استثناء

/~estesnA/

برابر پارسی: جدا، سوا

لغت نامه دهخدا

استثناء. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بیرون کردن. ( منتهی الارب ). بیرون کردن چیزی از حکم. ( وطواط ). بیرون کردن از مجموعه ای چیزی را. ( غیاث ). از حکم عمومی بیرون کردن. محاشاة. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ). تحلل. ( تاج المصادر بیهقی ). || در یمین کلمه انشأاﷲ گفتن. ( منتهی الارب ). انشأاﷲ گفتن. ( زوزنی ). لغو. لغو کردن یعنی در سوگند کلمه انشاء اﷲ تعالی گفتن. رجوع به عقد در منتهی الارب شود. انشأاﷲ تعالی گفتن. ( غیاث ) :
لیک استثناء و تسبیح خدا
زاعتماد خود بد از ایشان جدا.
مولوی.
ای بسا ناورده استثنا به گفت
جان او با جان استثناست جفت.
مولوی.
ترک استثنا مرادم قسوتی است
نی همی گفتن ، که عارض حالتی است.
مولوی.
زین سبب فرمود استثنا کنید
گر خدا خواهد به پیمان برزنید.
مولوی.
|| تعقیب. || ( اصطلاح نحو ) در اصطلاح نحویان ، بیرون کردن چیزی ازحکم ماقبل به کلمه اِلاّ و آن چه در معنی اِلا باشد. ( از منتهی الارب ). بیرون کردن چیزی از حکم ماقبل به کلمه جز و مگر و الا و عدا و مانند آن. || خارج کردن چیزیست از چیز دیگر که اگر اخراج نمی بود میبایست داخل آن باشد. و آن شامل استثناء متصل است حقیقةً و حکماً و شامل استثناء منفصل است فقط حکماً. ( تعریفات جرجانی ). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: استثناء و یُسمّی بالثنیاء بالضم ایضاً علی ما یستفاد من الصُراح. قال : الثنیاء بالضم و الثنوی بالفتح اسم من الاستثناء و هو عند علماء النحو و الاصول یطلق علی المتصل و المنقطع. قیل اطلاقه علیهما بالتواطؤ و الاشتراک المعنوی و قیل بالاشتراک اللفظی. و قیل فی المتصل حقیقة و فی المنقطع مجاز. لانه یفهم المتصل من غیر قرینة و هو دلیل المجاز فی المنقطع. و ردّ بانّه انّما یفهم المتصل لکثرة استعماله فیه لا لکونه مجازاً فی المنقطع کالحقیقة المستعملة مع المجاز المتعارف. وقیل لانّه مأخوذ من ثنیت عنان الفرس ، ای صرفته و لاصرف الاّ فی المتصل. و قیل لان الباب یدل علی تکریر الشی مرتین او جعله ثنتین متوالیتین او متباینتین و لفظ الاستثناء من قیاس الباب و ذلک ان ذکره یثنّی مرة فی الجملة و مرة فی التفصیل. لانّک اذا قلت خرج الناس ففی الناس زید و عمرو. فان قلت الاّ زیداً فقد ذکرت مرة اخری ذکراً ظاهراً و لیس کذلک الاّ فی المتصل. فعلی هذا هو مُشتق من التثنیة و ردّ بانّه مشتق من التثنیة، کأنّه ثنی الکلام بالاستثناء بالنفی و الاستثناء و هو متحقق فی المتصل و المنقطع جمیعاً. و ایضاً علی تقدیر اشتقاقه من ثنیت عنان الفرس لایلزم ان لایکون حقیقة الاّ فی المتصل لجواز ان یکون حقیقة فی المنقطع ایضاً باعتبار اشتقاقه من اصل آخر کماعرفت. و القائل بالتواطؤ قال العلماء قالوا: الاستثناء متصل و منقطع و مورد القسمة یجب ان یکون مشترکاً بین الاقسام.ورد بان هذا انّما یلزم لو کان التقسیم باعتبار معناه الموضوع له و هو ممنوع لجواز ان یکون التقسیم باعتبار استعماله فیهما بای طریق کان. و هذا کما انّهم قسموا اسم الفاعل الی ما یکون بمعنی الماضی و الحال و الاستقبال مع کونه مجازاً فی الاستقبال بالاتفاق. قالوا و ایضاً الاصل عدم الاشتراک و المجاز فتعین التواطؤ. و رد بانّه لایثبت اللغة بلوازم الماهیة کما اثبتتم ماهیة التواطؤ للاستثناء بان من لوازمها عدم مخالفة الاصل. بل طریق اثباتها النقل. فهذا الکلام یدل علی ان الخلاف فی لفظ الاستثناء. و ظاهر کلام کثیر من المحققین ان الخلاف فی صیغ الاستثناء لا فی لفظه لظهور انّه فیهما مجاز بحسب اللغة ( و ) حقیقة عرفیة بحسب النحو. هکذا ذکر المحقق التفتازانی فی حاشیة العضدی. فمن قال بالتواطؤ عرفه بما دل علی مخالفته بالا غیر الصفة و اخواتها ای احدی اخواتها نحو سوی و حاشا و خلا و عدا و بید. و انّما قید الا لغیر الصفة لتخرج الاّ التی للصفة. نحو: لو کان فیهما آلهة الاّ اﷲ لفسدتا. ( قرآن 22/21 ). فهی صفة لا استثناء. و فی قوله بالاّ و اخواتها احتراز من سائر انواع التخصیص اعنی الشرط و الصفة و الغایة و بدل البعض و التخصیص بالمستقبل. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - جدا کردن ، بیرون آوردن . ۲ - ان شاءاللهگفتن . ج . استثناعات .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] استثناء (ابهام زدایی). استثناء ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: علوم قرآنی• استثناء (قرآن)، به معنای گفتن «إن شاء اللّه» برای معلق ساختن کارها بر مشیت الهی فقه و اصول• استثناء (فقه)، مصدر باب "إستفعال" از ماده ی "ثنی" و در لغت به معنای بازداشتن و کنار زدن و دارای کاربرد در فقه• استثناء (اصول)، مصدر باب "إستفعال" از ماده ی "ثنی" و در لغت به معنای بازداشتن و کنار زدن و دارای کاربرد در اصول فقه• استثناء در اقرار، استثناء مواردی توسط اقرار کننده در مورد یا موارد اقرار کاربردهای دیگر• استثناء (نحو)، مصدر باب "إستفعال" از ماده ی "ثنی" و در لغت به معنای بازداشتن و کنار زدن و دارای کاربرد در نحو• ادات استثناء، کلماتی برای اخراج چیزی از یک حکم کلی
...

