اسم مصدر


معنی انگلیسی:
verbal noun (having the nature of an infinitive)

لغت نامه دهخدا

اسم مصدر. [ اِ م ِ م َ دَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسم مصدر در عربی : ابن مالک در الفیة گوید :
بفعله المصدر الحق فی العمل
مضافاً او مجرداً او مع اَل
ان کان فعل مع اَن او ما یحل
محلّه و لاسم مصدر عمل.
عبدالرحمن سیوطی در شرح بیت اخیر در «بهجةالمرضیة» گوید: «باب اعمال مصدر و اعمال اسم آن ( اسم مصدر )... و اسم مصدر را ( و آن اسمی است دال بر حدث ، غیرجاری بر ( قیاس ) فعل )، اگر غیر عَلَم باشد و ( مصدر ) میمی نباشد ) عمل است ( نزد کوفیین و بغدادیین ) مانند: و بعد عطائک المائة الرتاعا، پس اگر عَلَم باشد، مانند سبحان برای تسبیح و فجار و حماد برای فجرة و محمدة، به اتفاق و اجماع آنرا عملی نیست ». در عوامل ملا محسن آمده : «اسم حدث » و آن اگر عَلَم باشد، مانند: فجار برای فجرة، یا ( مصدر ) میمی باشد مانند محمدة، یا بر وزن مصادر ثلاثی باشد و در مورد غیرثلاثی استعمال شود مانند: اَغتسل ُ غسلاً، وَ اَتوضؤُ وُضوءً، پس اسم مصدر، و الامصدر است ، مانند: ضرب و اکرام ».
تهانوی در کشاف اصطلاحات الفنون آورده : «مولوی عبدالحکیم در حاشیه عبدالغفور گوید: مصدر موضوع حدوث ساده است بدون اعتبار نسبت آن به فاعل یا متعلقی دیگر. پس معنی مصدری از مقوله ٔفعل یا انفعال است ، و آن امریست غیرقارالذّات ، و حاصل بالمصدر هیئت قاره مترتبة علیه است ، مثلاً حمد بمعنی مصدری «ستودن » و حاصل مصدر آن «ستایش » است. از آنچه گفته شد، مستفاد گردید که اسم مصدر اسم حدث غیرجاری بر فعل است و در شرح نصاب صبیان قهستانی مذکور است که اسم مصدر پنج قسم است : اول وصف حاصل مر فاعل را و قائم به او و مترتب بر معنی مصدری که آن تأثیر است ، و این قسم را حاصل مصدر نیز گویند، چنانچه در تلویح مذکور است ، و جمیع مصادر را بر این معنی اطلاق کنند، مثل جواز بمعنی روائی و روا بودن ، اول معنی اسمی است ، و دوم معنی مصدری.و فرق میان مصدر و حاصل مصدر در جمیع الفاظ بحسب معنی ظاهر است ، و در بعض الفاظ بحسب لفظ نیز، مثل فعل بکسر فاء «کردار» و بفتح فاء «کردن »، و حاصل مصدر رانیز اطلاق کنند بر مصدر مستعمل بمعنی متعلق فعل ، مثل خلق بمعنی مخلوق ، چنانچه از شرح عقائد در بحث افعال عباد مستفاد میگردد، و قریب به این است آنچه در امالی ابن حاجب مذکور است. اسمی که وسیله فعلی گردد مثل اکل چون بمعنی آنچه خورده شود استعمال یابد، او رااسم مصدر گویند، و چون بمعنی خوردن باشد، او را مصدر گویند. دوم اسمی است مستعمل بمعنی مصدر که فعلی ازو مشتق نگشته مثل قهقری. و این در امالی ابن حاجب مذکور است. سوم مصدر معرفه مثل فجار که اسم «الفجور» است. چهارم اسمی است بمعنی مصدر و خارج از اوزان قیاسیه مصدر، مثل سقیاً و غیبة که اسم سقی و اغتیاب است ، و این قسم در کلام عرب بسیار است. پنجم اسمی است مرادف مصدر، مصدَّر به میم ، او را مصدر میمی نیز گویند،مثل : منصرف و مکرم ، این در رضی مذکور است ».بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

اسم مصدر در عربی مستفاد گردید که اسم مصدر اسم حدث غیر جاری بر فعل است و در شرح نصاب صبیان قهستانی مذکور است که اسم مصدر پنج قسم است : اول وصف حاصل مرفاعل را و قائم باو و مترتب بر معنی مصدری که آن تاثیر است و این قسم را حاصل مصدر نیز گویند چنانچه در تلویح مذکور است و جمع مصادر را بر این معنی اطلاق کنند مثل جواز بمعنی روائی و روا بودن اول معنی اسمی است و دوم معنی مصدری . دوم اسمی است مستعمل بمعنی مصدر که فعلی و ازو مشتق نگشته مثل قهقری . و این در امالی ابن حاجب مذکور است . سیوم مصدر معرفه مثل فجار که اسم الفجور است . چهارم اسمی است بمعنی مصدر و خارج از اوزان قیاسیه مصدر مثل سقیا و غیبه که اسم سقی و اغتیاب است و این قسم در کلام عرب بسیار است . پنجم اسمی است مرادف مصدر مصدر بمیم او را صمدر میمی نیز گویند مثل منصرف و مکرم . این در رضی مذکور است .

مترادف ها

action noun (اسم)
اسم مصدر

gerund (اسم)
اسم مصدر، اسم فعل

فارسی به عربی

اسم المصدر

پیشنهاد کاربران

اسم مصدر: واژه ای که با فزودن ش، یش یا شت به فعل امر به دست می آید. مانند: پرستش، ستایش، گویش، پویش، خورشت، برشت، یا افزودن �ه� مانند خنده، گریه و. . . یا افزودن آر به بن گذشته مانند گفتار، کردار، رفتار، و. . .
همتای پارسی این دو واژه ی عربی: نام چاویگ nAm cAvig از کردی: cAveg ( مصدز ) .
ستاکنام
بن واژه نام=اسم مصدر
این دو واژه عربی است و پارسی آن این است:
ناما سِتاک ( ناما از سنسکریت: نامَ = اسم + ستاک= مصدر؛ پارسی دری )

بپرس