فرهنگ اسم ها
معنی: گل سرخ رنگ، صورت سرخ و زیبا، ( در گیاهی ) درختی است زینتی از تیره ی پروانه واران با گلهایی به رنگ سرخ مایل به بنفش، ( در گیاهی ) گلی قرمز رنگ و چسبیده به ساقه که پیش از ظاهر شدن برگ ها پدیدار می شود، ( به مجاز ) چهره ی زیبا و گلگون، [ارغوان را ( در انگلیسی ) love tree و ( در عربی ) ارجوان و ( در فارسی ) درخت ارغوان و یا درخت گل ارغوان گویند]، ( به مجاز ) چهره ی زیبا و گلگون ]ارغوان را ( در انگلیسی ) love tree و ( در عربی ) ارجوان و ( در فارسی ) درخت ارغوان و یا درخت گل ارغوان گویند[، گلی قرمزرنگ
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم دختر، اسم فارسی، اسم طبیعت، اسم گل
لغت نامه دهخدا
مورد بجای سوسن آمد باز
می بجای ارغوان آمد.
رودکی.
همه غار و هامون پر از کشته شدز خون خاک چون ارغوان گشته شد.
فردوسی.
گل ارغوان راکند زعفران پس از زعفران رنجهای گران.
فردوسی.
رخش پژمراننده ارغوان جوان سال و بیدار و بختش جوان.
فردوسی.
آن قطره شبنم بر ارغوان برچون خوی ببناگوش نیکوان بر.
کسائی.
نسترن لؤلوی بیضا دارد اندر مرسله ارغوان لعل بدخشی دارد اندر گوشوار.
فرّخی.
گفتم چو برگ نیلوفر بود پیش از این گفتا کنون ز خون عدو شد چو ارغوان.
فرّخی.
تابه ایام خزان نرگس بودتا بهنگام بهاران ارغوان.
فرّخی.
ارغوان بر طرف شاخ تو پنداری راست مرغکانند عقیقین زده بر باب زنا.
منوچهری.
تا چکاوک بست موسیقار بر منقار خویش ارغنون بسته ست بلبل بر درخت ارغوان.
معزی.
ازاین سراچه آوا و رنگ ، دل بگسل به ارغوان ده رنگ و به ارغنون آوا.
خاقانی.
لباس عافیت را تیغ چون گل چاک گرداندز خون دشمنان نیزه ، درخت ارغوان گردد.
کمال اسماعیل.
بیرون زد ارغوان چو عرق از مسام شاخ بیشتر بخوانید ...فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - درختی از تیر. پروانه واران و سر دست. ارغوانیها که در ارتفاعات پایین ( بین ۱۸٠ تا ۹٠٠ متر ) میروید و برای زینت نیز کاشته میشود اکوان . ارغوانی ( صفت اسم ) منسوب به ارغوان ۱ - برنگ ارغوان سرخ مایل به بنفش رنگی سرخ که به بنفشی زند سرخی که به سیاهی زند قرمز تیره آتشگون فرفیری . ۲ - گل سرخ
قریه ایست بزرگ در ولایت و سنجاق معموره العزیز
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (زیست شناسی ) گیاه این گل با برگ های گرد که در اول بهار گل می دهد و قسمت های مختلف آن مصرف دارویی دارد.
۳. (صفت ) [قدیمی، مجاز] = ارغوانی: زمین ارغوان و هوا آبنوس / سپهر و ستاره پرآوای کوس (فردوسی: ۳/۱۱۵ ).
۴. [قدیمی، مجاز] صورت سرخ و زیبا.