[ویکی فقه] استثناء (اصول). استثنا در اصول فقه در مبحث مفاهیم و مبحث عموم و خصوص کاربرد دارد.
استثنا در اصول فقه در دو جا کاربرد دارد:۱. مبحث مفاهیم؛ از این جهت که آیا استثنا مفهوم دارد یا خیر؟۲. مبحث عموم و خصوص؛ از این جهت که اگر بعد از چند جملۀ به هم عطف شده، استثنا واقع شود به کدام یک برمی گردد؟
← مفهوم استثنا
۱. ↑ مستند الشیعة، محقق نراقی، ج۱۶، ص۱۱۲.
فرهنگ نامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ص۱۵۱، برگرفته از مقاله «استثنا».
...

[ویکی فقه] استثناء (علم بدیع). یکی از فنون زیبا سازی کلام، استفاده از استثناء است. استثناء در علم بدیع آن است که چیزی را به منظور تاکید و افزودن زیبایی سخن از یک حکم کلّی جدا کنند.
استثناء در علم بدیع آن است که چیزی را به منظور تاکید و افزودن زیبایی سخن از یک حکم کلّی جدا کنند، و عامل تاکید و زیادتِ حُسن، معمولاً آن است که میانِ مستثنی و مستثنی منه سنخیت و مناسبتی وجود نداشته باشد. مانند:کس از فتنه در پارس دیگر نشان •••• نبیند مگــــر قـــــامتِ مَه وشـــان (سعدی)که فتنۀ قامتِ مه وشان از جنس فتنه و آشوب مملکتی نیست و میان آن ها سنخیت وجود ندارد، امّا از حکم کلّی فتنه مستثنی شده است.
نام های دیگر استثناء
برخی این صنعت را با صنعت «مدح شبیه به ذم» یا «تاکید المَدح بِما یشبِهُ الذَّم» یکی دانسته اند، و برخی از معاصران به تقلید از علم نحو، این صنعت را «استثنای مُنْقَطِع» نام داده اند.
سعادت، اسماعیل، دانش نامه زبان و ادب فارسی، سعادت، اسماعیل، تهران، سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴، ج۱، ص۳۶۲.
۱. ↑ سعادت، اسماعیل، دانش نامه زبان و ادب فارسی، سعادت، اسماعیل، تهران، سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴، ج۱، ص۳۶۲.
منبع
...

