهٔ یک شیر سخنگو، پادشاه حیوانات، پسر فرمانروا آن سوی دریا و یک سلطان جادویی است ( هم دنیوی، معنوی ) همچنین اصلان راهنمایی نجیب، مهربان و دلسوز برای کودکان انسان، کسانی که مراقب و محافظ نارنیا خواهند بود می شود. نویسنده کلایو استیپلز لوئیس شرح داده است که اصلان جایگزین مسیح در نسخه این همان چیزی است که ممکن است در یک کلمه فانتزی ظاهر شود.
تمام طول سریال اظهار داشت که اصلان یک شیر اهلی نیست. از آنجا که او طبیعت ملایم و دوست داشتی دارد اما در عین حال قوی و توانایی خطرناک شدن را هم دارد. با این وجود اصلان پیروان زیادی هم داشت که شامل انسان ها، جانوران سخنگو، موجودات اساطیری مانند: قنتورها، فائون ها، دریاد ها، دورف ها، غول ها، ساتیر ها، نیاد ها، پگاسوس ها، پریان دریایی تک شاخ ها می شود.
غرش اصلان افسانه ای است.
در نارنیا و کشور اصلان. اصلان هیچ وقت نمی میرد همچنین در دنیای واقعی اصلان از بستگان پیتر و سوزان و لوسی و ادموند است.
عکس اصلان (شخصیت)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

واژه اصلان ترکی است این واژه در زبان فارسی شیر در عربی أسد است.
واژه اصلان
معادل ابجد 172
تعداد حروف 5
تلفظ 'aslān
نقش دستوری اسم خاص اشخاص
ترکیب ( اسم ) [ترکی] ( زیست شناسی ) [قدیمی]
...
[مشاهده متن کامل]

مختصات ( اَ ) [ تر. ] ( اِ. )
آواشناسی 'aslAn
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار

اصل این کلمه آرسلان هست با ر ساکن و س ساکن
که به شکل ارسلان وارد زبان دری شده
در کتاب شریف دیوان لغات الترک هم به شکل آرسلان اومده که به معنای شیر است به امروزه آسلان تلفظ میشه
این کلمه چون تورکی است نباید با حرف ص نوشته بشه و صحیحش آسلان و صحیح ترینش آرسلان هست
اقای بای بیگ اسلاماق فارسی نیست
اسماق بعلاوه فعل کمکی المک = اسلاماق
اگه واژه بیگانه بخواد وارد ساختار فعل بشه تو ترکی باید حتما با فعل کمکی بیاد و نمیشه همینطوری ماق یا مک اضافه کرد
مثل:صبر المک و . .
اما تو فارسی همچنین چیزی نداریم و بیشتر چیزهارو میشه مصدر کرد:مثل طلبیدن
اَصلان با آصلان در ترکی متفاوت است. اَصلان یعنی شیر . . آسلان یک فعل امری است یعنی آویزان شو
-
اصلان نامی ترکی است و کاملا ریشه داره
ضمنا هرگز تلفظ صحیح آسلان نیست بلکه ترکهای استانبول خودشان تلفظ جدید اختراع کردن میگن آسلان . . . این از زبان ترکی اغوز اذربایجانی است به معنی شیر
در جواب اون بیشعوری که نوشته شیر چرا باید آویزان باشد، منظورش کلمه آسلان بود که بمعنی آویزان است
خوب از این کلمات مشابه تو همه زبانها هست که یه زمانی یجور دیگه تلفظ می شده و با گذر زمان بشکل هم در اومدن مثل ( آسلان�شیر ) , آسلان ( آویزان شو )
...
[مشاهده متن کامل]

کلمه آسلان از آسلاهان ( آسلاخان ) هستش که بمعنیه آویزان کننده، مجازات کننده، فرجام دهنده، کشنده و. . .
مثلا همین شیر تو فارسی به شیر آب، شیر حیوان و شیر نوشیدنی گفته میشه که بهم ربط دارن
شیر یعنی قوی
شیر نوشیدنی یعنی قوت دهنده، قدرت دهنده، توان دهنده
شیر آب هم که قدیما به شکل سرِ شیر بوده بهش میگفتن شیر آب
استفاده از کلمات مشابه تو زبانها از بیشعوری و نفهمی اون آدما نیست از بیسوادیه الاغایی مثل شماست خانم رَفیق

