اشکار

/~ASkAr/

مترادف اشکار: ( آشکار ) برملا، بی پرده، بین، پدیدار، پیدا، جلوه گر، جلی، جهر، ذایع، رک، روبرو، روشن، صریح، ظاهر، علنی، عیان، فاحش، فاش، مبرهن، محرز، محسوس، مرئی، مشخص، مشهود، معلوم، معین، منجلی، نامستور، نمایان، نمودار، واضح، هویدا

متضاد اشکار: ( آشکار ) پوشیده، درخفا، غیب، مخفی

معنی انگلیسی:
lucid, apparent, blatant, broad, explicit, clear, conspicuous, decided, definite, distinct, evident, express, forth, manifest, obvious, open, open-and-shut, out, outward, overt, palpable, patent, plain, pointed, prominent, public, self-evident, self-explanatory, sharp, speaking, transparent, visible, [adv.] openly

لغت نامه دهخدا

( آشکار ) آشکار. [ ش ْ / ش ِ ] ( ص ، ق ، اِ ) ( از پهلوی آشکاراک ) ظاهر. بارز. مشهود. مرئی. روشن. هویدا. پیدا. پدید. پدیدار. مکشوف. جلی. جلیه. واضح. عیان. محسوس. مقابل مخفی ، پنهان ، نهان ، ناپیدا، ناپدید، نهفته :
ازو دان فزونی ازو دان شمار
بد و نیک نزدیک او آشکار.
فردوسی.
ز زخمش [ زخم روزگار ] همه خستگانیم زار
بود زخم پنهان و درد آشکار.
اسدی.
هست ذرات خواطر وافتکار
پیش خورشید حقایق آشکار.
مولوی.
|| رُک. بی پرده. صریح. واضح. علنی. پوست کنده. بی رودربایستی. علی رؤس الاشهاد :
سعدیا چندان که میدانی بگوی
حق نشاید گفتن الا آشکار.
سعدی.
|| فاشی. فاش. ذایع. شایع. آشکارا. آشکاره :
رازها را می کند حق آشکار
چون بخواهد رُست تخم بد مکار.
مولوی.
|| علانیه. علن. مقابل رازو سر :
توئی کرده کردگار جهان
شناسی همی آشکار و نهان.
فردوسی.
سِرّ تو دیگر بُد آشکار دگر
سِرّْ یکی بود و آشکار مرا.
ناصرخسرو.
مرا بعشق تو طشت ای پسر ز بام افتاد
چه راز ماند طشتی بدین خوش آوازی
خوش است عشق اگر آشکار یا راز است
خوش است با توام ار آشکار یا رازی.
سوزنی.
|| ظاهر. مقابل نهان و باطن :
ای بهر بابی دو دست تو سخی تر زآسمان
ای نهان تو بهر کاری نکوتر زآشکار.
فرخی.
سوی قوی نهان من از چشم دل نگر
غره مشو به سست و ضعیف آشکار من.
ناصرخسرو.
|| مُبرز. مُبین. متجاهر. بیّن :
اگر هیچ دشمن ترا نیست کس
جهان دشمن آشکار است و بس.
اسدی.
|| شهود. شهادت. مقابل غیب :
چنین است فرجام کار جهان
نداند کسی آشکار و نهان.
فردوسی.
|| صورت ، مقابل معنی :
از آن بِه ْ چه در آشکار و نهان
که آرد یکی چون خود اندر جهان ؟
اسدی.
|| حواس خمسه ظاهره :
بدین آشکارت ببین آشکار
نهانیت را برنهانی گمار.
رودکی.
|| مخفف به آشکار. صورةً، مقابل معناً :
فریدون فرخ که او از جهان
بدی دور کرد آشکار و نهان.
فردوسی.
برهنه بدی کآمدی در جهان
نبد با تو چیز آشکار و نهان.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( آشکار ) ۱ - ( صفت ) ظاهر هویدا بارز مشهود مقابل پنهان نهان مخفی ناپیدا ناپدید نهفته . ۲ - در جلوت جهرا علانیه علنا مقابل در خلوت خفیه سرا . ۳ - ( اسم ) صورت مقابل معنی . ۴ - حواس ظاهر .
ظاهر مشهود
آشکارا، آشکاره: نمایان، پدیدار، پیدا، هویدا، ظاهر، واضح، ضدپنهان، شکار: نخجیر، صید، هرحیوانی که آنراباتیربزنندی
شکار
قریه ایست در چهار فرسنگی جانب مغرب فارغان .

