آزار و اذیت پاگان ها در اواخر امپراتوری روم. آزار و اذیت پاگان ها در اواخر امپراتوری روم آن دسته از اقدام های نابردباری، تبعیض، ظلم و خشونت مذهبی بودند که منجر به جایگزینی تدریجی ادیان چندخداپرستی، اعم از بومی و خارجی، با مسیحیت در قلمروهای امپراتوری شد. [ ۱]
اصطلاح پاگانیسم ( روستایی ) برای اشاره به ادیان سنتی یونانی ها و رومی ها یا تصورهای مذهبی پیروان چندخداپرستی که در تقابل با ایده های مذهبی مسیحیت و یهودیت هستند استفاده می شود. پس از قرن چهارم میلادی این ادیان در واقع بیش از همه در روستاهای حومه شهر ( پاگی ) زنده مانده بودند اما این واژه هنوز در تاریخ ادیان به کار می رود. پاگان ها در اصل، مردمی بودند که با زندگی در پاگی ( به معنی روستا ) ، به حفظ سبک زندگی روستایی و همچنین عدم تماس با دگرگونی های فرهنگی و سیاسی دولت تمایل داشتند. pāgus و pagānus حدود ۳۷۰ میلادی وارد فرهنگ لغت مسیحیان شد. این اصطلاح بعدها برای توصیف همه ادیان غیر مسیحی از جمله یهودیت و اسلام به کار رفت: بنابراین معنای «غیر مسیحی» را به خود گرفت، به مانند اصطلاح بربرها که به غیر رومی اشاره می کرد.
امپراتوری روم پس از دودمان سورانی در اوایل قرن سوم شاهد فروپاشی مشروعیت سلسله ای بود. در پایان قرن سوم، امپراتورها آزمایش هایی را برای ایجاد مشروعیت از طریق مدل «یک خدا، یک امپراتور» آغاز کردند. به نظر می رسد کنستانتین بزرگ در پی تثبیت مشروعیت خود از راه های توحیدی بوده است. هلیوگابال، کلودیوس گوتیکوس و اورلیان همگی ادعا داشتند که سول اینویکتوس «خدای واحد» آنها است. مشرکان سنتی رومی باید سعی کرده باشند کنستانتین را به سمت آپولون بکشانند، اما او می دانست که ادامه دادن به پانتئون سنتی راه را برای حمله به مشروعیتش بازمی گذارد. انتخاب سول امیدوار کننده به نظر می رسید، اما قبلاً در سه نوبت امتحان شده بود و شکست خورده بود. انتخاب دیگر مسیحیت بود که در زمان کنستانتین بزرگ یک فرقه نسبتاً کوچک باقی ماند، اگرچه کم اهمیت نبود و پیروانی در سراسر امپراتوری داشت و صلح و صلح طلبی را تبلیغ می کرد. مسیحیت به عنوان یک دکترین و با ایجاد یک انقلاب در دین رومی، به او اجازه می داد تا جامعه را به عنوان بنیانگذار جدید روم بازسازی کند، به نوکیشان وفادار به دکترین خود پاداش دهد و رقبای بالقوه پاگانیسم خود را راحت تر شناسایی کند. همچنین، به او اجازه می داد تا جمعیت رزمی و بی قرار را آرام کند و انرژی آنها را به جای جنگ به سمت عبادت هدایت کند. همه اینها دلایلی برای حمایت از مسیحیت بود، اما مهم تر از همه، این یک عقیده توحیدی بود که تمام قدرت های یک خدا را تحت فرمان کنستانتین قرار می داد. [ ۲]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفاصطلاح پاگانیسم ( روستایی ) برای اشاره به ادیان سنتی یونانی ها و رومی ها یا تصورهای مذهبی پیروان چندخداپرستی که در تقابل با ایده های مذهبی مسیحیت و یهودیت هستند استفاده می شود. پس از قرن چهارم میلادی این ادیان در واقع بیش از همه در روستاهای حومه شهر ( پاگی ) زنده مانده بودند اما این واژه هنوز در تاریخ ادیان به کار می رود. پاگان ها در اصل، مردمی بودند که با زندگی در پاگی ( به معنی روستا ) ، به حفظ سبک زندگی روستایی و همچنین عدم تماس با دگرگونی های فرهنگی و سیاسی دولت تمایل داشتند. pāgus و pagānus حدود ۳۷۰ میلادی وارد فرهنگ لغت مسیحیان شد. این اصطلاح بعدها برای توصیف همه ادیان غیر مسیحی از جمله یهودیت و اسلام به کار رفت: بنابراین معنای «غیر مسیحی» را به خود گرفت، به مانند اصطلاح بربرها که به غیر رومی اشاره می کرد.
امپراتوری روم پس از دودمان سورانی در اوایل قرن سوم شاهد فروپاشی مشروعیت سلسله ای بود. در پایان قرن سوم، امپراتورها آزمایش هایی را برای ایجاد مشروعیت از طریق مدل «یک خدا، یک امپراتور» آغاز کردند. به نظر می رسد کنستانتین بزرگ در پی تثبیت مشروعیت خود از راه های توحیدی بوده است. هلیوگابال، کلودیوس گوتیکوس و اورلیان همگی ادعا داشتند که سول اینویکتوس «خدای واحد» آنها است. مشرکان سنتی رومی باید سعی کرده باشند کنستانتین را به سمت آپولون بکشانند، اما او می دانست که ادامه دادن به پانتئون سنتی راه را برای حمله به مشروعیتش بازمی گذارد. انتخاب سول امیدوار کننده به نظر می رسید، اما قبلاً در سه نوبت امتحان شده بود و شکست خورده بود. انتخاب دیگر مسیحیت بود که در زمان کنستانتین بزرگ یک فرقه نسبتاً کوچک باقی ماند، اگرچه کم اهمیت نبود و پیروانی در سراسر امپراتوری داشت و صلح و صلح طلبی را تبلیغ می کرد. مسیحیت به عنوان یک دکترین و با ایجاد یک انقلاب در دین رومی، به او اجازه می داد تا جامعه را به عنوان بنیانگذار جدید روم بازسازی کند، به نوکیشان وفادار به دکترین خود پاداش دهد و رقبای بالقوه پاگانیسم خود را راحت تر شناسایی کند. همچنین، به او اجازه می داد تا جمعیت رزمی و بی قرار را آرام کند و انرژی آنها را به جای جنگ به سمت عبادت هدایت کند. همه اینها دلایلی برای حمایت از مسیحیت بود، اما مهم تر از همه، این یک عقیده توحیدی بود که تمام قدرت های یک خدا را تحت فرمان کنستانتین قرار می داد. [ ۲]
