استنباط احکام فقهی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بیشتر اصولی که فقیهان به وسیله آن ها استنباط می کنند، فردی است و حکم فرد» من حیث هو «را بیان می کند و کاری به کل جامعه ندارند.
بیش تر موضوعات اجتماعی که فقیهان پیرامون آن ها نظر می دهند،» من حیث هو «است؛ یعنی ملزومات و آثار آن ها را در هنگام افتا در نظر نمی گیرند؛ مثلاً آوازه خوانی زن، یا ذبح قربانی در منا ، یا نگاه به عکس نامحرم، یا قمه زدن به تنهایی مورد بررسی قرار می گیرد، در حالی که اولاً، باید به کل جامعه نگریسته شود که اگر همه، همین عمل را مرتکب شوند چه می شود و ثانیاً، هر عملی دارای چه آثار و تبعاتی است؛ آن گاه معلوم می شود که اکتفا به متون روایی به تنهایی کافی نیست، بلکه باید مقاصدالشریعه، معیارهای اصلی دین و نظر دیگران درباره دین را در نظر گرفت و به گونه ای فتوا داد که به آن ملاک و معیارها نزدیک شویم؛ از سوی دیگر حرام ها و واجب ها مدرّج خواهند شد و حرامی از حرام دیگر شدیدتر خواهد بود و....
اصول استنباط پیش از ورود به فقه
پیش از ورود به فقه ، پیوسته فقها اصولی را بیان می کرده اند تا براساس آن اصول، مسائل فقهی خود را تبیین و مستدل سازند. این اصول در ابتدا بسیار محدود بود و شاید از عدد انگشتان دست تجاوز نمی کرد؛ اصولی مانند حجیت قول ائمه (ع) به سان قول پیامبر اکرم (ص)؛ بطلان قیاس ؛ عدم وجود تناقض در سخنان ائمه اطهار (ع) و.... این اصول به قدری کم و محدود بود، که معمولاً فصل کوچکی از کتاب های فقهی را تشکیل می داد و معمولاً در ابتدای کتاب آورده می شد؛ ولی کم کم اصول فقه گسترش یافت و در کنار فقه به عنوان علمی که مدت زمان زیادی را به خود اختصاص می دهد، مطرح شد؛ اما اصول فقه، هرچه بود و هرچه هست، برای تبیین و استدلالی ساختن مسائل فردیِ فقهی پایه ریزی شده است؛ زیرا معمولاً هر مکلّف حکم تکلیف فردی خود را از فقیه می پرسد، و فقیه نیز جواب شخصی و فردی خود او را می گوید. در این میدان هیچ کس به فکر دیگری نیست و اگر گه گاهی حکمی در رابطه با دیگری مطرح می شود، طرداً للباب، عارضی و موقتی است و در همان جا نیز بیش تر جنبه تکلیف فردی مطرح است. برای نمونه، در بحث لباس مطرح می کنند که اگر دو نفر، مثلاً دو برادر (به نام های حسن و حسین)، یک لباس مشترکی داشتند که تنها همان دو نفر از آن استفاده می کردند، و ناگهان در آن لباس آثار جنابت دیدند و هر کدام شک کردند که آیا جنب شده اند و غسلی به عهده شان آمده است یا خیر؟ در اینجا بیان شده است که هریک از آنان می تواند اصالة البرائه را برای خود جاری کند و خود را مشمول احکام جنب نداند؛ بنابراین هر دو غسلی انجام ندهند، نمازهای خود را بخوانند، به مسجد بروند و خود را بر طبق اصول موضوعه ظاهراً طاهر بدانند؛ زیرا افراد مکلّف به ظاهر هستند. اما اگر این دو نفر خواستند با هم نماز جماعت بخوانند، در این صورت نماز امام جماعت صحیح است، ولی نماز مأموم باطل است؛ زیرا امام جماعت در جنب بودن خود شک می کند و اصالة البرائه را جاری می سازد، ولی مأموم یقین دارد که یا خودش جنب شده و حق نماز خواندن ندارد، و یا برادرش که اکنون امام جماعت است جنب می باشد؛ بنابراین علم اجمالی سدّ راه او می شود و نمی گذارد که اصالة البرائه را جاری کند؛ زیرا اصالة البرائه در جایی جاری می شود که تنها شک باشد، ولی اینجا یقین دارد، بنابراین نمی تواند وارد نماز جماعت برادرش شود و به او اقتدا کند، اگرچه می تواند فرادا نماز بخواند، یا به دیگری اقتدا کند، یا خودش امام جماعت شود.
← نگرش غالب بر فقه و اصول
اگر اصل موضوع پذیرفته شود که در فهم هر حکم علاوه بر بررسی متون، باید به عالم خارج نیز توجه شود، و در توجه به عالم خارج فقط شخص سائل در نظر گرفته نشود، بلکه به سایر انسان هایی که در شرایط متساوی یا مختلف با او قرار دارند نیز توجه شود، در این صورت باید اصول و مبانی جدیدی تدوین کرد، و با توجه به آن اصول و مبانی به سراغ ادله رفت و به استخراج احکام پرداخت، تا آن اصول و مبانی ما را از انحراف، کج فهمی و تفسیر به رأی نمودن دین بازدارد و فهم صحیح منابع اصلی را به ما ارزانی دارد.
برخی از اصول موضوعه
...

پیشنهاد کاربران

بپرس