[ویکی فقه] استثناء (فقه). عمدۀ مباحث مربوط به استثنا در باب اقرار آمده است، هر چند در دیگر ابواب همچون تجارت، اجاره، طلاق و یمین نیز از آن سخن رفته است. چنان که در برخی کتب قواعد فقهی مانند القواعد و الفوائد نیز مورد بحث قرار گرفته است.
پیش از بیان احکام استثنا به قواعد عمومی آن که پاره ای احکام بر آن مبتنی است اشاره می کنیم. مهم ترین این قواعد عبارت است از:
← استثنا از اثبات و نفی
در صورت تعدد استثنا و عطف آن ها به یکدیگر، همۀ آن ها از مستثنامنه کم می شوند. بنابراین در مثال ده تومان به فلانی بدهکارم جز چهار تومان و جز سه تومان، تنها سه تومان باقی می ماند.
← عطف در موارد اقرار
ادوات استثنا یا لغوی است مانند «الّا» و «غیر» و یا شرعی مانند «ان شاء اللّه» که از آن به استثنای به مشیت تعبیر می شود.
اقسام استثناء
...

[ویکی فقه] استثناء (قرآن). استثناء در قرآن به معنای گفتن «إن شاء اللّه» برای معلق ساختن کارها بر مشیت الهی است. گرچه گفتن انشاء الله در کارها استحباب دارد ولی ترک این عمل در قلب و لسان انسان پیامدهایی دارد.
در تفاسیر و احادیث استثناء به معنای گفتن «إن شاء اللّه» برای معلق ساختن کارها بر مشیت الهی است و نامگذاری آن به استثنا بدان جهت است که به جمله استثنائیه «إلاّ أن یشاء اللّه أن لاأفعل»، یعنی «مگر خدا بخواهد که انجام ندهم» تحلیل می شود. تعلیق امور بر مشیت الهی، با گفتن «إن شاء اللّه» در مرحله لفظ تحقق می یابد. به نظر برخی تعلیق در صورتی حاصل می شود که قلبی و زبانی یا تنها قلبی باشد.
استثنا و توحید افعالی
خداوند رسول گرامی خویش را از ابراز تصمیم بر انجام هر کاری بدون تعلیق آن بر مشیت الهی، به صورت مؤکد نهی کرده است: «ولا تَقولَنَّ لِشَایء اِنّی فاعِلٌ ذلِکَ غَدا • اِلاّ اَن یَشاءَ اللّهُ...». این آیه که متوجّه همه انسان ها و درصدد تأدیب و تعلیم آن هاست بر این آموزه الهی تأکید دارد که مالک همه موجودات، اعم از ذوات و افعال و آثار، خداست و تنها اراده او در عالم حکم فرماست و فاعلیت هر فاعل وابسته به مشیت اوست، بنابراین، انسان باید با گفتن «اِن شاءَ اللّه» در انجام دادن هر کاری متذکر این شأن خداوند باشد و چنانچه در موردی گفتن «اِن شاءَ اللّه» را فراموش کرد پس از یاد آوری جبران کند: «واذکُر رَبَّکَ اِذا نَسیتَ». برداشت های دیگری نیز از آیه مورد بحث شده است؛ مانند:آیه در صدد فهماندن این نکته است که برای خروج کلام از کذب و مانند آن باید استثنا کرد، زیرا کسی از زنده بودن خویش در آینده و پیش نیامدن مانع مطمئن نیست و با استثنا کلام از قطعی بودن خارج می شود. تنها از انجام طاعات می توان خبر داد، زیرا مشیت و اراده تشریعی خدا به آن تعلق گرفته است.استثنا تأبید را می رساند و بدین معناست که هرگز مگو کاری را در آینده انجام خواهم داد، زیرا از خبر دادن انجام کار در آینده نهی شده است، مگر هنگامی که مشیت الهی با آن همراه باشد و آن هنگام برای ما مجهول است. امّا این برداشت ها فاقد دلیل معتبر بوده، با سیاق آیات هماهنگ نیست، زیرا آیات قبل درباره توحید در الوهیت و ربوبیت است، بنابراین، آیات بیست و سه و بیست و چهار سوره کهف در صدد بیان توحید افعالی است.
استثنا در ایمان
با توجّه به اینکه از آیات ۲۳ ـ ۲۴ سوره کهف استفاده می شود که باید انجام دادن هر کاری را به خواست الهی وابسته کرد، بحث استثنا در ایمان، ذیل آیات یاد شده در برخی از تفاسیر مطرح شده است. استثنا در ایمان، یعنی گفتن جمله «من مؤمن هستم إن شاء اللّه» در صورتی که حاکی از شک و تردید در اصل ایمان باشد، کفر بوده و جایز نیست؛ امّا اگر مراد حفظ ایمان در آینده یا تردید در دارا بودن درجات برتر آن باشد اشکال ندارد. زیرا انسان از فرجام امر خویش آگاهی ندارد و ایمان دارای درجاتی است که استثنا در هر مرتبه، حاکی از تردید نسبت به دارا بودن درجات برتر ایمان است، افزون بر این، استثنا در ایمان از عدم خودستایی حکایت می کند. در عین حال برخی ترک استثنا در ایمان را بهتر دانسته اند تا ایهام به کفر پیش نیاید.
پیامد ترک تعلیق امور بر مشیت
...