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه عمومی
ارغوان (سرده). ارغوان ( Cercis ) سرده ای از ارغوانیان درختچه ای بلند یا درختی کوتاه خزان دار است با شش تا ده گونهٔ بومی امریکای شمالی و اروپای جنوبی و آسیا که به دلیل داشتن گل های بهارهٔ زیبا فراوان کشت می شوند؛ برگ های ساده و دایره ای یا قلبی شکل این گیاهان و همچنین گل های ارغوانی آنها از مشخصه های آنان است.
wiki: ارغوان (سرده)
ارغوان (شعر). «ارغوان» از مشهورترین اشعار هوشنگ ابتهاج است. این شعر با عبارت «ارغوان! شاخهٔ همخونِ جداماندهٔ من» آغاز می شود و شامل ۱۰ بند است. [ ۱] [ ۲] عنوان شعر برگرفته از درختی در خانهٔ ابتهاج است. [ ۳]
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی ست هوا؟
یا گرفته است هنوز؟
من در این گوشه که از دنیا بیرون است
آسمانی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آنچه می بینم دیوار است
آه این سخت سیاه
آنچنان نزدیک است
که چو بر می کشم از سینه نفس
نفسم را بر می گرداند
ره چنان بسته که پرواز نگه
در همین یک قدمی می ماند
کورسویی ز چراغی رنجور
قصه پرداز شب ظلمانیست
نفسم می گیرد
که هوا هم اینجا زندانی ست
هر چه با من اینجاست
رنگ رخ باخته است
آفتابی هرگز
گوشه چشمی هم
بر فراموشی این دخمه نینداخته است
اندر این گوشه خاموش فراموش شده
کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
یاد رنگینی در خاطر من
گریه می انگیزد
ارغوانم آنجاست
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد می گرید
چون دل من که چنین خون آلود
هر دم از دیده فرو می ریزد
ارغوان
این چه رازیست که هر بار بهار
با عزای دل ما می آید؟
که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است
وین چنین بر جگر سوختگان
داغ بر داغ می افزاید؟
ارغوان پنجه خونین زمین
دامن صبح بگیر
وز سواران خرامنده خورشید بپرس
کی بر این دره ی غم می گذرند؟
ارغوان خوشه خون
بامدادان که کبوترها
بر لب پنجره ی باز سحر غلغله می آغازند
جان گل رنگ مرا
بر سر دست بگیر
به تماشاگه پرواز ببر
آه بشتاب که هم پروازان
نگران غم هم پروازند
ارغوان بیرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
بر زبان داشته باش
تو بخوان نغمه ناخوانده ی من
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی ست هوا؟
یا گرفته است هنوز؟
من در این گوشه که از دنیا بیرون است
آسمانی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آنچه می بینم دیوار است
آه این سخت سیاه
آنچنان نزدیک است
که چو بر می کشم از سینه نفس
نفسم را بر می گرداند
ره چنان بسته که پرواز نگه
در همین یک قدمی می ماند
کورسویی ز چراغی رنجور
قصه پرداز شب ظلمانیست
نفسم می گیرد
که هوا هم اینجا زندانی ست
هر چه با من اینجاست
رنگ رخ باخته است
آفتابی هرگز
گوشه چشمی هم
بر فراموشی این دخمه نینداخته است
اندر این گوشه خاموش فراموش شده
کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
یاد رنگینی در خاطر من
گریه می انگیزد
ارغوانم آنجاست
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد می گرید
چون دل من که چنین خون آلود
هر دم از دیده فرو می ریزد
ارغوان
این چه رازیست که هر بار بهار
با عزای دل ما می آید؟
که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است
وین چنین بر جگر سوختگان
داغ بر داغ می افزاید؟
ارغوان پنجه خونین زمین
دامن صبح بگیر
وز سواران خرامنده خورشید بپرس
کی بر این دره ی غم می گذرند؟
ارغوان خوشه خون
بامدادان که کبوترها
بر لب پنجره ی باز سحر غلغله می آغازند
جان گل رنگ مرا
بر سر دست بگیر
به تماشاگه پرواز ببر
آه بشتاب که هم پروازان
نگران غم هم پروازند
ارغوان بیرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
بر زبان داشته باش
تو بخوان نغمه ناخوانده ی من
wiki: ارغوان (شعر)
ارغوان (شهربابک). ارغوان یک روستا در ایران است که در بخش دهج در شهرستان شهربابک استان کرمان واقع شده است. [ ۱] ارغوان ۱۵ نفر جمعیت دارد.