آسلان کلمه ای با ریشه ای ترکی به معنای شیر هست
ذهن یک کم شعور در این حد هست اخر مگر شیر میمون هیت که اویزان شود ، واقعا ادم های احمقی چون تو ایران را پرکرده اند.
دوما در پاسخ به کاربر بابک آسلان در مغولی و مجاری نیز به همین شکل مستعمل هست و اینکه کلمه دوز در ترکی به ۱. درست ۲ . چیدن ۳. درست و صاف ۴ . نمک گفته میشود که نشانگر سطح سواد کم شما راجع به این زبان بوده چراکه کلمه ترکی آسیل یعنی اویزان شو هم ترکی بود. نکته پایانی این که این تخیلات ذهن شما بوده شیر میشه بگید از کجا اویزان میشود.
...
[مشاهده متن کامل]

جناب ای فلانی گمان شما جعلی بیش نیست آسلان یعنی شیر در ترکی و ارسلان یعنی شیر نر
مجاری آرسولون ،
مغولوی آرسولون
ترکی آرسالان آسلان
اصلان واژه عربی نیست و به گمانم واژه ترکی هم نیست. اصلان برَهم ( شکل ) عربی شده ی آسلان است و آسلان یعنی آویزان شونده که با شیوه ی شکار شیر نیز پیوند دارد چه این درنده چنگال های خود را در بدن شکار خود فرو می کند و با آویزان شدن و سنگینی خود شکار را از جنبش باز می دارد و یا جنبش آن را کند می کند. واژه آسلاگ که در زبان آذربایجان هم هم کاربری دارد برَهم دیگر همین واژه است و به چیم ( معنی ) آویزان می باشد. با اَبَرنگَرِش ( توجّه ) به شیوه ساخت واژگان در زبان پارسی پهلوی و این که گویش مادی نیز دستور واژه سازی یکسانی دارد، به گمان این واژه به زبان پارسی پهلوی و گویش مادی آذری است که از بن آسلیتَن یا آسلیدَن ( آسل - ) با چیم آویزان شدن ریشه گرفته است. چیم ( دلیل ) دیگر برای این سخن نام شهر اصلاندوز می باشد که در دشت مُغان جای گرفته که نامی آشنا در زبان پارسی پهلوی است. در زبان ترکی دوز به چیم سرزمین نداریم و توز یا دوز با گویش های گوناگون مردمان ترک زبان به چیم نمک می باشند. دوز در دنباله ی نام این شهر از واژه پارسی پهلوی دوختن ( دوز - ) ریشه می گیرد که در زبان پارسی پهلوی به چیم های گوناگون دوختن ( دوخت و دوز کردن ) و دوشیدن ( شیر پستانداران ) است و دوز در دنباله ی نام شهر اصلاندوز که بهتر است آسلاندوز نوشته شود با دوختن با تیر جنگ افزاری مانند تیرکمان پیوند دارد، چنان که یکی از پادشاهان ساسانی، بهرام گور در شکارگاه به تیری گوش شکار را به پایش می دوزد. با ابرنگرش به آنچه گذشت، ایران دوستان بهتر است درباره واژه های زیر پژوهش نمایند:
...
[مشاهده متن کامل]

آسلیتَن یا آسلیدَن ( آسل - ) : آویزان کردن، آویزان شدن
آسلدار: آویزان کردنی؛ آویزان شدنی
آسلین: آسلدار
آسلیتار یا آسلیدار: آویزان کننده؛ آویزان شونده
آسلاگ: آسلیتار
آسلان: آسلیتار
آسلیشن: آسلیتَن
آسلیشنیگ یا آسلیشنیک: آسلیتار؛ آسلین؛ بسته به آسلیتَن
آسلیشنیه: آسلیتَن
آسلَگ یا آسلَک: ابزاری برای آسلیتن
آسلینَگ یا آسلینَک: ابزاری برای آسلیتَن
پَدیش آسل: آسلیتَک
آسلیت: آسلیتَن؛ آویزان کرده شده؛ آویزان شده؛ آویزان کرد؛ آویزان شد
آسلیتَگ یا آسلیدَک: آویزان کرده، آویزان شده، آویزان کرده شده

اصلان یعنی طلوع خورشید : ) )
مثل انیمه ی banana fish : ) )
به عبری لحظه پگاه، سپیده دم
شیر , سلطان , شجاع
شاه , سلطان, رهبر
شیر شجاع دلیر
اصلان" شیر؛شجاع؛دلیر؛رهبر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس