فرهنگ اسم ها
معنی: آزماینده، امتحان کننده، بیازما، آزمایش کن
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم پسر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
سراپا بپوشید زآهن قبای
میان بست بر کین رزم آزمای.
فردوسی.
که امروز سهراب جنگ آزمای چگونه بخنگ اندر آورد پای ؟
فردوسی.
بفرمود تا جهن رزم آزمای شود با بزرگان لشکر زجای.
فردوسی.
چنین گفت بهرام جنگ آزمای بنزد بزرگان پاکیزه رای.
فردوسی.
و در دروغ آزمای به معنی گوینده دروغ است :دروغ آزمای است چرخ بلند
گهی شاد دارد گهی مستمند.
فردوسی.
و در مهرآزمای و زورآزمای و مانند آن بمعنی ورزنده مهر و ورزنده زور باشد : به تنهائی سخنهائی سرایان
که گویند آن سخن مهرآزمایان.
( ویس و رامین ).
بزندان فرستادش از بارگاه که زورآزمای است بازوی جاه.
سعدی.
و در هجرآزمای و نظایر آن به معنی متحمل و بَرَنده باشد:زندواف زندخوان چون عاشق هجرآزمای
دوش بر گلبن همی تا روز ناله زار کرد.
فرخی.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. آزماینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): بخت آزما، جنگ آزما، رزم آزما، زورآزما.
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
تست، آزمون، آزمایش، امتحان پس دادن در زبان ملکی گالی بشکرد