فرهنگ معین

( آشکار ) (شْ یا ش ِ ) ۱ - (ص . ) ظاهر، هویدا. ۲ - (ق . ) علناً. ۳ - ( اِ. ) صورت . مق معنی . ۴ - حواس ظاهر.
( اِ ) ( اِ. ) شکار.

فرهنگ عمید

( آشکار ) آنچه بتوان آن را با حواس پنجگانه درک کرد، نمایان، پدیدار، پیدا، هویدا، ظاهر، واضح.
* آشکار شدن: (مصدر لازم ) آشکار گشتن، نمایان شدن، ظاهر شدن.
* آشکار کردن: (مصدر متعدی )
۱. آشکار ساختن، نمایان ساختن، ظاهر کردن.
۲. فاش کردن.
= شکار

گویش مازنی

/eshkaar/ شکار

واژه نامه بختیاریکا

( آشکار ) وا دیاری؛ دَر؛ صحرایی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] آشکار. آشکار به شیء یا فرد پیدا در مقابل شیء یا فرد پنهان و نهان اطلاق می شود و از آن در بابهای زکات، خمس، جهاد، تجارت، نکاح و حدود سخن رفته است.
ارتکاب آشکار گناه موجب جواز غیبت گناهکار است
نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۲، ص۶۹.
قذف کسی که آشکارا مرتکب زنا یا لواط می شود، موجب ثبوت حد نمی باشد، لیکن در ثبوت تعزیر اختلاف است.
نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۴۱۷.
کافر اگر آشکارا شراب بنوشد، حد زده می شود.
نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۴۶۰.
...

دانشنامه عمومی

آشکار. آشکار ( به لاتین: Aşkar ) یک منطقه مسکونی در جمهوری آذربایجان است که در شهرستان شماخی واقع شده است. [ ۱]
عکس آشکار
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

آشکار
پیدا, برملا
عیان

مترادف ها

out (صفت)
خارج، خارجی، اشکار، بیرونی، حذف شده، افشاء شده

clear (صفت)
صریح، معلوم، ظاهر، اشکار، پیدا، باصفا، طاهر، صاف، زلال، واضح، شفاف، بارز، جلی، سلیس، روان، ساطع

explicit (صفت)
صریح، روشن، اشکار، صاف، واضح

plain (صفت)
ساده، اشکار، پهن، صاف، واضح، عادی، سر راست، برابر، هموار، بد قیافه، رک و ساده

apparent (صفت)
معلوم، ظاهر، مسلم، اشکار، پیدا، واری مسلم

open (صفت)
فراز، صریح، دایر، باز، اشکار، روباز، بی ابر، مفتوح، ازاد، در معرض، رک گو، بی الایش، فاش، علنی، سرگشاده، گشوده، واریز نشده، بی پناه

bare (صفت)
ساده، اشکار، عریان، لخت، عاری

signal (صفت)
اشکار

open-and-shut (صفت)
ساده، کاملا، اشکار، واضح، خیلی سهل

manifest (صفت)
ظاهر، اشکار، بارز، ساطع، فاش

obvious (صفت)
ظاهر، اشکار، بدیهی، مشهود، واضح، مفهوم، هویدا، فاش، علنی، مریی

flagrant (صفت)
زشت، اشکار، انگشت نما، وقیح، برملا

evident (صفت)
ظاهر، اشکار، پیدا، بدیهی، مشهود، سلیس، ساطع، مفهوم

patent (صفت)
ظاهر، اشکار، امتیازی، ازاد، دارای حق امتیاز، گشاده، بوسیله حق امتیاز محفوظ مانده

