استطاعت

/~estetA~at/

مترادف استطاعت: تمول، توانگری، وسع، استعداد، قابلیت، اقتدار، توان، توانایی، قدرت

برابر پارسی: توانمندی، بی نیازی، توانگری

معنی انگلیسی:
pocketbook, wherewithal, (pecuniary) ability or means

فرهنگ فارسی

توانایی داشتن، توانستن، سرمایه داشتن ، توانایی، یارایی
( مصدر ) ۱ - توانستن یارستن توانایی داشتن قدرت داشتن . ۲ - سرمایه داشتن ثروتمند بودن مستطیع بودن . ۳ - ( اسم ) توان توانش توانایی یارایی . ۴ - بی نیازی .

فرهنگ معین

(اِ تِ عَ ) [ ع . استطاعة ] (مص ل . ) ۱ - توانایی ، قدرت داشتن . ۲ - سرمایه داشتن .

فرهنگ عمید

۱. توانایی داشتن، توانستن.
۲. سرمایه داشتن.
۳. (فقه ) قدرت و توانایی داشتن برای انجام بعضی احکام شرعی.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] استطاعت در دو معنای قدرت بر انجام تکلیف و قدرت شرعی بر انجام مناسک حج به کار رفته است.اِسْتِطاعَت ، اصطلاحی کلامی به معنای توانایی قدرت انجام دادن کار یا فعل از سوی انسان که متکلمان درباره ماهیت آن ، و همچنین نسبتش با فعل اختلاف نظر دارند.استطاعت مصدر باب استفعال از ریشه طوع است .
راغب اصفهانی می گوید: «استطاعت به معنای وجود چیزی است که فعل به سبب آن امکان پذیر می شود و انسان به وسیله امر استطاعت می یابد که خواسته هایش را به عنوان فعل پدید آورد: نیرو یا قدرت ویژه ای که از آن ِ فاعل است ، تصور کردن فعل ، ماده ای که پذیرای تأثیر فعل است ، ابزار انجام دادن فعل اگر فعل به ابزار نیازمند باشد. عجز ضد استطاعت است و عاجز کسی است که فاقد یک یا چند امر از امور یاد شده باشد. بدین قرار، هرگاه فردی همه این امور را دارا باشد، مطلقاً مستطیع ، و هرگاه فاقد همه آن ها باشد مطلقاً عاجز است و زمانی که دارای برخی ، و فاقد برخی دیگر باشد، از جهتی مستطیع ، و از جهتی دیگر عاجز است و بهتر آن است که او را عاجز بخوانند. استطاعت اخص از قدرت است .
نظر ابن سینا و فخرالدین رازی و صدرالدین شیرازی
ابن سینا در الهیات شفا به دقت به شرح معانی گوناگون «قوّه » پرداخته ، و در ضمن آنها به قدرت اشاره کرده است . فخرالدین رازی در المباحث المشرقیه سخنان ابن سینا را در این باب تکمیل کرده و صدرالدین شیرازی در اسفار مطالب فخرالدین را باز گفته است .خلاصه سخن این حکیمان آن است که قدرت یا استطاعت یعنی اینکه «فاعل چون بخواهد، انجام دهد و چون نخواهد، نکند». بدین صورت ، استطاعت یا قدرت مبدأ صدور افعال انسان است .
دلیل بحث و تأمل متکلمان درباره استطاعت
آنچه متکلمان را از همان نخستین مراحل پیدایش علم کلام ، واداشته تا درباره استطاعت بحث و تأمل کنند، اهتمام ایشان به بحث جبر و اختیار بوده است . تلقی هر متکلم در باب جبر یا اختیار مستقیماً با ارائه نظری خاص درباره استطاعت فاعل پیوند دارد. به عبارت دیگر، متکلمان در اینکه استطاعت انسان خدادادی است ، حرفی ندارند، اما سخن اینجاست که خداوند چگونه ، و از این مهم تر در چه زمانی این نیرو را ارزانی می دارد؟ بنابر نگرش اختیار گرایان ، خدا به انسان از زمان به دنیا آمدن این استطاعت را بخشیده است و انسان تا پایان عمر همه کارهایش را به تصمیم خود، و با این نیرو انجام می دهد یعنی استطاعت پیش از فعل حاصل است و از این رو مسئول است . اما آنانکه نگرش جبری دارند با صرف نظر از جبرگرایان ِ افراطی که هیچ استطاعتی برای انسان قائل نیستند، ضمن بیان آنکه به انسان از زمان ولادت ، قدرت عمل کردن بخشیده شده است ، بر این نکته تأکید می کنند که خدا برای هر فعل در زمان خود در آدمی قدرتی می آفریند که او را شایسته انجام دادن آن کار خاص می سازد.به هر روی، مبحث استطاعت از نخستین مباحث کلامی به شمار می رود.
نظر جبر گرایان
...

