استطراد
/~estetrAd/
لغت نامه دهخدا
شمس قیس در المعجم فی معاییر اشعار العجم گوید: استطراد؛ آنست که شاعر وصفی بر یک نسق میراند تا چون به آخر رسد آنچه مقصود باشد از آن شعر بدان پیوندد و بدان اشارتی کند، چنانکه عمادی گفته است :
شعر:
تا چند ز صحبت مجازی
تا کی سخنان نانمازی.
تا آنجا که گفت :
خود قول بود بدین دروغی
خود عشوه بود بدین درازی
اکنون باری شکر فراخ است
یعنی لب لعل اَلب غازی.
و منجیک ترمذی گفته است :بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] بیان کردن مطلب در زمان مناسب.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] استطراد، ذکر کلامی به مناسبت مقام، بدون اقتضای ضرورت را می گویند.
«استطراد» از انواع اسلوب بدیعی قرآن و یکی از اسباب تناسب آیات، و در اصطلاح به این معنا است که ساختار کلام به گونه ای باشد که از آن، کلام دیگری لازم آید؛ هرچند آن کلام، مقصودبالذات نباشد و بالعرض آمده باشد.
← مثال
زرکشی در البرهان استطراد را این گونه تعریف می کند: «التعریض بعیب انسان بذکر عیب غیره؛ آشکار کردن عیب شخصی با بیان عیب دیگری».
«استطراد» از انواع اسلوب بدیعی قرآن و یکی از اسباب تناسب آیات، و در اصطلاح به این معنا است که ساختار کلام به گونه ای باشد که از آن، کلام دیگری لازم آید؛ هرچند آن کلام، مقصودبالذات نباشد و بالعرض آمده باشد.
← مثال
زرکشی در البرهان استطراد را این گونه تعریف می کند: «التعریض بعیب انسان بذکر عیب غیره؛ آشکار کردن عیب شخصی با بیان عیب دیگری».
wikifeqh: استطراد
[ویکی فقه] استطراد (علم بدیع). یکی از اصطلاحات بکار رفته در ادبیات فارسی، استدراک بوده که در لغت به معنی «خود را به گریختن زدن، به قصد فریفتنِ دشمن» و در اصطلاح بدیع آن است که متکلّم، شنونده یا خواننده را به سخنی مشغول دارد که مقصودِ اصلی وی نیست و سپس با اشاره ای کوتاه معلوم کند که مقصودش از همه آن چه گفته چیزی دیگر بوده است.
بیشتر علمای بلاغت، در استطراد، بازگشت از موضوع دوم را به موضوع نخستین شرط دانسته اند و متأخّران نیز از این نظر متابعت کرده اند. بیشتر منابع موضوع اوّل را مقدّمۀ موضوع دوم شمرده اند و موضوع دوم را مقصود اصلی متکلّم دانسته اند.
← خطیب قزوینی
استطراد با «حُسنِ خروج» یا «حُسنِ تخلّص» بسیار شبیه است و برخی این مشابهت را به اتّحاد نزدیک دانسته اند. از این روی بیشتر مردم هر دو نوع را عموماً استطراد می گویند. فرق استطراد و خروج (یا «تخلّص») این است که، در استطراد، بازگشت به موضوع اوّل شرط می باشد اما در خروج، موضوع اول به کلّی ترک می شود.
استطراد در قرآن
"ابن ابی الاصبع"، وجود استطراد را در قرآن کریم نادر دانسته، و بیش از یک شاهد قرآنی برای آن نیافته، و ندرتِ آن را به بیشتر تناسب داشتنِ این صنعت با شعر، خاصّه مقولۀ هجو، مربوط کرده است، امّآ برخی شواهد دیگری افزوده و شواهد آن را در قرآن بسیار دانسته اند.
اولین استطراد
...