[ویکی فقه] استثناء (نحو). "استثناء" مصدر باب "إستفعال" از ماده ی "ثنی" و در لغت به معنای بازداشتن و کنار زدن آمده است. (ثَنَیتُهُ عن مراده إذا صَرَفتَه عنه.)
در اصطلاح نحو "استثناء" عبارت است از خارج کردن آنچه داخل (در مواردی دخول در حکم سابق، حقیقی نبوده بلکه تقدیری است همچون استثناء مفرغ و استثناء منقطع که در ادامه در اقسام استثناء مورد بررسی قرار می گیرد.) در حکم سابق بوده با "إلّا" و نظائر آن مانند: «جاء القومُ إلّا زیداً»؛ در این مثال "زیداً" توسط "إلّا" از حکم سابق (جاء) خارج شده است.

وجه نامگذاری
معنای لغوی " استثناء " (بازداشتن و کنار زدن) در معنای اصطلاحی آن لحاظ شده است به این بیان که متکلّم با خارج کردن مستثنا از حکم مستثنی منه توسط إلّا و نظائر آن، در واقع مستثنا را از تعلّق حکم مستثنی منه، کنار زده و یا به تعبیر دیگر حکم مستثنی منه را از شامل شدن مستثنا، بازداشته است. (إلاستثناء صرفُ العامل عن تناول المستثنی)
با لحاظ قیودی که در تعریف اصطلاحی بیان شد همچون قید "با إلّا و نظائر آن" معلوم می شود که معنای لغوی، اعمّ از معنای اصطلاحی است؛ زیرا معنای لغوی استثناء را می توان با ساختار و الفاظ دیگری نیز ادا کرد که تعریف و احکام "استثناء" اصطلاحی بر آن صدق نمی کند.

جایگاه
عالمان نحو باب "استثناء" را در بخش منصوبات در کنار ابوابی همچون "حال"، "تمییز" و "مفعول معه"، مورد بررسی قرار می دهند. در ذکر عنوان این باب در میان عالمان نحو دو رویکرد مشاهده می شود بعضی، از آن تعبیر به "استثناء" کرده و بعضی دیگر تعبیر "مستثنی" را در عنوان باب ذکر کرده اند.

ارکان
...

دانشنامه آزاد فارسی

اِستِثناء
(در لغت به معنای جداکردن) در قرآن، گفتن «إِنْ شاءَاللهُ» (اگر خدا بخواهد) که لازمۀ توحید افعالی و ادب دینی است. این اصطلاح از آیات ۱۷ و ۱۸ سورۀ قلم گرفته شده است و در قرآن (کهف، ۲۳ـ۲۴) به ضرورت اخلاقی رعایت این آموزۀ قرآنی در همۀ امور زندگی مرتبط به آینده، اشاره شده است.

استثناء (ادبیات). (در لغت به معنی بیرون کردن) اصطلاحی در بدیع. به دو معنی است:۱. بیرون آوردن چیزی از حکم، برای افزودن زیبایی کلام: بخوشید سرچشمه های قدیم/نماند آب، جز آب چشم یتیم (سعدی)؛۲. آوردن جملۀ «ان شاءالله» در سخن: «گر خدا خواهد» نگفتند از بَطَر/پس خدا بنمودشان عجز بشر/تَرک استثنا مرادم قسوتی ست/نی همین گفتن که عارض حالتی ست (مولوی).

