[ویکی فقه] وجود واژه ای است عربی که معنای حاصل مصدری دارد و معادل آن در فارسی «هستی» می باشد، هر چند استعمال واژۀ وجود نیز در فارسی رایج است.
مراد از اصالت وجود، این است که موجود بالذات و منشا آثار در خارج، وجود اشیاء است نه ماهیت آنها. توضیح این که ما از هر امر واقعیت دار، دو تصویر و دو مفهوم داریم: مفهوم هستی (وجود) و مفهوم چیستی (ماهیت)؛ و از بین دو مفهوم، مفهوم وجود جنبۀ عینی و خارجی دارد و مفهوم ماهیت ساختۀ ذهن ما و جنبۀ اعتباری دارد. به عبارت دیگر از بین دو مفهوم وجود و ماهیت، تنها مفهوم وجود، مصداق و ما بازاء خارجی دارد اما مفهوم ماهیت از حد و حدود وجود انتزاع می شود. اصالت، معنای دیگری نیز در بحث اصطلاحات فلسفی جدید دارد که آن معنی در اینجا مقصود نیست. و آن عبارت از تقدم و اصل بودن در مقابل نتیجه بودن و فرع بودن است مثلا گفته می شود آیا اصالت با ماده است یا روح ؟
سیر تاریخی و زمینه پیدایش
ارسطو با تقسیم و دسته بندی موجودات، قائل به ده مقوله شد و تمامی موجودات را در این مقولات دهگانه جای داد اما خود ارسطو، مفهوم وجود را یک مفهوم عام می دانست که در هیچ کدام از این مقولات نمی گنجد بلکه شامل تمامی آن ها می شود. بعدها ابن سینا در آثار خود عنوان کرد که وجود، عارض بر ماهیت است. مقصود ابن سینا این بود که مفهوم وجود، یک مفهوم عام و مشترکی است که در تحلیل ذهن بر ماهیت اشیاء مختلف عارض (حمل) می شود. تا این جا بحث جنبۀ ذهنی داشت و ناظر به رابطه بین مفهوم وجود و ماهیت اشیاء بود تا این که شیخ اشراق ، بر اعتباری بودن مفهوم وجود و این که مفهوم وجود نمی تواند مصداق خارجی داشته باشد، استدلال آورد. عمده ترین دلیل سهروردی این است که اگر مفهوم وجود اصیل باشد باید در خارج موجود و محقق باشد و موجود یعنی امری که دارای وجود است. نقل سخن در این وجود دوم می کنیم و می پرسیم آیا اصیل است یا نه؟ اگر اصیل باشد باید موجود باشد و دارای وجود، و باز همان سخن قبلی تکرار می شود و منجر به تسلسل می گردد. شیخ اشراق از این استدلال نتیجه می گیرد که وجود نمی تواند امر عینی و اصیل باشد. البته برخی از معاصرین این استدلال سهروردی را ناظر به این گرفته اند که مفهوم وجود یک مفهوم ماهوی نیست بلکه معقول ثانی است و این که به شیخ اشراق اصالت ماهیت نسبت داده می شود، یک اشتباه تاریخی است. بعدها در زمان میرداماد این پرسش به طور جدی مطرح شد که کدام یک از این دو مفهوم (وجود و ماهیت) ما به ازاء خارجی دارد و اصیل است. میرداماد ادله متعددی بر اصالت ماهیت اقامه کرد. صدرالمتالهین که خود شاگرد میرداماد بود و ساله ها به تبع از استاد خود اصالت ماهیت را پذیرفته بود به یکباره از این نظر برگشت و قائل به اصالت وجود شد، او با اثبات اصالت وجود، بسیاری از مشکلات معرفتی و فلسفی را حل نمود و به جرات می توان گفت: مسئله اصالت وجود زیر بنای تمام مسائل فلسفه صدرایی می باشد.
تبیین و استدلال
یکی از اصول متعارف و بدیهی در فلسفه، اصل «وجود واقعیت» می باشد. فیلسوف قبل از شروع در مسائل فلسفی وجود واقعیت را در عالم می پذیرد برخلاف سوفیست که منکر واقعیت می باشد و همه چیز را خواب و خیال می انگارد. بعد از قبول اصل واقعیت و یافتن پاره ای از مظاهر آن مثل: من هستم، سفیدی هست، درخت هست، و... ، این نکته روشن می شود که هر کدام از این اشیاء مغایر با هم هستند سنگ، درخت نیست و درخ، انسان نیست و... ، ولی در عین حال، همه آنها در یک امر با یکدیگر شریکند و آن عبارت از موجود بودن و واقعیت داشتن در خارج است. بنابراین هر کس که به ذهن خود مراجعه کند یک جهت مغایر برای اشیاء موجود در ذهن می یابد که عبارت از چیستی آن هاست و یک جهت مشترک که عبارت از هستی وجود آنها می باشد. حال پرسش اساسی این است که که واقعیت خارجی ، مصداق و ما به ازاء کدام یک از این دو مفهوم است؟ روشن است که مصداق هر دو مفهوم، نمی تواند باشد. چون یک شیء نمی تواند مصداق دو مفهوم و دو حیثیت ذهنی باشد. پس یا وجود، امر واقعی است و ماهیت، ساخته ذهن بشر و یا این که ماهیت، امر واقعی است و وجود انتزاعی و ساخته ذهن. ما نسبت هر یک از وجود و ماهیت را با واقعی بودن و خارجی بودن می سنجیم، می بینیم که ماهیت (مثل انسان) در ذات خود به طوری است که هم صلاحیت موجود بودن و هم صلاحیت موجود نبودن را دارد. اما وجود و واقعیت، عین واقعی بودن و موجود بودن است و فرض واقعیت غیر واقعی و وجود غیر موجود، فرض امر محال است. پس وجود است که عین واقعی بودن و تشکیل دهنده خارج است و ماهیت، یک قالب ذهنی است برای وجود، که ذهن آن را از حد و حدود وجودهای خارجی انتزاع می کند.
مراد از اصالت وجود، این است که موجود بالذات و منشا آثار در خارج، وجود اشیاء است نه ماهیت آنها. توضیح این که ما از هر امر واقعیت دار، دو تصویر و دو مفهوم داریم: مفهوم هستی (وجود) و مفهوم چیستی (ماهیت)؛ و از بین دو مفهوم، مفهوم وجود جنبۀ عینی و خارجی دارد و مفهوم ماهیت ساختۀ ذهن ما و جنبۀ اعتباری دارد. به عبارت دیگر از بین دو مفهوم وجود و ماهیت، تنها مفهوم وجود، مصداق و ما بازاء خارجی دارد اما مفهوم ماهیت از حد و حدود وجود انتزاع می شود. اصالت، معنای دیگری نیز در بحث اصطلاحات فلسفی جدید دارد که آن معنی در اینجا مقصود نیست. و آن عبارت از تقدم و اصل بودن در مقابل نتیجه بودن و فرع بودن است مثلا گفته می شود آیا اصالت با ماده است یا روح ؟
سیر تاریخی و زمینه پیدایش
ارسطو با تقسیم و دسته بندی موجودات، قائل به ده مقوله شد و تمامی موجودات را در این مقولات دهگانه جای داد اما خود ارسطو، مفهوم وجود را یک مفهوم عام می دانست که در هیچ کدام از این مقولات نمی گنجد بلکه شامل تمامی آن ها می شود. بعدها ابن سینا در آثار خود عنوان کرد که وجود، عارض بر ماهیت است. مقصود ابن سینا این بود که مفهوم وجود، یک مفهوم عام و مشترکی است که در تحلیل ذهن بر ماهیت اشیاء مختلف عارض (حمل) می شود. تا این جا بحث جنبۀ ذهنی داشت و ناظر به رابطه بین مفهوم وجود و ماهیت اشیاء بود تا این که شیخ اشراق ، بر اعتباری بودن مفهوم وجود و این که مفهوم وجود نمی تواند مصداق خارجی داشته باشد، استدلال آورد. عمده ترین دلیل سهروردی این است که اگر مفهوم وجود اصیل باشد باید در خارج موجود و محقق باشد و موجود یعنی امری که دارای وجود است. نقل سخن در این وجود دوم می کنیم و می پرسیم آیا اصیل است یا نه؟ اگر اصیل باشد باید موجود باشد و دارای وجود، و باز همان سخن قبلی تکرار می شود و منجر به تسلسل می گردد. شیخ اشراق از این استدلال نتیجه می گیرد که وجود نمی تواند امر عینی و اصیل باشد. البته برخی از معاصرین این استدلال سهروردی را ناظر به این گرفته اند که مفهوم وجود یک مفهوم ماهوی نیست بلکه معقول ثانی است و این که به شیخ اشراق اصالت ماهیت نسبت داده می شود، یک اشتباه تاریخی است. بعدها در زمان میرداماد این پرسش به طور جدی مطرح شد که کدام یک از این دو مفهوم (وجود و ماهیت) ما به ازاء خارجی دارد و اصیل است. میرداماد ادله متعددی بر اصالت ماهیت اقامه کرد. صدرالمتالهین که خود شاگرد میرداماد بود و ساله ها به تبع از استاد خود اصالت ماهیت را پذیرفته بود به یکباره از این نظر برگشت و قائل به اصالت وجود شد، او با اثبات اصالت وجود، بسیاری از مشکلات معرفتی و فلسفی را حل نمود و به جرات می توان گفت: مسئله اصالت وجود زیر بنای تمام مسائل فلسفه صدرایی می باشد.
تبیین و استدلال
یکی از اصول متعارف و بدیهی در فلسفه، اصل «وجود واقعیت» می باشد. فیلسوف قبل از شروع در مسائل فلسفی وجود واقعیت را در عالم می پذیرد برخلاف سوفیست که منکر واقعیت می باشد و همه چیز را خواب و خیال می انگارد. بعد از قبول اصل واقعیت و یافتن پاره ای از مظاهر آن مثل: من هستم، سفیدی هست، درخت هست، و... ، این نکته روشن می شود که هر کدام از این اشیاء مغایر با هم هستند سنگ، درخت نیست و درخ، انسان نیست و... ، ولی در عین حال، همه آنها در یک امر با یکدیگر شریکند و آن عبارت از موجود بودن و واقعیت داشتن در خارج است. بنابراین هر کس که به ذهن خود مراجعه کند یک جهت مغایر برای اشیاء موجود در ذهن می یابد که عبارت از چیستی آن هاست و یک جهت مشترک که عبارت از هستی وجود آنها می باشد. حال پرسش اساسی این است که که واقعیت خارجی ، مصداق و ما به ازاء کدام یک از این دو مفهوم است؟ روشن است که مصداق هر دو مفهوم، نمی تواند باشد. چون یک شیء نمی تواند مصداق دو مفهوم و دو حیثیت ذهنی باشد. پس یا وجود، امر واقعی است و ماهیت، ساخته ذهن بشر و یا این که ماهیت، امر واقعی است و وجود انتزاعی و ساخته ذهن. ما نسبت هر یک از وجود و ماهیت را با واقعی بودن و خارجی بودن می سنجیم، می بینیم که ماهیت (مثل انسان) در ذات خود به طوری است که هم صلاحیت موجود بودن و هم صلاحیت موجود نبودن را دارد. اما وجود و واقعیت، عین واقعی بودن و موجود بودن است و فرض واقعیت غیر واقعی و وجود غیر موجود، فرض امر محال است. پس وجود است که عین واقعی بودن و تشکیل دهنده خارج است و ماهیت، یک قالب ذهنی است برای وجود، که ذهن آن را از حد و حدود وجودهای خارجی انتزاع می کند.
wikifeqh: اصالت_وجود
[ویکی شیعه] اصالت وجود، نظریه ای در فلسفه اسلامی است که در چند قرن اخیر مطرح و برجسته شده است در مقابل اصالت ماهیت. قائلین به اصالت وجود، خارجیت و عینیت اشیاء را ناشی از وجود آنها می دانند و ماهیت را امری اعتباری می دانند. در مقابل، قائلین به اصالت ماهیت، امور مذکور را ناشی از ماهیت آنها می دانند. برخی از پژوهشگران نزاع مذکور را ناشی از خلط بین هستی شناسی و معرفت شناسی دانسته اند.
مسأله اصالت وجود و ماهیت، سابقه تاریخی زیادی ندارد؛ این مسأله در جهان اسلام ابتکار شده است. فارابی و بوعلی و خواجه نصیر الدین طوسی و حتی شیخ اشراق بحثی به عنوان اصالت ماهیت و اصالت وجود طرح نکردهاند. این بحث در زمان میرداماد (اوایل قرن یازدهم هجری) وارد فلسفه شد.
میرداماد قائل به اصالت ماهیت بود، اما ملاصدرا، شاگرد وی، اصالت وجود را به اثبات رساند و از آن تاریخ همه فیلسوفان قابل توجه، اصالت وجودی بودهاند.
مسأله اصالت وجود و ماهیت، سابقه تاریخی زیادی ندارد؛ این مسأله در جهان اسلام ابتکار شده است. فارابی و بوعلی و خواجه نصیر الدین طوسی و حتی شیخ اشراق بحثی به عنوان اصالت ماهیت و اصالت وجود طرح نکردهاند. این بحث در زمان میرداماد (اوایل قرن یازدهم هجری) وارد فلسفه شد.
میرداماد قائل به اصالت ماهیت بود، اما ملاصدرا، شاگرد وی، اصالت وجود را به اثبات رساند و از آن تاریخ همه فیلسوفان قابل توجه، اصالت وجودی بودهاند.
wikishia: اصالت_وجود