[ویکی فقه] استطاعت (ابهام زدایی). واژه استطاعت ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • استطاعت (کلام)، یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم کلام، به معنای توانایی قدرت انجام دادن کار یا فعل از سوی انسان • استطاعت (فقه)، از اصطلاحات به کار رفته در فقه، به معنای توانایی قدرت انجام دادن کار یا فعل از سوی انسان و از شرایط عمومی تکلیف
...

[ویکی شیعه] استطاعت (ابهام زدایی). استطاعت ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره کند:

[ویکی شیعه] استطاعت (حج). استطاعت، اصطلاحی فقهی و از شروط وجوب فریضه حج. فقهای مذاهب اسلامی با استناد به آیه وَلِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا و نیز سنت و روایات اسلامی، استطاعت را شرط مهم وجوب حج می دانند.
به نظر مشهور فقهای شیعه، مستطیع مالی کسی است که علاوه بر نیازهای عادی زندگی خود مانند مسکن و اثاث منزل، مخارج کسانی که عرفا و شرعا نفقه آنها بر عهده اوست، زاد و راحله یا قیمت آنها را پیش از سفر حج داشته باشد. استطاعت مالی، با بخشش یا در اختیار گذاشتن زاد و راحله از جانب شخصی دیگر هم حاصل می شود. تمام فقهای مذاهب اسلامی داشتن دَین یا قرض (چه قرض به مردم و چه قرض یا دین الهی مانند زکات و خمس) را در صورتی که با ادای آن، امکان سفر حج از میان برود، مانع استطاعت مالی دانسته اند.
واژه استطاعت از ریشه «ط و ع» به معنای قدرت و توانایی داشتن برای انجام کاری است. استطاعت در اصطلاح، یا به معنای قدرت بر انجام دادن تکلیف است و یا قدرت شرعی بر مناسک حج. استطاعت به مفهوم نخست، از شرایط عمومی تکلیف است که در کتب کلامی از شرایط تکلیف است و در فقه به جای آن، بیشتر واژه قدرت به کار می رود، و به مفهوم دوم - به تبعیت از قرآن کریم - در باب حج به کار رفته و استطاعت یکی از شرائط وجوب حج است.

[ویکی فقه] استطاعت (فقه). استطاعت به معنای توانایی قدرت انجام دادن کار یا فعل از سوی انسان از شرایط عمومی تکلیف است که در کتب کلامی در شرایط تکلیف مطرح است و در فقه به جای آن، بیشتر، واژۀ قدرت به کار می رود، و به مفهوم دوم (به تبعیّت از قرآن کریم
استطاعت، قدرت و قوت و وسع و طاقت در لغت دارای معانی نزدیکی می باشند. فقهای امامیه استطاعت را به زاد (توشه) و راحله (مرکب، وسیلۀ سفر)، تفسیر نموده اند.
طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۴۲۸.
استطاعت بر دو گونه است:قدرت عقلی بر انجام مناسک حج را (اعم از پیاده و سواره، به آسانی و دشواری، با عزّت و ذلّت) استطاعت عقلی گویند.
طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۴۲۸.
استطاعت شرعی چهار رکن اساسی دارد که بدون حصول هریک از آن ها، استطاعت محقّق نمی شود:
← استطاعت مالی
...

[ویکی فقه] استطاعت (کلام). اِسْتِطاعَت در کلام، به معنای توانایی قدرت انجام دادن کار یا فعل از سوی انسان که متکلمان درباره ماهیت آن ، و همچنین نسبتش با فعل اختلاف نظر دارند. خلاصه سخن حکیمان آن است که قدرت یا استطاعت یعنی اینکه «فاعل چون بخواهد، انجام دهد و چون نخواهد، نکند».
راغب اصفهانی می گوید: «استطاعت به معنای وجود چیزی است که فعل به سبب آن امکان پذیر می شود و انسان به وسیله امر استطاعت می یابد که خواسته هایش را به عنوان فعل پدیدآورد: نیرو یا قدرت ویژه ای که از آن ِ فاعل است ، تصور کردن فعل ، ماده ای که پذیرای تأثیر فعل است ، ابزار انجام دادن فعل اگر فعل به ابزار نیازمند باشد. عجز ضد استطاعت است و عاجز کسی است که فاقد یک یا چند امر از امور یاد شده باشد. بدین قرار، هرگاه فردی همه این امور را دارا باشد، مطلقاً مستطیع، و هرگاه فاقد همه آن ها باشد مطلقاً عاجز است و زمانی که دارای برخی ، و فاقد برخی دیگر باشد، از جهتی مستطیع ، و از جهتی دیگر عاجز است و بهتر آن است که او را عاجز بخوانند. استطاعت اخص از قدرت است .
راغب اصفهانی ، حسین ، المفردات فی غریب القرآن ، ج۱، ص ۵۳۰.
ابن سینا در الهیات شفا به دقت به شرح معانی گوناگون «قوّه » پرداخته ، و در ضمن آنها به قدرت اشاره کرده است .
ابن سینا، الشفاء، الهیات ، ج۱، ص ۱۷۰-۱۷۳، به کوشش قنواتی و سعید زاید، قاهره ، ۳۸۰ق /۹۶۰م .
آنچه متکلمان را از همان نخستین مراحل پیدایش علم کلام ، واداشته تا درباره استطاعت بحث و تأمل کنند، اهتمام ایشان به بحث جبر و اختیار بوده است . تلقی هر متکلم در باب جبر یا اختیار مستقیماً با ارائه نظری خاص درباره استطاعت فاعل پیوند دارد. به عبارت دیگر، متکلمان در اینکه استطاعت انسان خدادادی است ، حرفی ندارند، اما سخن این جاست که خداوند چگونه ، و از این مهم تر در چه زمانی این نیرو را ارزانی می دارد؟ بنابر نگرش اختیارگرایان ، خدا به انسان از زمان به دنیا آمدن این استطاعت را بخشیده است و انسان تا پایان عمر همه کارهایش را به تصمیم خود، و با این نیرو انجام می دهد یعنی استطاعت پیش از فعل حاصل است و از این رو مسئول است . اما آنان که نگرش جبری دارند با صرف نظر از جبرگرایان ِ افراطی که هیچ استطاعتی برای انسان قائل نیستند، ضمن بیان آنکه به انسان از زمان ولادت ، قدرت عمل کردن بخشیده شده است ، بر این نکته تأکید می کنند که خدا برای هر فعل در زمان خود در آدمی قدرتی می آفریند که او را شایسته انجام دادن آن کار خاص می سازد. به هر روی، مبحث استطاعت از نخستین مباحث کلامی به شمار می رود.
نظر جبرگرایان
...

[ویکی شیعه] استطاعت (کلام). استطاعت، اصطلاحی کلامی به معنای توانایی و قدرت انسان برای انجام دادن کار است. متکلمان درباره واقعیت و ویژگی های استطاعت و همچنین نسبت آن با فعل انسان با یکدیگر اختلاف نظر دارند.
استطاعت مصدر باب استفعال از ریشه طوع است و به این معانی به کار می رود: نیرو یا قدرت ویژه ای که فاعل دارد؛ تصور کردن فعل؛ ماده ای که تأثیر فعل را می پذیرد؛ وا بزار انجام دادن فعل در مواردی که فعل به ابزار نیازمند است.
در مورد معنای اصطلاحی استطاعت، راغب اصفهانی می گوید:

مترادف ها

ability (اسم)
توانایی، قابلیت، شایستگی، لیاقت، استطاعت، صلاحیت، سررشته

فارسی به عربی

قدرة

پیشنهاد کاربران

قادر بودن از لحاظ مالی
مثال: آن خانه بسیار گران بود؛ استطاعت خریدش را نداشتم.
اِستِطاعَت: ١. توانایی، نیرو
۲. سرمایه، توانگری
۳. ( اسلام ) نیرو و توانایی برایِ انجامِ برخی از دستورهایِ دینی
اگر ماضی در نظر بگیریم به معنای《 توانست》 خواهد بود.
باید استطاعت را واضح معنی کرد
یسار

بپرس