مترادف ها

exception (اسم)
رد، اعتراض، استثنا، استثناء

reservation (اسم)
ذخیره، شرط، قید، احتیاط، ملاحظه، استثناء، کتمان، تقیه، قطعه زمین اختصاصی

exclusion (اسم)
اخراج، محرومیت، حذف، ممانعت، محروم سازی، دفع، استثناء

فارسی به عربی

حجز

پیشنهاد کاربران

یکه:استثناء
بهترین پیشوندها برای بکارگیریِ " استثنا، مستثنی، مستثنی کردن، به استثنایِ. . . " و " انضمام، به انضمامِ . . . " :
پیش از هر چیز باید بگویم که " به استثنایِ . . . " پادواژه یِ " به انضمامِ . . . " است.
...
[مشاهده متن کامل]

درواژگانِ " استثنا، مستثنی، مستثنی کردن" چیزی یا چیزهایی " بیرون" گذاشته می شود و در واژگانِ " انضمام و. . . " چیزی یا چیزهایی " درون" گذاشته می شوند.
در زبان آلمانی کارواژه یِ " ausschliessen " و در زبانهای اروپایی کارواژه های " except/ exclude " برای " استثنا/مستثنی ساختن/کردن"
بکار می روند که در آلمانی از پیشوند " aus " و در زبانهای اروپایی از پیشوند " ex" که عملگری برای نشان دادنِ " بیرون/به بیرون" است، بکار گرفته می شود و پیشوندِ همکارکردِ آنها در زبانِ پارسی " آز ( نمونه: آزمودن ) ، زِ، زُ ( نمونه:زدودن ) ، هَز ( نمونه: هزینه ) " می باشد که برآمده از پیشوند اوستایی - پارسی میانه " اوس، اوز" هستند. پادواژه یِ " ausschliessen" در زبانِ آلمانی " einschliessen " برای " انضمام سازی" می باشد که از پیشوندِ " ein" که عملگری برای نشان دادن " ورود، ورود به" بهره گرفته شده است و در زبانِ پارسی پیشوندهایی همچون " نِ" و " اَندر" و " در" پیشوندهایی هستند که این کارکرد را بازنمایی می کنند ( برای آگاهی بیشتر در این زمینه به زیرواژه های " نِ" و " اَندر" در همین تارنما مراجعه کنید. )
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
بنابراین چه پیشوندهایی برای واژگانِ " استثنا، مستثنی، مستثنی کردن" پیشنهاد می شود:
1 - پیشوند " آز " که باز نمایی کننده یِ " بیرون، به بیرون" می باشد. ( ریختهایِ دیگرِ این پیشوند: زِ، زُ، هَز )
2 - پیشوندِ " برون/بیرون"
3 - پیشوندِ " وی/گُ" که در زبانِ پارسی پیشوندِ "جداسازی" نیز می باشد بمانند" گُسستَن"
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
چه پیشوندهایی برای واژگانِ " انضمام، به انضمامِ . . . و. . . " پیشنهاد می شود؟
1 - پیشوندِ " نِ"
2 - پیشوندِ " اندر"
3 - پیشوندِ " درون"
4 - پیشوند" در"
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
نکته:
کاراییِ پیشوندِ " اوس، اوز" در اوستایی چنین بوده اند:
1 - بالا، بر ( همچنین: بلندی ) که در این مینه با واژه " اوج" نیز همریشه است ( در اوستایی این کارکرد بسیار فراوان بوده است. )
2 - بیرون، به سمت بیرون
3 - سوای، جدای از
چنانچه این پیشوند برایِ واژگانِ " مستثنی، استثنا" گزیده شود، کارکردهایِ 2 و 3 در بالا را در نظر خواهیم داشت.
نکته:
واژگانِ "انضمام و به انضمامِ و. . . " را از واژگانِ "ضمیمه و. . . " جداسازی کنید و از دریچه زبانِ عربی به واژگان نگاه نیاندازید؛چراکه بهترین پیشوندها برای " ضمیمه و. . . " پیشوندهایِ " پی" و " اَف" می باشند. من آگاهانه واژگانِ عربی را در نوشته ی بالا بکار بردم، تا جایگزینهایِ پارسی بجایِ آنها نیز روشن و آشکار شود.
نکته:
اگر بخواهیم کارواژه یِ " ausschliessen" ( آلمانی ) و " exclude" ( اروپایی ) را تکواژ به تکواژ به زبان پارسی بازگردانیم، کارواژه یِ " آزوستن ( آز. وَستَن ) یا " آزبستن ( آز. بَستَن ) " را خواهیم داشت که من در زیر واژه یِ " اخراج " از همین تارنما پیشنهاد کردم. ولی شما خود می توانید کارواژه درخوری را با پیشوندهای بالا همراه سازید و واژه یِ دلخواه خود را بسازید. برای نمونه " آزگذاشتن/اندرگذاشتن و. . . "
نکته:
پیشوندِ " اوز، اوس" در زبانهایِ اوستایی - پارسی میانه از پیشوندهای پُرکاربرد بوده است که در گذر زمان به دلیلِ فراموشیِ کاربردِ آن، به تاریکی رفته است و در برخی جاها نیز پیشوندها و واژگانِ دیگر جایگزینِ آن شده اند. اکنون سزاوار است که ما این پیشوند را زنده سازی کنیم و سپس آن را در دسته یِ "پیشوندهایِ جدایی پذیر" بگنجانیم تا دیگر فراموش نشود و واژگانِ اندک شمارِ " آزمودن، زدودن و. . . " را جدایی پذیر کرده ( برای نمونه: آز بمایید به جای بیآزمایید ) تا خوانِشِ آن آسانتر و کاربردِ پیشوند نمایان تر شود. همچنین ما باید پیشوند " آز، زِ ، زُ" را به یک ریخت در آوریم تادچارِ آشفتگی نشویم که پیشنهادِ من پیشوندِ " آز" می باشد. فراموش نکنید که جدایی پذیر کردنِ پیشوندها ساختارِ واژگان را دگرگون نمی سازد ( برای نمونه واژگانِ " آزمایش، آزمودگی، آزمایه و. . . " چه پیشوند جدایی پذیر باشد چه جدایی ناپذیر، یکی و اینهمان خواهند بود. پس نگران و دلواپس نباشید. )
نکته:
همچنین شما می توانید واژگانِ " include " و واژگانِ دیگری همچون " exclusive ، inclusive " و . . . را بررسی کنید تا اندریافت بهتری در پیرامونِ واژگانِ بالا بدست آورید.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگشت: رویبرگهای 306 و 307 از نبیگ " فرهنگ واژه های اوستا"