crying (صفت)
اشکار، خروشان، گریان، مبرم، جار زننده

public (صفت)
اشکار، اجتماعی، عمومی، همگانی، همگان، ملی

conspicuous (صفت)
ظاهر، اشکار، انگشت نما، پدیدار، توی چشم خور

overt (صفت)
معلوم، اشکار، واضح، عمومی، فاش، نپوشیده

palpable (صفت)
اشکار، واضح، قابل لمس، پرماسیدنی، حس کردنی، پر ماس پذیر

self-explaining (صفت)
اشکار، بدیهی، واضح، واضح فی نفسه، بی نیاز از توصیف

self-explanatory (صفت)
اشکار، بدیهی، واضح، واضح فی نفسه، بی نیاز از توصیف

semblable (صفت)
مشابه، شبیه، اشکار

transpicuous (صفت)
روشن، اشکار، واضح، شفاف، فرا اشکار

فارسی به عربی

براءة الاختراع , بکاء , جمهور , خارج , سهل , صارخ , ظاهر , عاری , قائمة الشحن , مفتوح , واضح

پیشنهاد کاربران

دوست عزیز سعید سرور با حساب دیگرش
۱. زبان فارسی و هویت آن
فرمودید که �این زبان پارسی نیست�. اجازه بدهید روشن کنیم:
زبان فارسی یکی از زبان های هندواروپایی است و حداقل از دوره ی هخامنشیان با خط میخی فارسی باستان مستند است ( سنگ نوشته های داریوش ) .
...
[مشاهده متن کامل]

از قرن سوم هجری، فارسی نو ( دری ) با شعر رودکی، فردوسی، ناصرخسرو و دیگران به طور کامل مدون شد.
اینکه زبان فارسی از طایفه ای جدا شده باشد، هیچ سند زبان شناسی یا تاریخی ندارد. بر اساس پژوهش های دانشگاهی ( مثلاً کتاب A History of the Persian Language نوشته Brian Spooner و William Hanaway ) ، زبان فارسی تحول طبیعی زبانی بوده در منطقه فلات ایران، نه وارداتی یا مهاجرتی.
منابع:
Spooner, Brian, and Hanaway, William. A History of the Persian Language. University of Pennsylvania.
Windfuhr, Gernot. The Iranian Languages, Routledge, 2009.
- - -
۲. نقش انگلستان در روی کار آمدن رضاشاه
در این مورد، پژوهش های تاریخی نشان می دهد که رضاشاه با حمایت غیرمستقیم بریتانیا و برخی لایه های داخلی قدرت به سلطنت رسید. چند نکته مهم:
کودتای ۱۲۹۹ که توسط رضا خان و سید ضیاءالدین طباطبایی انجام شد، طبق اسناد موجود، با چراغ سبز مقام های بریتانیایی، به ویژه ژنرال ادموند آیرونساید انجام شد.
هدف اصلی بریتانیا ایجاد یک دولت مرکزی مقتدر بود تا جلوی قدرت گیری شوروی، قزاق ها و تجزیه طلبی های محلی گرفته شود.
منابع:
Ervand Abrahamian, Iran Between Two Revolutions, Princeton University Press, 1982.
Cyrus Ghani, Iran and the Rise of Reza Shah, I. B. Tauris, 2000.
Documents of British Foreign Office ( FO 371 series )
- - -
۳. �مبارزه با ترک ها� به عنوان هدف اصلی؟
میان سیاست تمرکز گرایانه ملی گرایانه حکومت پهلوی اول و سیاست های مشخص قوم ستیزانه است. در ادامه با استناد به منابع معتبر به این مسئله پاسخ داده می شود:
✅ ۱. نبود هدف مشخص برای �مبارزه با ترک ها� در منابع تاریخی
در منابع معتبر تاریخی و اسناد دولتی، هیچ هدف مستقیمی مبنی بر مبارزه با قوم ترک یا دیگر اقوام به عنوان یک سیاست رسمی ذکر نشده است. تمرکز اصلی رضاشاه بر ایجاد یک دولت متمرکز، ملت سازی به سبک مدرن، و تضعیف ساختارهای ایلی و عشایری بود.
🔹 منبع:
• Cronin, Stephanie. Tribal Politics in Iran: Rural Conflict and the New State, 1921–1941. Routledge, 2007.
�رضاشاه تلاش داشت تا قدرت ایلات و قبایل را در سراسر کشور تضعیف کند، نه فقط یک گروه خاص قومی. او به دنبال ساختن یک ملت متحد از طریق زبان، آموزش و ارتش بود. �
✅ ۲. سیاست های یکسان سازی فرهنگی و نارضایتی اقوام
اگرچه هدف رضاشاه مبارزه با قوم خاصی نبود، سیاست های فرهنگی او – نظیر فارسی سازی، ممنوعیت زبان های محلی در مدارس و ادارات، یکسان سازی لباس، و تضعیف ساختارهای عشایری – به نارضایتی گسترده در میان اقوام مختلف از جمله ترک ها، کردها، عرب ها و بلوچ ها منجر شد.
🔹 نمونه ها:
• ممنوعیت آموزش زبان ترکی در مدارس.
• تغییر نام مناطق و شهرها از ترکی به فارسی.
• سرکوب قیام ها در مناطق ترک زبان ( مثلاً قیام شیخ محمد خیابانی پیش از دوره رضاشاه و نهضت های محلی دیگر در دوره او ) .
🔹 منبع:
• Abrahamian, Ervand. A History of Modern Iran. Cambridge University Press, 2008.
�رضاشاه با اعمال سیاست های فرهنگی یکسان ساز، به نارضایتی قومی دامن زد، هرچند قصد مشخصی برای ریشه کن کردن قومیتی خاص نداشت. �
✅ ۳. نگاه ناسیونالیستی - فارسی محور حکومت
رضاشاه و روشنفکران اطراف او ( مانند فروغی، داور، تیمورتاش و دیگران ) تحت تأثیر ایدئولوژی ملی گرایی اروپایی، مفهومی از ملت ایران با محوریت زبان و فرهنگ فارسی را ترویج کردند. این نگاه باعث به حاشیه رفتن زبان ها و هویت های محلی شد.
🔹 منبع:
• Zia - Ebrahimi, Reza. The Emergence of Iranian Nationalism: Race and the Politics of Dislocation. Columbia University Press, 2016.
�پروژه ملت سازی رضاشاهی متکی بر تصفیه فرهنگی و زبانی و ایجاد یک هویت یکنواخت بود که زبان فارسی را برتر می دانست. �
✅ جمع بندی:
• هیچ سند معتبری مبنی بر سیاست رسمی �مبارزه با ترک ها� وجود ندارد.
• اما سیاست های رضاشاه در راستای ملت سازی و تمرکز قدرت، به سرکوب فرهنگی و زبانی اقوام از جمله ترک ها منجر شد.
• این سیاست ها از سوی اقوام مختلف به درستی به عنوان نفی هویت فرهنگی و زبانی شان درک شد و منجر به نارضایتی شد.
- - -
۴. استقلال و پرسپولیس و ارتباط با ساواک یا انگلیس
این موضوع شایعات و روایت های غیررسمی زیادی دارد، اما از نظر اسناد:
تیم تاج ( استقلال ) در دوره پهلوی زیر نظر ارتش و در واقع تیم مورد علاقه ی نهادهای امنیتی بود.
پرسپولیس تیمی مردمی تر بود که از باشگاه شاهین شکل گرفت. باشگاه شاهین به دلایل سیاسی منحل شد و هسته بازیکنان آن به پرسپولیس رفت.
اما اینکه انگلیس این تیم ها را ساخت برای �امنیت اجتماعی�، ادعایی فاقد سند معتبر و در حد تئوری توطئه است.
منابع:
عادل فردوسی پور، برنامه نود، گفت وگو با پیشکسوتان پرسپولیس و استقلال.
علی اکبر خورشیدپور، تاریخچه فوتبال ایران.
John Horne and Wolfram Manzenreiter ( Eds. ) , Football Goes East: Business, Culture and the People's Game in East Asia, Routledge.
- - -

برادر گرامی جناب سعید سرور
اگر ما استمار انگلیس را نمیبینیم انگلیسی که اشکارا دشمن زبان پارسی ست شما شوروی سال 1325 را ببین ( البته که با هوشیاری اذریان اصل ختم به خیر شد چرا که آذری ها و اذربایجان پاره تن ایرانند ) بعد هم استعمار چه ربطی به ریشه یابی واژه ای دارد ؟ نکند از دید شما انگلیسی که پارسی را ز هند و پاکستان راند قرار ست به دنبال تک تک این واژگان رفته برای هر کدام ریشه فارسی به درازای سده ها ببافد ؟
...
[مشاهده متن کامل]

بعد هم اگر رضا شاه تنها شاه دست نشانده بوده لابد ما هرگز سلسله ای با نام قاجار که نیمی از مملکت را بخشید نداشتیم ( این هرگز به معنی طرفداری از پهلوی و رضا خان نبوده و نیست چرا که من از ایشان هم بیزارم )
گرچه امیدی نیست ولی به شما عمیقا توصیه می کنم که دیگر سخنان تان را روزی چند بار در اینه تکرار کرده تا شاید و تنها شاید ان را بفهمید از ما اوردن دلیل و مدرک و استناد بود از شما منابع به جون مادرم و مغالطه و هر دو در خدمت پان ترکی و چون میدانم افزون بر تخیل معنی مغالطه را نیز درست نمی دانید برایتان ان را هم معنی میکنم ما که چندی به جدل با کسانی چون شما که خصلت شان خود عالم دهر پنداری و تنها ابزارشان مغالطه است به هدر دادیم این هم رویش
مغالطه:مغالطه به یک استدلال نادرست یا غلطی گفته می شود که ممکن است برای قانع کردن دیگران استفاده شود، اما در واقع در منطق ایراد دارد و نتیجه گیری آن صحیح نیست
در پایان شما را به اندیشه کرد اندر این ایه نورانی دعوت میکنم :
بَلِ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَهْوَاءَهُمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ فَمَنْ یَهْدِی مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِینَ
در پناه خدا باشید

برادر گرامی جناب سعید سرور اگر ما در تخیلیم و شما بیرون ز ان پس به راستی که معنی تخیل باید عوض شود هیچ کس از شما این چشم داشت را ندارد که زبان شناس باشید ولیکن چم واژه تخیل را هر طفل دبستانی ای میداند ولی برای شما که نمیداند من باز هم ان را خواهم گفت
...
[مشاهده متن کامل]

تخیل:تَصَوُّر، روایتی که در ذهن پردازش شده و غالباً با واقعیت تفاوت دارد.
یعنی گفتن سخنان بی پشتوانه بی سند و مدرک یعنی کاری که شما در ان استادید پس شما دیدگاه های زبان شناسی را نادیده می گیرید و خود را عالم دهر می پندارید و با تکیه بر باور های پانترکی تان بدون دانش لازم سخنانی به زبان می اورید که مرغ پخته را به خنده می اندازد دائم هم سعی در مغالطه و گرد و خاک دارید . البته که برشما هرگز ایرادی نیست چرا که متخیل ز هرگز تخیل اگاه نیست پس وی را چه صنم با خردست ؟
برایتان نخست خرد ارزومندم

نکته ای جالب و قابل بررسی اشاره کردید، دوست عزیز اما بیایید این موضوع را از جنبه ی زبان شناسی تاریخی با استناد به منابع معتبر بررسی کنیم تا ببینیم آیا واقعاً ریشه ی واژه ی �آشکارا� یا �آشکار� به زبان ترکی بازمی گردد یا نه.
...
[مشاهده متن کامل]

- - -
🔍 بررسی واژه �آشکار� از منظر زبان شناسی
📘 در فارسی:
در زبان فارسی، �آشکار� به معنای پیدا، واضح، روشن، علنی به کار می رود.
طبق منابع معتبر زبان فارسی مانند:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ واژگان دکتر عمید
برهان قاطع
کلمه ی �آشکار� از ترکیب دو بخش ساخته شده:
آش ← ریشه ی فعل �آشفتن�، یا به معنای �گشودن، نمایان کردن�
کار یا �کارا� ← به معنای �کردار، اثر� یا گاه در قدیم �عمل کرد، حال و وضع�
در فرهنگ دهخدا آمده:
> آشکار: آنچه پوشیده نیست، آنچه پیدا و نمایان باشد.
- - -
📚 نظر اتیمولوژیست ها و پژوهشگران:
در کتاب های واژه شناسی و اتیمولوژی ( ریشه شناسی واژگان فارسی ) ، مانند:
Etymological Dictionary of Persian – by Haim ( هایم )
An Etymological Dictionary of Persian, English and other Indo - European Languages – Ali Nourai
فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی – حسن انوری
واژه ی �آشکار� ریشه در فارسی میانه دارد:
در پهلوی ( فارسی میانه ) : واژه ای مانند āškār، با همین معنی وجود داشته.
در اوستایی ( زبان باستانی ایران ) : āš به معنی روشن، باز، آشکار است.
- - -
📌 آیا ریشه ترکی دارد؟
شما فرمودید:
> آش = باز کردن
کارا = سیاه ( در ترکی )
بله، در زبان ترکی، واژه ی:
a�mak ( آچماک ) = باز کردن
kara = سیاه
وجود دارند. اما باید توجه کنیم که آشکار نه به معنی �سیاهیِ باز� و نه به معنی �سیاهِ گشوده� نیست، بلکه معنی اش واضح و روشن و پیداست. اگر از ریشه ی ترکی �سیاه� هم بود، تناقض معنایی با �روشن� پیدا می کرد.
- - -
✅ نتیجه گیری:
بر پایه ی منابع معتبر زبان شناسی:
واژه ی �آشکار� فارسی است و ریشه در فارسی میانه و حتی اوستایی دارد.
ریشه اش به واژگانی مانند āškār ( پهلوی ) و āš ( اوستایی ) بازمی گردد.
تشابه واژگانی با ترکی ( مثل kara و a�mak ) صرفاً ظاهری است و نمی توان به خاطر شباهت آوایی، نتیجه گرفت که واژه ترکی است.
- - -

اینکه میخواین با تخیلات عشق کنید
خود دانید
عشق بازی شما به هیشکی ربطی نداره
اما پیشنهاا میکنم برای ربشه یابی این زبان
حتما تورکی یاد بگیرین
تا متوجه تورکی بودن
کلمه آشکارا بشین
آش کارا
دو کلمه تورکی که یه کلمه مجزا ساخته
آش یعنی باز کردن
کارا یعنی سیاه
برادر گرامی بنده جناب سعید سرور در ایران همه ایرانیان صاحب خانه اند هه اقوام و هرکه بخواهد به حقوق دیگری تجاوز کرده و خود را بهتر بداند بی شک پان ست و بهتر ست توصیه هایتان را به خودتان بکنید بلکم دست از
...
[مشاهده متن کامل]
دشمنی برداشته تا ان کافر نباشید که همه را به کیش خود میبیند درضمن گمان نمیکنیدتوهین به نام میهن گناهی نابخشودنی ست ؟

ریشه واژه اشکار در سانسکریت: در زبان سانسکریت، واژه „अस्कार“ ( aškār ) به معنی �ظهور، نمایان شدن، آشکار بودن� است. از ریشه هندو اروپایی „ā“ ( نحوۀ زیاد کردن، تاکید ) و „kāra“ ( ساختن، انجام دادن ) مشتق شده است و معنای �ایجاد کردن، ظاهر شدن� را دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

اوستا : این واژه در یشت ها و به صورت „असू“ ( asu ) – به معنی �نمودار�، �ظاهر�، �آشکار� به کار رفته است
پهلوی : این واژه در نبیگ های{ کارنامگ ارتخشیر پاپکان - بندهش و . . } در این متون „aškār“ ( اشکار ) به طور گسترده تری به کار رفته است و مستقیماً به معنی �آشکار، ظاهر، واضح� است
کارنامگ اردشیر پاپکان{ پارسی میانه} از ارخون {ترکی باستان} قدیمی تر است.
لغت نامه دهخدا و معین و دیگران نیز بر این امر گواه ست البته شاید هم برادر گرامی اذری ما جناب سعید سرور که بدون دانش اکادمیک مورد نیاز و از تنها با تکیه بر سخنان من دراوردی که برخاسته از باورهای پان ترکی شان می باشد بیشتر میداند

آش کارا
آچ کارا
آش یا آچ = باز کردن
کارا = سیاه
آشکارا یعنی
زمانی که سیاهی ها باز میشوند
همه چی مشخص میشه
یعنی زمان سفید شدن هست
زمانی هست که
حق به حق دار برسد
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

