استنابه

لغت نامه دهخدا

( استنابة ) استنابة. [ اِ ت ِ ب َ ] ( ع مص ) استنابت. به نیابت خواستن کسی را. بر نیابت داشتن خواستن. ( زوزنی ). نیابت داشتن خواستن. ( تاج المصادر بیهقی ): ارسلان شاه را در شادیاخ به استنابت مثال فرستاد. ( جهانگشای جوینی ). || نایب شدن از کسی یا چیزی :
اصاروا الجوّ قبرک و استنابوا
عن الاکفان ثوب الساقیات.
( از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 192 ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) بنیابت خواستن کسی را .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] استنابه به معنی نایب گرفتن است. و در باب جهاد به آن اشاره شده است.
در اصطلاح فقهی در باب جهاد به این معنی است: کسی که بر او جهاد واجب عینی نیست، از طرف خود و با خرج و مال شخصی، نایب بگیرد و به جبهه جهت جنگ با دشمن بفرستد.
سند حکم استنابه
ریشه آن، حدیث زیر است:امام باقر (ع) فرمود: «انَّ عَلِیًّا (ع) سُئِلَ عَنِ الْاجْعالِ لِلْغَزْوِ؟ فَقالَ: لابَأْسَ بِهِ بِانْ یَغْزُوالرَّجُلُ عَنِ الرَّجُلِ وَ یَأْخُذَ مِنْهُ الْجُعُل»«از حضرت علی (ع) در باره قرار دادن فردی به جای خود جهت رفتن به جنگ با دشمن سؤال شد؟ حضرت فرمود: جایز است کسی از دیگری نیابت کند و به جهاد رود و از او طبق قرارداد اجرت و مزد بگیرد.»

پیشنهاد کاربران

نایب گرفتن
عملی حقوقی که به موجب استنطاع :تحقیق از متهم راجع به مورد اتهام از طرف مأمور صلاحت دار قضایی.
استنابه:[اصطلاح حقوق] عمل حقوقی که بموجب استنطاق: تحقیق از متهم راجع به مورد اتهام از طرف مأمور صلاحیتدار قضایی.

بپرس