این روستا در دهستان جوزم قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۵ نفر ( ۸ خانوار ) بوده است. [ ۲]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفاین روستا در دهستان جوزم قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۵ نفر ( ۸ خانوار ) بوده است. [ ۲]
wiki: ارغوان (شهربابک)
دانشنامه آزاد فارسی
اَرغوان
درختی زیبا با نام علمی L . Cercis siliquastrum از تیرۀ ارغوان. این درخت دارای برگ های ساده، قلوه ای شکل و گل هایی مجتمع در خوشه های پرگل صورتی یا مایل به بنفش و درخشان است که پیش از پیدایش برگ ها در بهار روی شاخه های قدیمی ظاهر می شود. این درخت بومی است و گونه های دیگری از جنس Cercis که اخیراً به ایران وارد شده اند، به صورت زینتی در منازل و پارک ها کاشته می شوند.
درختی زیبا با نام علمی L . Cercis siliquastrum از تیرۀ ارغوان. این درخت دارای برگ های ساده، قلوه ای شکل و گل هایی مجتمع در خوشه های پرگل صورتی یا مایل به بنفش و درخشان است که پیش از پیدایش برگ ها در بهار روی شاخه های قدیمی ظاهر می شود. این درخت بومی است و گونه های دیگری از جنس Cercis که اخیراً به ایران وارد شده اند، به صورت زینتی در منازل و پارک ها کاشته می شوند.
wikijoo: ارغوان
پیشنهاد کاربران
ارغوان فیلمی به کارگردانی امید بنکدار و کیوان علیمحمدی محصول سال ۱۳۹۳ است.
این فیلم داستان یک زن و مرد است که در شب مرگ یک موزیسین معروف، برخورد اتفاقی شان روی گذشته و آینده هر دوی آنها تأثیر می گذارد.
این فیلم داستان یک زن و مرد است که در شب مرگ یک موزیسین معروف، برخورد اتفاقی شان روی گذشته و آینده هر دوی آنها تأثیر می گذارد.
- ( در گیاهی ) درختی است زینتی از تیره ی پروانه واران با گل هایی به رنگ سرخ مایل به بنفش؛ ۲ - ( در گیاهی ) گلی قرمز رنگ و چسبیده به ساقه که پیش از ظاهر شدن برگ ها پدیدار می شود؛ ۳ - ( به مجاز ) چهره ی زیبا و گلگون. [ارغوان را ( در انگلیسی ) love tree و ( در عربی ) ارجوان و ( در فارسی ) درخت ارغوان و یا درخت گل ارغوان گویند].
... [مشاهده متن کامل]
معنی ارغوان در فرهنگ معین :
درختی از تیره پروانه واران دارای برگ های گرد و گُل های سرخ.
معنی ارغوان در فرهنگ فارسی عمید :
( زیست شناسی ) گلی سرخ رنگ و پیوسته به ساقه که پیش از ظاهر شدن برگ ها شکفته می شود. ( زیست شناسی ) گیاه این گل با برگ های گرد که در اول بهار گل می دهد و قسمت های مختلف آن مصرف دارویی دارد. ( صفت ) [قدیمی، مجاز] = ارغوانی: زمین ارغوان و هوا آبنوس / سپهر و ستاره پرآوای کوس ( فردوسی: ۳/۱۱۵ ) . [قدیمی، مجاز] صورت سرخ و زیبا.
ارغوان درختی از خانواده پروانه آسا است. این درخت در اول بهار می روید و گل های آن زودتر از برگ های آن در می آید و دارای شاخه های متقابل است. این نام در ایران به عنوان نام دختر نیز استفاده می شود
به خاطر شکوفه های فروردینی این درخت، معمولاً عکس گل ارغوان به یکی از نمادهای بهار تبدیل شده است. میل به شکفتن در این درخت چنان زیاد است که گاه، گل های ارغوان بر تنه ی آن هم می رویند.
رنگ ویژه ی گل های ارغوان باعث شده که رنگ ارغوانی هم به ادبیات فارسی افزوده شود. رنگی که می توان آن را قرمز - بنفش نامید. در زبان انگلیسی معمولاً از اصطلاح rosy - purple برای توصیف این رنگ استفاده می شود.
در ادبیات فارسی هم، کسانی مانند حافظ از ارغوان برای توصیف رنگ شراب استفاده کرده اند. از جمله آن جا که می گوید:
بر برگ گل به خون شقایق نوشته اند
کان کس که پخته شد، می چون ارغوان گرفت
به عنوان مثالی دیگر، حافظ در تجویزِ مِی برای تحمل درد زمانه هم، همین ترکیبِ �می ارغوانی� را به کار می برد:
غم زمانه که هیچش کران نمی بینم
دوای جز می چون ارغوان نمی بینم
البته کاربرد ارغوان در ادبیات ما، صرفاً به واسطه ی رنگ آن نبوده و در توصیف بهار نیز به کار رفته است. چنان که باز حافظ، در غزل معروفش با مَطلَع �نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد� دوباره به سراغ ارغوان می رود و می گوید:
ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد
چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد
مثال از این دست در ادبیات ما کم نیست و صرفاً هم به حافظ محدود نشده است. چنان که مولوی هم آمدن پاییز را با رفتن ارغوان توصیف می کند:
ای باغبان ای باغبان، آمد خزان، آمد خزان
… کو سبز پوشان چمن؟ کو ارغوان؟ کو ارغوان؟
درخت ارغوان ابتهاج
جدای از ادبیات کلاسیک ایرانی، شاید بتوان گفت هوشنگ ابتهاج یا همان سایه، شاعر بزرگ معاصرمان، نقش مهمی در زنده کردن دوباره ی ارغوان در ادبیات ما داشته است.
شعری که علیرضا قربانی هم آن را خوانده و ماندگارتر کرده است: �ارغوان، شاخه ی هم خونِ جدامانده ی من�
سایه در کتاب پیر پرنیان اندیش، ماجرای درخت ارغوانش را به زیبایی شرح داده است. ظاهراً میان آن دو، دلبستگی چنان زیاد است که بنا بر روایت راویان کتاب، سایه نمی تواند در حضور آن ها شعر ارغوان خودش را بخواند و می گوید گریه اش می گیرد.
بخشی از روایت سایه را با هم بخوانیم:
وقتی داشتم سال ۴۵ خانه ی [خیابان] کوشک رو می ساختم، یک کنده ای زیر خاک بود، عجیب بود؛ یک کنده ی خیلی قطور بود شاید به اندازه ی هشتاد، نود سانت. من هیچ نمی دونستم چه درختیه.
اردیبهشت بود، دور این کنده یه پاجوش هایی زده بود. بعد که این برگ ها بزرگتر شدن فهمیدم که ارغوانه.
توی تمام مدت بنایی نگذاشتم سیمان و آهک کنار این کنده بریزه.
… خلاصه من این درختو نگه داشتم؛ در طول سال ها قد کشید و بلند شد.
… بعد اون بهاری که من خونه نبودم اون شعر ارغوان رو ساختم.
… بعدش دیگه اون خونه رو فروختم؛ سال ۱۳۶۸ ولی ارغوان هست هنوز. دیگه سال هاست نرفتم اونجا. ولی امسال [۱۳۸۵] کاوه و عروسم رفتند اونجا و عکس گرفتند. دیدم تنه ها کم شده؛ شش هفت تا تنه مونده بقیه ظاهراً خشک شده یا بریدن.
ظاهراً تنه های کلفت تر از تشنگی خشک شدن؛ آبشون ندادن. ولی هنوز ارغوان هست.
نوع رابطه ی ابتهاج با این درخت بسیار عجیب است.
این را از آن جا می توان فهمید که می گوید وقتِ فروختن و ترک خانه، خجالت می کشیده رو به درخت کند.
و نیز از آن جا که وقتی برای تسویه حساب نزد مالک جدید ( یک شرکت سیمانی ) رفته، می گوید که پنجره رو به ارغوان باز می شده و ابتهاج، �آن قدر صندلی اش را جابه جا کرده که ستون های بالکن میان او و ارغوان حائل شوند� و او با درختش چشم در چشم نشود.