اشکاراشکاراشکاراشکار
آش ( آچماق ) در لهجه ترکی تبریزی به باز کردن میگویند. گؤر به معنى دیدن. آشگؤر. باز کن ببین. شاید آشکار تغییر یافته از کلمه ترکی آش گؤر باشد
طهور
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
اشکاراشکاراشکاراشکار
آشکار:بَدیهی
فرادید
آل = ( بال / بالا / والا ) ( ریشه و خاندان ) ( عقاب )
اله = الهه / خدا / فرشته و . . .
علی / اعلا و . . . = برتر و بالا . . .
ایلیا = علی یا همان برتر و . . .
ایل = اشاره به فرشته و خدا و هر موجود برتر دارد
...
[مشاهده متن کامل]

عاج = هر چیزی که مانند دندان دندانه دار و سفت و سخت است
آجیل = آج ایل = دندانه دار زیاد / بالا = بسیار سخت و دندانه دار ( با آشیل برابر می باشد )
اشک = بیرون زدن - - - > عشق = بیرون زدن احساس
آشکار / آشکارا = آشک آر = بیرون زدن = نمایان
شکار = ش کار = ز کار = بدنبال کاری رفتن
شِکل = ش کِل = از کر و پیکر آمده آی ا اَشکال = اَشک کال آمده ( عددی و چیزی که بیرون باشد و بحساب نیاید = دارای ایراد ) یا از اشک آل ( بسیار بیرون زدن = بحساب نیامدن )
آشیل = آش ایل = آش ( = آج = عاج = سفت و چسبیده ) بسیار / بالا => بسیار سفت و چسبیده = وصله => پاشنه آشیل = آنچه که به پاشنه پا چسبیده است = وصله پا
با اینرو آیا آش یا آشی همان سفت و ترکیب شده میباشد و آش ( نوعی خوراکی ) هم به این اشاره دارد یعنی سفت و ترکیب شده؟؟؟ پس با این حساب
آشیانه باید بشود مقر و سفتگاه که اوکی جواب میدهد ( البته در گذشته آشیانه را من آسیانه = راحت گاه و . . . میدانستم که گویا آشیانه سفت گاه و مقر میشود نه راحت گاه و آسیانه )

اشکار در زبان لکی به شکل اِشکار نوشته می شود یعنی:۱. بز کوهی ۲. این کلمه مخفف شکار می باشد و در استعمال محلی اعم از بز و کل کوهی یعنی گوزن و آهو می باشد
وغست
باین
1_آشکار_عیان_پیدا_هویدا_واضح_نمایان_پیدا
2_شکار_نخچیر_صیدکردن
. . . و شیر باز اگر در میان اشکار خرگوش گوری بیند دست از خرگوش بدارد. . .
کلیله و دمنه نصرالله منشی
منبع. فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
اشکار
پیدا, برملا، عیان
آشکاَر
نَهارا ( املاء صحیح آن "نَهاراً" )
واژه آشکار
معادل ابجد 522
تعداد حروف 5
تلفظ 'āš[e]kār
ترکیب ( صفت ) [پهلوی: āškārāk، مقابلِ پنهان] ‹آشکارا، آشکاره›
مختصات ( شْ یا ش ِ )
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
ضاحی
نهارا
ناملفوف . [ م َ ] ( ص مرکب ) بدون لفافه . در لفافه پیچیده ناشده . عریان . برهنه . آشکار.
جلی . . .
بارز . . . .
نمایان
محصص
ِاشکاردَنْ
در گویش لری بختیاری به معنی سپاسگزاری کردن ، قدردانی کردن ، بیان خوبی دیگران در حق خود است .
پیدا شدن
بدیهی، برملا، بی پرده، بین، پدیدار، پیدا، جلوه گر، جلی، جهر، ذایع، رک، روبرو، روشن، صریح، ظاهر، علنی، عیان، فاحش، فاش، مبرهن، محرز، محسوس، مرئی، مشخص، مشهود، معلوم، معین، منجلی، نامستور، نمایان، نمودار، واضح، هویدا

آشکار
دکتر کزازی در مورد واژه ی آشکار می نویسد : ( ( آشکار ریخت کوتاه شدهی " آشکارا " در پهلوی آشکاراگāškārāg می تواند بود ) )
تویی کردهٔ کردگار جهان
ندانی همی آشکار و نهان
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 186 )
هویدا
علنی
برملا
واضح - پیدا - معلوم

بارز
در زبان ترکی استانبولی می شود: بلیرگین
بدیهی
مبرهن
پیدا
در جدول کلبه و سرگرمی. . . معنای آشکار:واضح
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٥)