[ویکی فقه] آزمایش و امتحان. با توجه به روایات و آیات قرآن این مسئله روشن می شود که آزمایش الهی از طرف خداوند بر بندگاه رحمت و نوعی تفضل از خواوند بر بندگان می باشد.
خداوند متعال می فرماید: «ولنبلونکم بشی ء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین؛
بقره/سوره۲، آیه۱۵۵.
با توجه به روایات معصومین روشن می شود که آزمایش الهی از طرف خداوند بر بندگان رحمت بوده و تفضلی از خدا به بنده است. امام علی علیه السّلام در این باره می فرماید: «سپاس و ستایش خدایی را که رنج و گرفتاری پیروان ما را سبب زدوده شدن گناهان آنان در دنیا قرار داده تا در این رنج ها و بلاها طاعات شان سالم ماند و سزاوار پاداش آن شوند».
منتخب میزان الحکمه، ص۸۵، ترجمه محمد رضا شیخی.
انسان مؤمن باید همیشه تسلیم حکمت الهی باشد و معتقد به خیربودن حوادثی باشد که برای او اتفاق می افتد. گاهی ممکن است حکمت خداوند اقتضا کند بنده ای در خوشی باشد و همین مایه آزمایش اوست و گاهی هم ممکن است حکمت خداوند اقتضا کند بنده اش در سختی بیفتد.نقل می کنند وزیر پادشاهی هر امری که رخ می داد، می گفت: «خیر است ان شاء الله». روزی بر سر سفره غذا، پادشاه خواست با چاقو چیزی را ببرد؛ اما دست خود را برید و انگشتش قطع شد. بلافاصله وزیر گفت: «خیر است ان شاء الله». پادشاه عصبانی شد و گفت: او را به زندان بیاندازند. هنگامی که وزیر را به زندان می بردند، وزیر در راه می گفت: «اینکه من زندان می روم نیز خیر است ان شاء الله». بعد از چند روز پادشاه به شکار رفت. در آنجا آهویی را دنبال کرد و از سپاه خود جدا شد. آهو از دست شاه فرار کرد. خواست برگردد که به قبیله ای وحشی برخورد کرد. آن قبیله پادشاه را گرفته و به قصد قربانی کردن برای خدایان خود بردند؛ اما پس از اندکی او را رها کردند. وقتی شاه دلیل آزادیش را جویا شد، در جواب گفتند: ما برای خدایان خود مردی کامل را قربانی می کنیم و اینکه تو یک انگشت نداری، باعث شد از کشتن تو با عنوان قربانیصرف نظر کنیم. پس پادشاه شاد شد و به یاد گفته وزیر خود افتاد که می گفت: «خیر است ان شاء الله». زود به کاخ بازگشت و دستور داد وزیر را آزاد کنند. سپس داستان را برای وزیر خود بازگو نمود. پادشاه گفت: خیر اینکه انگشت من قطع گردید، معلوم شد؛ حالا بگو در اینکه تو به زندان رفتی، چه خیری وجود داشت. وزیر بلافاصله گفت: اگر من به زندان نرفته بودم، در روز شکار با شما بودم و از آنجا که من شما را تنها نمی گذارم، با شما به دنبال آهو می آمدم و آنگاه وحشی ها هر دوی ما را زندانی می کردند و هنگامی که دست از کشتن شما برمی داشتند، به سراغ من می آمدند و از آنجا که من بدنم سالم است، جانم را از دست می دادم.
سایت شیعه حق: shia-hagh. com. www.
...
خداوند متعال می فرماید: «ولنبلونکم بشی ء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین؛
بقره/سوره۲، آیه۱۵۵.
با توجه به روایات معصومین روشن می شود که آزمایش الهی از طرف خداوند بر بندگان رحمت بوده و تفضلی از خدا به بنده است. امام علی علیه السّلام در این باره می فرماید: «سپاس و ستایش خدایی را که رنج و گرفتاری پیروان ما را سبب زدوده شدن گناهان آنان در دنیا قرار داده تا در این رنج ها و بلاها طاعات شان سالم ماند و سزاوار پاداش آن شوند».
منتخب میزان الحکمه، ص۸۵، ترجمه محمد رضا شیخی.
انسان مؤمن باید همیشه تسلیم حکمت الهی باشد و معتقد به خیربودن حوادثی باشد که برای او اتفاق می افتد. گاهی ممکن است حکمت خداوند اقتضا کند بنده ای در خوشی باشد و همین مایه آزمایش اوست و گاهی هم ممکن است حکمت خداوند اقتضا کند بنده اش در سختی بیفتد.نقل می کنند وزیر پادشاهی هر امری که رخ می داد، می گفت: «خیر است ان شاء الله». روزی بر سر سفره غذا، پادشاه خواست با چاقو چیزی را ببرد؛ اما دست خود را برید و انگشتش قطع شد. بلافاصله وزیر گفت: «خیر است ان شاء الله». پادشاه عصبانی شد و گفت: او را به زندان بیاندازند. هنگامی که وزیر را به زندان می بردند، وزیر در راه می گفت: «اینکه من زندان می روم نیز خیر است ان شاء الله». بعد از چند روز پادشاه به شکار رفت. در آنجا آهویی را دنبال کرد و از سپاه خود جدا شد. آهو از دست شاه فرار کرد. خواست برگردد که به قبیله ای وحشی برخورد کرد. آن قبیله پادشاه را گرفته و به قصد قربانی کردن برای خدایان خود بردند؛ اما پس از اندکی او را رها کردند. وقتی شاه دلیل آزادیش را جویا شد، در جواب گفتند: ما برای خدایان خود مردی کامل را قربانی می کنیم و اینکه تو یک انگشت نداری، باعث شد از کشتن تو با عنوان قربانیصرف نظر کنیم. پس پادشاه شاد شد و به یاد گفته وزیر خود افتاد که می گفت: «خیر است ان شاء الله». زود به کاخ بازگشت و دستور داد وزیر را آزاد کنند. سپس داستان را برای وزیر خود بازگو نمود. پادشاه گفت: خیر اینکه انگشت من قطع گردید، معلوم شد؛ حالا بگو در اینکه تو به زندان رفتی، چه خیری وجود داشت. وزیر بلافاصله گفت: اگر من به زندان نرفته بودم، در روز شکار با شما بودم و از آنجا که من شما را تنها نمی گذارم، با شما به دنبال آهو می آمدم و آنگاه وحشی ها هر دوی ما را زندانی می کردند و هنگامی که دست از کشتن شما برمی داشتند، به سراغ من می آمدند و از آنجا که من بدنم سالم است، جانم را از دست می دادم.
سایت شیعه حق: shia-hagh. com. www.
...
wikifeqh: آزمایش_و_امتحان