بیشتر علمای بلاغت، در استطراد، بازگشت از موضوع دوم را به موضوع نخستین شرط دانسته اند و متأخّران نیز از این نظر متابعت کرده اند. بیشتر منابع موضوع اوّل را مقدّمۀ موضوع دوم شمرده اند و موضوع دوم را مقصود اصلی متکلّم دانسته اند.
← خطیب قزوینی
استطراد با «حُسنِ خروج» یا «حُسنِ تخلّص» بسیار شبیه است و برخی این مشابهت را به اتّحاد نزدیک دانسته اند. از این روی بیشتر مردم هر دو نوع را عموماً استطراد می گویند. فرق استطراد و خروج (یا «تخلّص») این است که، در استطراد، بازگشت به موضوع اوّل شرط می باشد اما در خروج، موضوع اول به کلّی ترک می شود.
استطراد در قرآن
"ابن ابی الاصبع"، وجود استطراد را در قرآن کریم نادر دانسته، و بیش از یک شاهد قرآنی برای آن نیافته، و ندرتِ آن را به بیشتر تناسب داشتنِ این صنعت با شعر، خاصّه مقولۀ هجو، مربوط کرده است، امّآ برخی شواهد دیگری افزوده و شواهد آن را در قرآن بسیار دانسته اند.
اولین استطراد
...
wikifeqh: استطراد_(علم_بدیع)
[ویکی فقه] استطراد (علوم قرآنی). استطراد، ذکر کلامی به مناسبت مقام، بدون اقتضای ضرورت را می گویند.
«استطراد» از انواع اسلوب بدیعی قرآن و یکی از اسباب تناسب آیات، و در اصطلاح به این معنا است که ساختار کلام به گونه ای باشد که از آن، کلام دیگری لازم آید؛ هرچند آن کلام، مقصودبالذات نباشد و بالعرض آمده باشد.
← مثال
زرکشی در البرهان استطراد را این گونه تعریف می کند: «التعریض بعیب انسان بذکر عیب غیره؛ آشکار کردن عیب شخصی با بیان عیب دیگری».
زرکشی، محمد بن بهادر، ۷۴۵ - ۷۹۴ق، البرهان فی علوم القرآن (باحاشیه)، ج۳، ص۳۰۰.
۱. ↑ اعراف/سوره۷، آیه۲۶.
...
«استطراد» از انواع اسلوب بدیعی قرآن و یکی از اسباب تناسب آیات، و در اصطلاح به این معنا است که ساختار کلام به گونه ای باشد که از آن، کلام دیگری لازم آید؛ هرچند آن کلام، مقصودبالذات نباشد و بالعرض آمده باشد.
← مثال
زرکشی در البرهان استطراد را این گونه تعریف می کند: «التعریض بعیب انسان بذکر عیب غیره؛ آشکار کردن عیب شخصی با بیان عیب دیگری».
زرکشی، محمد بن بهادر، ۷۴۵ - ۷۹۴ق، البرهان فی علوم القرآن (باحاشیه)، ج۳، ص۳۰۰.
۱. ↑ اعراف/سوره۷، آیه۲۶.
...
wikifeqh: استطراد
دانشنامه آزاد فارسی
اِستِطْراد
(در لغت به معنای به حیله گریختن) اصطلاحی در بدیع. آوردن مطلبی در میان کلام اصلی است که گوینده غالباً از آوردن آن قصدی دارد: تو همچنان دل خلقی به غمزه ای ببری/ـ که بندگان بنی سعد خوان یغما را ـ/در این روش که تویی بر هزار چون سعدی/جفا و جور توانی ولی مکن یارا (سعدی).
(در لغت به معنای به حیله گریختن) اصطلاحی در بدیع. آوردن مطلبی در میان کلام اصلی است که گوینده غالباً از آوردن آن قصدی دارد: تو همچنان دل خلقی به غمزه ای ببری/ـ که بندگان بنی سعد خوان یغما را ـ/در این روش که تویی بر هزار چون سعدی/جفا و جور توانی ولی مکن یارا (سعدی).
wikijoo: استطراد
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید