اریامن
فرهنگ اسم ها
معنی: آرامش دهنده، خوشبختی دهنده، ( اَعلام ) نام فرمانده ی ناوگان خشایارشاه که سرداری رشید و شجاع در جنگ «سالامین» بود، ( در اعلام ) نام فرمانده ی ناوگان خشایارشاه که سرداری رشید و شجاع در جنگ ' سالامین' بود، دریا سالار خشایارشاه پادشاه هخامنشی
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم پسر، اسم فارسی، اسم تاریخی و کهن
اسم: اریامن (پسر) (فارسی)
معنی: آرامش دهنده، خوشبختی دهنده، نام دریا سالار شجاع و رشید خشایارشاه پادشاه هخامنشی در جنگ سالامین
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم پسر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
آریامن (ساتراپ کاپادوکیه). آریامن یکم ( یونانی باستان: Ἀριάμνης Ariámnēs؛ ( حکومت از ۳۶۲–۳۵۰ پ. م. ) ساتراپ کاپادوکیه تحت فرمانروایی شاهنشاهی هخامنشی بود. دیودور سیسیلی، پسر داتامش و پدر آریارات یکم و برادر اوروفرنس ( هولوفرنس ) بود، دیودور می گوید که آریامن پنجاه سال حکومت کرد. پسرش آریارات یکم نیز ساتراپ بعدی کاپادوکیه بود.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفپیشنهاد کاربران
ایرمان، ائیریامَن، آریامَن، هَخامَن - نام پسرانه
"آریامَن": نام فرمانده ای در ناوگان دریایی خشایارشا، در نبرد سالامیس!
واژه اوستایی: اَئیریَمَن ( airyaman )
در هات ( بخش ) 53 یَسنا و هَفتَن یَشت کوچک و اردیبهشت یَشت >>> اَئیریَمَن ایشیَه یا اَشایی ( نیایش یا نماز اَئیریامَن اَیشیا )
... [مشاهده متن کامل]
در هفت هات ( یَسن 35 تا 41 ) >>> هَخامَن ( haxeman )
اهریمن 99999 گونه بیماری به جان انسان ها پدید می آورد، سپس ایرمان برای هَمِستاری ( غلبه ) بر اهریمن، از سوی اهورامزدا 99999 فروهر اَشایی ( تندرستی ) پدید می آورد ( نگاهی به واژه آناهیتا شود! )
( ( یادآوری از واژه نوروز:
نام بیست و دومین روز اوستایی به همراه باد:
22. باد ( وایو، واتَه ) و آریامَن پیروزمند ( اَئیریامَن - در وَدا با نام بَغ: ایزد بخت و اقبال ) :
نسیم، باد خُنَک و مُلایم، هوا و نفس دلپذیر و دلچسب -
ایزد باد، هوا و ایزد دوستی و آرامش و درمان بخشی ) )
ایر: هَخ - واژه عربی "حق" هم از این واژه گرته برداری شده است!
دوست، رفیق، یار ( یاور ) ، همراه، همدل، هم نشین، هم پیاله! -
نیک ( نیکو ) ، خوب، خوش، بهتر، شایسته، پسندیده، اَشا ( درست و راست ) ، هَژیر!
به مانند "هَخامنش" که هم معنی است با ایرمان!:
دوست مَنِش ( خاکی، جوانمرد ) ، نیک منش، دریا دل!
مان ( مَن ) : در اینجا به معنی اندیشه و منش هست!
پندار، اندیشه، رای، فکر - قضاوت، داوری، سنجش، ارزیابی -
شخصیت، انسانیت، منش، نهاد، وجود، گوهره، نژاد، خیم!، آسِن ( در واژه آسنا! ) ، روه ( روح - در واژه روهان! )
معنی: درمان بخش، سودمند، بدرد بخور، کار راه انداز، وِشکَرد! -
همکاری ( اوستایی: hataxšatarīeh ) ، همپایی، همیاری، پا به رکاب بودن، یاره ( یارا ) ! -
خوشگوار، روان آرام و خوش داشتن، نیک کردار، خوش برخورد، گُشاده رو، دوست داشتنی، خواستنی، کاریزما دار! -
دل گُنده و دریا دل، همدل، دوست، مهربون، مِهروَرز -
باباکرم، باباشَمَل، لوطی ( لوتی: شکم پرست، شکمو - برهنه، عُریان، لُخت و پَتی ) ،
مردانه، مرد دل، جوانمرد، رادمرد، خاکی، باباشمل، کریم، بخشنده، مِهمان ( بزرگوار ) ، جوانمرد، رادمرد، دست و دل باز!
( ( ایرمان سَرا، در شاهنامه فردوسی بزرگ و دیگر شاعران: مهمان خانه، مهمانسرا، مسافرخانه
پس به جای واژه فرانسوی هُتِل ( hotel ) می توان از واژه "ایرمان سَرا" بهره برد! ) )
در فرگرد 22 وَندیداد به خوبی از "ایرمان" سخن رفته است!
"آریامَن": نام فرمانده ای در ناوگان دریایی خشایارشا، در نبرد سالامیس!
واژه اوستایی: اَئیریَمَن ( airyaman )
در هات ( بخش ) 53 یَسنا و هَفتَن یَشت کوچک و اردیبهشت یَشت >>> اَئیریَمَن ایشیَه یا اَشایی ( نیایش یا نماز اَئیریامَن اَیشیا )
... [مشاهده متن کامل]
در هفت هات ( یَسن 35 تا 41 ) >>> هَخامَن ( haxeman )
اهریمن 99999 گونه بیماری به جان انسان ها پدید می آورد، سپس ایرمان برای هَمِستاری ( غلبه ) بر اهریمن، از سوی اهورامزدا 99999 فروهر اَشایی ( تندرستی ) پدید می آورد ( نگاهی به واژه آناهیتا شود! )
( ( یادآوری از واژه نوروز:
نام بیست و دومین روز اوستایی به همراه باد:
22. باد ( وایو، واتَه ) و آریامَن پیروزمند ( اَئیریامَن - در وَدا با نام بَغ: ایزد بخت و اقبال ) :
نسیم، باد خُنَک و مُلایم، هوا و نفس دلپذیر و دلچسب -
ایزد باد، هوا و ایزد دوستی و آرامش و درمان بخشی ) )
ایر: هَخ - واژه عربی "حق" هم از این واژه گرته برداری شده است!
دوست، رفیق، یار ( یاور ) ، همراه، همدل، هم نشین، هم پیاله! -
نیک ( نیکو ) ، خوب، خوش، بهتر، شایسته، پسندیده، اَشا ( درست و راست ) ، هَژیر!
به مانند "هَخامنش" که هم معنی است با ایرمان!:
دوست مَنِش ( خاکی، جوانمرد ) ، نیک منش، دریا دل!
مان ( مَن ) : در اینجا به معنی اندیشه و منش هست!
پندار، اندیشه، رای، فکر - قضاوت، داوری، سنجش، ارزیابی -
شخصیت، انسانیت، منش، نهاد، وجود، گوهره، نژاد، خیم!، آسِن ( در واژه آسنا! ) ، روه ( روح - در واژه روهان! )
معنی: درمان بخش، سودمند، بدرد بخور، کار راه انداز، وِشکَرد! -
همکاری ( اوستایی: hataxšatarīeh ) ، همپایی، همیاری، پا به رکاب بودن، یاره ( یارا ) ! -
خوشگوار، روان آرام و خوش داشتن، نیک کردار، خوش برخورد، گُشاده رو، دوست داشتنی، خواستنی، کاریزما دار! -
دل گُنده و دریا دل، همدل، دوست، مهربون، مِهروَرز -
باباکرم، باباشَمَل، لوطی ( لوتی: شکم پرست، شکمو - برهنه، عُریان، لُخت و پَتی ) ،
مردانه، مرد دل، جوانمرد، رادمرد، خاکی، باباشمل، کریم، بخشنده، مِهمان ( بزرگوار ) ، جوانمرد، رادمرد، دست و دل باز!
( ( ایرمان سَرا، در شاهنامه فردوسی بزرگ و دیگر شاعران: مهمان خانه، مهمانسرا، مسافرخانه
پس به جای واژه فرانسوی هُتِل ( hotel ) می توان از واژه "ایرمان سَرا" بهره برد! ) )
در فرگرد 22 وَندیداد به خوبی از "ایرمان" سخن رفته است!
آریارَمْن=
نام پارسی ( ( پسرانه ) )
یکی از فرمانداران داریوش
نام پارسی ( ( پسرانه ) )
یکی از فرمانداران داریوش
نام فرمانده ناوگان خشایار شاه. دارنده روحیه و منش آریایی. نام پسرانه