استناد

/~estenAd/

مترادف استناد: اتکا، پشت دادن

برابر پارسی: دست آویز، دستمایه، گواه، گواهمندی

معنی انگلیسی:
supporting oneself, citation, supporting oneself (by a document)

لغت نامه دهخدا

استناد. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) پشت به چیزی واگذاشتن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). پشت بچیزی بازدادن. پشت بازنهادن بسوی چیزی. ( منتهی الارب ). پشت دادن. || پناه وا ( با، به ) کسی دادن. ( زوزنی ). پناه به کسی بردن. پناه با کسی دادن. ( تاج المصادر بیهقی ): استناداً به ؛ تعویلاً به : به اهتمام دولت و حمایت عزت سلطان اعتضاد و استناد جست. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 273 ). || نسبت کردن بر. برداشتن به کسی. || استناد کردن بچیزی ؛ آنرا سند آوردن : استناد کردن به آیتی یا حدیثی یا گفته ای و غیره. || تکیه کردن. || مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: الاستناد؛ عندالاصولیین هو ان یثبت الحکم فی الزمان المتأخر و یرجع القهقری حتی یحکم بثبوته فی الزمان المتقدم ، کالمغصوب فانه یملکه الغاصب باداء الضمان مستنداً الی وقت الغصب حتی اذا استولد الغاصب المغصوبة فهلکت. فأدی الضمان یثبت النسب من الغاصب. کذا فی التوضیح فی فصل المأموربه المطلق و الموقت. اعلم ان الاحکام تثبت بطرق اربعة. الاول الاقتصار. و هو ان یثبت الحکم عند حدوث علة الحکم لا قبله و لا بعده کما فی تنجیز الطلاق و العتاق بان قال انت طالق. و الثانی الانقلاب و هو صیرورةما لیس بعلة علة کما فی تعلیق الطلاق بالشرط بان قال ان دخلت الدار فانت طالق. فعند حدوث الشرط ینقلب مالیس بعلة علة. یعنی ان قوله انت طالق فی صورة التعلیق لیس بعلة قبل وجود الشرط و هو دخول الدار و انما یتصف بالعلیة عندالدخول. و الثالث الاستناد و هو ان یثبت الحکم فی الحال ثم یستند الحکم الی الماضی بوجود السبب فی الماضی و ذلک کالحکم فی المضمونات. فانها تملک عند اداء الضمان مستنداً الی وقت وجود سبب الضمان و هو الغصب. و کالحکم فی النصاب ، فانه تجب الزکوة عندتمام الحول بوجود الشرط عنده مستنداً الی وقت وجود سبب الزکوة و هو ملک النصاب. و الرابع التبیین و هو ان یظهر فی الحال ان الحکم کان ثابتاً من قبل فی الماضی بوجود علة الحکم و الشرط کلیهما فی الماضی. مثل ان یقول فی یوم الجمعة: ان کان زید فی الدار فانت طالق. ثم تبین یوم السبت وجوده فیها یوم الجمعة. یقع الطلاق فی یوم الجمعة. و یعتبر ابتداء العدة منه ، لکن ظهر هذا الحکم یوم السبت. هکذا فی الاشباه و حاشیة الحموی.

فرهنگ فارسی

سندقراردادن، پشت دادن وتکیه کردن به چیزی، پشت به چیزی بازدادن
( مصدر ) ۱ - پشت دادن پشت نهادن بسوی چیزی . ۲ - پناه بکسی دادن . ۳ - پناه بکسی بردن . ۴ - نسبت کردن بر برداشتن بکسی . ۵ - سند قرار دادن چیزی را . جمع : استنادات .

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - پشت دادن به چیزی . ۲ - نسبت دادن . ۳ - سند و مدرک نشان دادن .

فرهنگ عمید

تکیه کردن به سند یا مدرک و آن را پشتوانۀ عمل، گفته، یا ادعا قرار دادن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] استناد یعنی تکیه دادن و استدلال کردن و از آن به مفهوم نخست در بابهای طهارت، صلات، حج، اطعمه و اشربه و حدود و به مفهوم دوم در سراسر فقه، هم برای اثبات احکام شرعی، هم برای اثبات دعاوی در دادگاه و هم برای اثبات موضوعات احکام سخن رفته است.
به قول مشهور، بر نمازگزار واجب است در صورت امکان، در حال قیام بر چیزی تکیه نکند، و در صورت عدم امکان، واجب است بر آنچه او را بر قیام قادر می‏سازد، مانند عصا تکیه نماید.
در وجوب اعتماد بر هر دو پا در حال قیام یا کفایت اعتماد بر یکی و تماس دیگری با زمین بدون اعتماد بر آن و یا حتّی عدم لزوم تماس، اختلاف است. تکیه کردن بر مواضع هفت گانه هنگام سجده، به معنای نهادن سنگینی بدن بر آنها، واجب است و صرف تماس با زمین کفایت نمی‏کند.
اگر نمازگزار بدون تکیه بر چیزی نتواند به رکوع رود، واجب است بر چیزی که این امکان را برای او فراهم آورَد، تکیه کند.
موارد استحباب استناد
اعتماد یکسان بر هر دو پا در حال قیام، تکیه امام بر چیزی مانند سلاح و عصا هنگام ایراد خطبه نماز جمعه و اعتماد بر پای چپ هنگام ّ تخلی ، مستحب است. بر نمازگزار مستحب است هنگام برخاستن، دستها را بر زمین نهاده، با تکیه بر آنها برخیزد.
موارد کراهت استناد
تکیه دادن در حمّام و مسجد و نیز هنگام خوردن و آشامیدن، همچنین بر قبر، مکروه است.

فارسی به عربی

اِرْتکازٌ

پیشنهاد کاربران

برپایهء:به استناد.
گواه، تکیه،
به استناد: به گواه
با استناد: با تکیه بر
گواهمند به جای واژه ی استناد
استناد کردن یعنی استفاد کردن، بهره مندی
در نظر داشتن، با توجه
روا، جایز
رویداشت
آشکارگری

بپرس