حالا بهتر می توان فهمید که چرا سایه در زندان، با ارغوان خود حرف می زند و احوال دنیا را از او می پرسد:
ارغوان، شاخه ی هم خون جدا مانده ی من؟
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی است هوا؟ یا گرفته است زمین؟
من در این گوشه که از دنیا بیرون است،
آفتابی به سرم نیست، از بهاران خبرم نیست.
آنچه می بینم دیوار است.
آه این سخت سیاه، آن چنان نزدیک است
که چو بر می کشم از سینه نفس، نفسم را بر می گرداند.
البته مایه ی خوشحالی است که آن خانه در سال ۸۷ به اسم خانه ی ابتهاج ( ارغوان ) و به آدرس �شهر تهران، خیابان فردوسی، خ شهید تقوی، کوچه شهید انوشیروانی، پلاک ۲۲� با شماره ی ۲۳۸۷۹ ثبت ملی شده و این شعر و آن درخت، آن را ماندگار
کرده اند
منبع:سایت" نام نیکو" و" متمم"
... [مشاهده متن کامل]
معنی ارغوان در فرهنگ معین :
درختی از تیره پروانه واران دارای برگ های گرد و گُل های سرخ.
معنی ارغوان در فرهنگ فارسی عمید :
( زیست شناسی ) گلی سرخ رنگ و پیوسته به ساقه که پیش از ظاهر شدن برگ ها شکفته می شود. ( زیست شناسی ) گیاه این گل با برگ های گرد که در اول بهار گل می دهد و قسمت های مختلف آن مصرف دارویی دارد. ( صفت ) [قدیمی، مجاز] = ارغوانی: زمین ارغوان و هوا آبنوس / سپهر و ستاره پرآوای کوس ( فردوسی: ۳/۱۱۵ ) . [قدیمی، مجاز] صورت سرخ و زیبا.
ارغوان درختی از خانواده پروانه آسا است. این درخت در اول بهار می روید و گل های آن زودتر از برگ های آن در می آید و دارای شاخه های متقابل است. این نام در ایران به عنوان نام دختر نیز استفاده می شود
به خاطر شکوفه های فروردینی این درخت، معمولاً عکس گل ارغوان به یکی از نمادهای بهار تبدیل شده است. میل به شکفتن در این درخت چنان زیاد است که گاه، گل های ارغوان بر تنه ی آن هم می رویند.
رنگ ویژه ی گل های ارغوان باعث شده که رنگ ارغوانی هم به ادبیات فارسی افزوده شود. رنگی که می توان آن را قرمز - بنفش نامید. در زبان انگلیسی معمولاً از اصطلاح rosy - purple برای توصیف این رنگ استفاده می شود.
در ادبیات فارسی هم، کسانی مانند حافظ از ارغوان برای توصیف رنگ شراب استفاده کرده اند. از جمله آن جا که می گوید:
بر برگ گل به خون شقایق نوشته اند
کان کس که پخته شد، می چون ارغوان گرفت
به عنوان مثالی دیگر، حافظ در تجویزِ مِی برای تحمل درد زمانه هم، همین ترکیبِ �می ارغوانی� را به کار می برد:
غم زمانه که هیچش کران نمی بینم
دوای جز می چون ارغوان نمی بینم
البته کاربرد ارغوان در ادبیات ما، صرفاً به واسطه ی رنگ آن نبوده و در توصیف بهار نیز به کار رفته است. چنان که باز حافظ، در غزل معروفش با مَطلَع �نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد� دوباره به سراغ ارغوان می رود و می گوید:
ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد
چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد
مثال از این دست در ادبیات ما کم نیست و صرفاً هم به حافظ محدود نشده است. چنان که مولوی هم آمدن پاییز را با رفتن ارغوان توصیف می کند:
ای باغبان ای باغبان، آمد خزان، آمد خزان
… کو سبز پوشان چمن؟ کو ارغوان؟ کو ارغوان؟
درخت ارغوان ابتهاج
جدای از ادبیات کلاسیک ایرانی، شاید بتوان گفت هوشنگ ابتهاج یا همان سایه، شاعر بزرگ معاصرمان، نقش مهمی در زنده کردن دوباره ی ارغوان در ادبیات ما داشته است.
شعری که علیرضا قربانی هم آن را خوانده و ماندگارتر کرده است: �ارغوان، شاخه ی هم خونِ جدامانده ی من�
سایه در کتاب پیر پرنیان اندیش، ماجرای درخت ارغوانش را به زیبایی شرح داده است. ظاهراً میان آن دو، دلبستگی چنان زیاد است که بنا بر روایت راویان کتاب، سایه نمی تواند در حضور آن ها شعر ارغوان خودش را بخواند و می گوید گریه اش می گیرد.
بخشی از روایت سایه را با هم بخوانیم:
وقتی داشتم سال ۴۵ خانه ی [خیابان] کوشک رو می ساختم، یک کنده ای زیر خاک بود، عجیب بود؛ یک کنده ی خیلی قطور بود شاید به اندازه ی هشتاد، نود سانت. من هیچ نمی دونستم چه درختیه.
اردیبهشت بود، دور این کنده یه پاجوش هایی زده بود. بعد که این برگ ها بزرگتر شدن فهمیدم که ارغوانه.
توی تمام مدت بنایی نگذاشتم سیمان و آهک کنار این کنده بریزه.
… خلاصه من این درختو نگه داشتم؛ در طول سال ها قد کشید و بلند شد.
… بعد اون بهاری که من خونه نبودم اون شعر ارغوان رو ساختم.
… بعدش دیگه اون خونه رو فروختم؛ سال ۱۳۶۸ ولی ارغوان هست هنوز. دیگه سال هاست نرفتم اونجا. ولی امسال [۱۳۸۵] کاوه و عروسم رفتند اونجا و عکس گرفتند. دیدم تنه ها کم شده؛ شش هفت تا تنه مونده بقیه ظاهراً خشک شده یا بریدن.
ظاهراً تنه های کلفت تر از تشنگی خشک شدن؛ آبشون ندادن. ولی هنوز ارغوان هست.
نوع رابطه ی ابتهاج با این درخت بسیار عجیب است.
این را از آن جا می توان فهمید که می گوید وقتِ فروختن و ترک خانه، خجالت می کشیده رو به درخت کند.
و نیز از آن جا که وقتی برای تسویه حساب نزد مالک جدید ( یک شرکت سیمانی ) رفته، می گوید که پنجره رو به ارغوان باز می شده و ابتهاج، �آن قدر صندلی اش را جابه جا کرده که ستون های بالکن میان او و ارغوان حائل شوند� و او با درختش چشم در چشم نشود.
حالا بهتر می توان فهمید که چرا سایه در زندان، با ارغوان خود حرف می زند و احوال دنیا را از او می پرسد:
ارغوان، شاخه ی هم خون جدا مانده ی من؟
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی است هوا؟ یا گرفته است زمین؟
من در این گوشه که از دنیا بیرون است،
آفتابی به سرم نیست، از بهاران خبرم نیست.
آنچه می بینم دیوار است.
آه این سخت سیاه، آن چنان نزدیک است
که چو بر می کشم از سینه نفس، نفسم را بر می گرداند.
البته مایه ی خوشحالی است که آن خانه در سال ۸۷ به اسم خانه ی ابتهاج ( ارغوان ) و به آدرس �شهر تهران، خیابان فردوسی، خ شهید تقوی، کوچه شهید انوشیروانی، پلاک ۲۲� با شماره ی ۲۳۸۷۹ ثبت ملی شده و این شعر و آن درخت، آن را ماندگار
کرده اند
منبع:سایت" نام نیکو" و" متمم"
ارغوان یعنی عشق ، محبت ، امید به زندگی؛زندگیه دوباره تمیزی و پاکدامنی رنگ ارغوانی ارامش بخش ترین رنگه☺💜
زندگیه دوباره
ارغوان: این واژه در اکدی: ارگمنو argamanu؛ و در آرامی: ارگوانا argavAnA بوده که در سغدی ارغوان و در پهلوی ارگوان و ارغوان آمده است؛ ولی از آن جایی که ریشه ی این واژه نه در سنسکریت است و نه در اوستایی، پارتی، مانوی، سغدی و پهلوی، باید گفت که از زبان آرامی به پارسی راه یافته است.