استثناء
این واژه اَرَبی است و باید جایگزینی پارسی برای آن جای بیاندازیم تا همگان بکار ببرند. خواهشمندیم دوستان ادب دان در این زمینه روشنگری بکنند.
استثنا. همیشه در عربی بعد الا میاد جاء الطلاب الا حامدا. حامد اسنثنا
۱. جدا، جداگانه، سوا؛ جدا کردن ، بیرون آوردن؛ به شمار نیاوردن، نادیده گرفتن. ۲. ( در اسلام ) انشاالله گفتن
استثناء: سگرتش
استثنائی: سگرتشی ( دکتر حیدری ملایری )
معنی استثناء خارج کردن یا جدا کردن یا بیرون کردن چیزی از حکم یا به جزء
جدابافته
آمیخته واژه ی �جدابافته� را با اندک چشم پوشی، بجای واژه ی از ریشه عربی: �استثناء� بکار برده و بجای �استثنایی بر قاعده� نوشته ام: �جدابافته ای بر قاعده�. برای واژه ی �قاعده� به مانش فلسفی آن، واژه ی پارسی درخور نیافتم. نکته ی مهم در کاربرد چنین زبانزدی که شاید کم تر به دیده گرفته شده، آرش آن است که در بنیاد خود، اشاره به کار یا جُستاری نشدنی دارد؛ زیرا �قاعده� در مانش فلسفی و منطقی که در اینجا منظور از آن، منطق صوری و الگوی متافیزیکی برخورد به پدیده ها در شیوه ی اندیشگی کهنه و ناسازگار با پیشرفت های دانشورانه و فن آورانه ی دو سه سده ی کنونی آدمی است، باید دو ویژگی دربر داشته باشد:
...
[مشاهده متن کامل]

الف. سازگار با همه ی حکم های جزئیات جُستارِ خود باشد؛ و
ب. برای شناخت آن جزئیات، شایستگی کاربرد داشته باشد.
به این ترتیب و بر بنیاد آن شیوه اندیشگی، در �قاعده�، جدابافته ای ( استثناء ) نمی تواند و نباید هستی داشته باشد؛ زیرا �قاعده� را زیر و رو کرده از میان برمی دارد.
برگرفته از پی نوشت یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/03/blog - post_215. html

مخصوص، منحصربفرد، متفاوت ( از بقیه/دیگران، . . . ) .
همه روزه به استثنای شنبه : همه روزه سوای شنبه
بچه استثنایی : بچه شگفت آور که این استثنا واژه ای آریایی و ایرانی است

بپرس