ارغام. [ اِ ] ( ع مص ) بخاک رسانیدن. ( غیاث اللغات ). بخاک چسبانیدن. بخاک مالیدن. در خاک افکندن چیزی را از دست یا دهان. || خاک آلود کردن بینی کسی را. بینی کسی را بر خاک مالیدن : ارغم اﷲ انفه ؛ ای الصقه بالرغام ؛ یعنی بخاک مالد خدای بینی او را. || خشم کردن بر: ارغمه اﷲ. ( منتهی الأرب ). || بخشم آوردن. || خوار کردن. ( غیاث اللغات ). خوار گردانیدن. ذلیل کردن. || سیاه کردن. ( آنندراج ). ارغام. [ اَ ] ( اِ ) ارغا. ( جهانگیری ). ارغاو. ارغاب. ارغاف. جوی آب : فرازش پر از خون چو کوه طبرخون نشیبش ز اشکم چو ارغام و آغر.
عمعق ( از جهانگیری ).
فرهنگ فارسی
( مصدر )۱ - به خاک رسانیدن به خاک چسباندن به خاک مالیدن در خاک افکندن چیزی را از دست یا دهان خاک آلود کردن بینی کسی را بینی کسی را بر خاک مالیدن . ۲ - خوار کردن خوار گردانیدن ذلیل کردن . ۳ - خشم کردن بر... به خشم آمدن نسبت به... جوی آب
فرهنگ معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - به خاک مالیدن ، بینی کسی را به خاک مالیدن . ۲ - خوار کردن . ۳ - خشم گرفتن .
فرهنگ عمید
۱. به خاک انداختن چیزی. ۲. [مجاز] شکست دادن و خوار کردن.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] ارغام یعنی بر خاک نهادن و در باب صلات از آن سخن رفته است. نهادن بینی بر خاک یا چیزی که سجده بر آن صحیح است، در حال سجده، مستحب است.