رنگی در میان دو رنگ بنفش و زرشکی
آفتابا چه خبر؟
این همه راآمده ای که به این خاک غریبی برسی!
ارغوانم رادیدی سرراه. ؟
مثل من پیرشدست!
چه به او گفتی. ؟ اوباتوچه گفت. ؟
نه چرا گفتم
ارغوان خاموش است
دیرگاهیست که اوخاموش است. .
آشنایان زبانش رفته اند
ارغوان ویران است
( ابتهاج )
این همه راآمده ای که به این خاک غریبی برسی!
ارغوانم رادیدی سرراه. ؟
مثل من پیرشدست!
چه به او گفتی. ؟ اوباتوچه گفت. ؟
نه چرا گفتم
ارغوان خاموش است
دیرگاهیست که اوخاموش است. .
آشنایان زبانش رفته اند
ارغوان ویران است
( ابتهاج )
ارغوان
ارغوان به معنی دختر زیبا رو و در مقابل هرمزان به معنی پسر زیبا رو
ای کلکا!! معنی اش هم نمیدونستید اومدید اینجا سرچ کنید؟! اخیییی. . .
من اسم خودم ارمغان هست و اسم خواهرم ارغوان
ارغوان : : گل سرخ رنگ، صورت سرخ و زیبا
با نوی هستی
ارغوان را در پهلوی اریَوان می گفتند، که از رو بخش ار ( بالا، بلند، کوه، سختی ) و یوان ( جوان، جاویدان، زنده ) ساخته شده است و در کل به معنی �گیاه سخت زی� است.
ارغوان:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "ارغوان " می نویسد : ( ( ارغوان در پهلوی در ریخت ارگوان argawān بکار می رفته است. ) )
( ( شد از شادمانی رخش ارغوان
که تن را جوان دید و دولت جوان ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 306. )
... [مشاهده متن کامل]
واژه ارگوان یا ارغوان arɣawān به معنای رنگ سرخابی گویش دیگر ālgōna ( آل=سرخ/گون=رنگ ) به معنای سرخرنگ است که algōnagān و wālgōnag و wālgōna شکلهای دیگر آن باشند. واژه āl به معنای سرخ همریشه با واژه الو alv به معنای قهوه ای است.
منبع : ttp://parsicwords. mihanblog. com/
دکتر کزازی در مورد واژه ی "ارغوان " می نویسد : ( ( ارغوان در پهلوی در ریخت ارگوان argawān بکار می رفته است. ) )
( ( شد از شادمانی رخش ارغوان
که تن را جوان دید و دولت جوان ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 306. )
... [مشاهده متن کامل]
واژه ارگوان یا ارغوان arɣawān به معنای رنگ سرخابی گویش دیگر ālgōna ( آل=سرخ/گون=رنگ ) به معنای سرخرنگ است که algōnagān و wālgōnag و wālgōna شکلهای دیگر آن باشند. واژه āl به معنای سرخ همریشه با واژه الو alv به معنای قهوه ای است.
منبع : ttp://parsicwords. mihanblog. com/
نگهبان عشق پاک ومقدس
بانوی بهار
یعنی بانوی مهربانی و عشق
من اسمم ارغوانه و اسم دخترمو میخوام بذارم نایریکا میشه بگین معنی اسم نایریکا چی میشه ؟؟
من اسمم ارغوانه و اسم دخترمو میخوام بذارم نایریکا میشه بگین معنی اسم نایریکا چی میشه ؟؟
نگهبان عشق
ارغوان گلی به رنگ عشق من
ارغوان اسم یک گل هست و ارغوانی هم رنگ اون گل
بانوی مهربانی ها
نماد عشق و خوبی ها
گلی به رنگ سرخ
بانوی زیبا ونگهدارنده عشق پاک
گل سرخ عاشق
گلی در بهشت
بانوی احساساتی و عاشق
بانوی عشق
نگهبان عشق پاک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)