اردوان پنجم
لغت نامه دهخدا
جنگ کاراکالا با اردوان : در سنه 211م. سوروس درگذشت و پسرش کاراکالا امپراطور روم گردید چنانکه دیوکاسیوس گوید ( کتاب 76 بند12 ): وقتی که او شنید که در داخله پارت نزاع دو برادر در سر تاج و تخت درگرفته ، یقین حاصل کرد که این اختلاف و منازعه زیانی بزرگ بدولت پارت ، که دشمن دولت روم است ، خواهد رسانید و از این جهت بسنای روم تبریک گفت. در ابتداء دولت روم نفع خود را در آن دید که بلاش را بسلطنت بشناسد ( همان نویسنده ، کتاب 77 بند 19 ) و در سال 215م. چنین کرد، ولی بعد می بینیم که پس از این تاریخ کاراکالا فقط با اردوان در مذاکره است و او را شاه بی منازع پارت میداند. ( دیوکاسیوس کتاب 78 بند1 ). شهادت سکه ها با این مقام اردوان موافقت نمیکند، ولی بهرحال میتوان حدس زد که در این زمان اردوان اگر هم یکنفر مدعی در مقابل خود داشته ، بلاش را خطرناک نمیدانسته و رومیها بسبب عدم اهمیت بلاش یا از این جهت ، که او در مغرب ایران نفوذی نداشته ، اردوان را مورد ملاحظه یا طرف مذاکره قرار داده اند. کاراکالا از زمانی که بجای پدر نشست ، در نظر گرفت که نام خود را بوسیله فتوحاتی در مشرق بلند گرداند و اسکندر ثانی شود، ولی جاه طلبی فوق العاده او با صفاتش موافقت نداشت ، زیرا کاراکالاشخصی بود سُست عنصر، سبک مغز و فاسدالاخلاق. او میخواست حدود روم در زمان او از طرف مشرق توسعه یابد، اما اینکه این توسعه با شرافت مندی یا بی شرفی انجام میشد، برای او اهمیت نداشت ( دیو کاسیوس ، کتاب 77 بند22- هرودیان ، کتاب 4 بند13 ). بهرحال ، بنابر مقاصدی که داشت ، اقدامات خود را چنین شروع کرد، در ابتداء یعنی در 212م. او آبگار ( یا آبکار و یا اکبر ) پادشاه خسروُِن را بروم احضار کرد و چون پادشاه مزبور نزد او رفت ، وی را گرفته در محبس انداخت و امر کرد، که صفحه خسروُن ِ ایالتی از روم است ( دیو کاسیوس ، کتاب 77 بند12 ). بعد او خواست با ارمنستان همان کند، که با خسرُوِن کرده بود، ولی همینکه ارامنه شنیدند، که کاراکالا پادشاهشان را با خانواده اش در محبس انداخته ، اسلحه برداشتند ( دیو کاسوس ، همانجا ) و سه سال بعد ( یعنی در 215م. ) وقتیکه کاراکالا یکنفر تئوکری توس نامی را که از مقربین او بود، با قشونی به ارمنستان فرستاد، تا ارامنه را تنبیه کند، رومیها شکست خوردند. ( دیوکاسیوس ، همان کتاب بند21 ). ولی کاراکالا بقدری شهوت جهانگیری داشت ، که این سانحه اثری در وی نکرد خواست با دولت پارت هم درافتد برای این کار بهانه لازم بود و برای بدست آوردن آن ، امپراطور روم خواهشی از بلاش پنجم کرد، تا اگر رد شود، بهانه جنگ باشد و بهانه مزبور این بود، که دو نفر گریخته بدربار پارت پناه برده بودند و کاراکالا آنها را استرداد میکرد چون بلاش ، چنانکه میدانیم ، در این وقت مدعی سلطنت و با اردوان پنجم طرف بود، صلاح خود را در این ندید، که خواهش کاراکالا را نپذیرد و آن دو نفر را رد کرد. از این دو نفر یکی تیرداد نامی از شاهزادگان ارمنستان بود و دیگری فیلسوفی آن تیوخوس نام ، که از پیروان فلسفه کلبی بشمار میرفت. پس از رد کردن آن دو نفر فراری ، که بدربار بلاش پناه آورده بودند، کاراکالا رضایت و خوشوقتی خود را بشاه اشکانی اظهار کرد، ولی هنوز سال به آخر نرسیده بود،که نقشه جدیدی برای جنگ با پارتیها ریخت. در این وقت بلاش پنجم از ایالات غربی ایران صرف نظر کرده و برادرش اردوان پنجم را رومیها شاه پارت میشناختند کاراکالا، که در این زمان از شهرنیکومدی در آسیای صغیر به انطاکیه رفته بود. از اینجا سفارتی نزد اردوان فرستاد و سفیر او هدایائی گرانبها و عالی تقدیم کرده نامه امپراطور را رسانید، مضمون آن چنین بود ( هردویان ، کتاب 4 بند18 ): ( ( شایسته امپراطور نیست ، دختر یکی از تبعه اش را ازدواج کند و داماد شخصی باشد که پادشاه نیست. دولت روم و دولت پارت دو دولتی هستند، عالم را بین خودشان تقسیم کرده اند و اگر وصلتی بین این دودولت شود، حدودی که آن دو را از یکدیگر جدا سازد، وجود نخواهد داشت و قوه ای نخواهد بود که بتواند در مقابل آنها مقاومت کند پس از آن هر دو دولت میتوانند، تمامی مردمان وحشی را که در حدود و همسایگی آنها سکنی دارند، در تحت اطاعت خودشان درآورند و آنها را با یک حکومت غیر جامد و انحناپذیر اداره کنند. پیاده نظام روم از بهترین سربازان عالم ترکیب شده و کسی مانندآنها نتواند جنگ تن بتن کند. سواره نظام پارت در میان ملل دیگر از حیث عدّه و مهارتش در تیراندازی نظیر ندارد. با اتحاد این دو قوه و هم آهنگی آنها تمامی عالم را میتوان تسخیر کرد و یک دولت جهانی تشکیل داد. اگر چنین اتحادی بین دولتین برقرار گردد، دیگر امتعه و مال التجاره پارتی و رومی بمقدار کم و پنهان از پارت بروم و از روم بپارت وارد نخواهد شد. بعکس ، چون هر دو ملت متحدند، معاوضه و مبادله اجناس آزادانه بین تبعه شان بعمل خواهد آمد و هر دو ملت در آسایش خواهند بود. اردوان از مطالعه نامه کاراکالا دچار حیرت گردید و در اندیشه فرورفت ، زیرا باور نمیکرد، که پیشنهاد امپراطور روم جدی باشد یا با شرافتمندی انجام شود. این نقشه بنظر او غریب می آمد و تصور نمیکرد که قابل اجراء باشد. از طرف دیگر او ملاحظه داشت ، از اینکه بفرمانده 32 لژیون رومی جوابی بدهد، که باعث قطع روابط دوستانه گردد. ( دیوکاسیوس ، کتاب 55 بند 23 - 24 ). بنابراین جواب را بتأخیر انداخت ، تا بتواند معاذیری برای انجام خواهش امپراطور بیابد. بعد گفت پیشنهادی که کاراکالا میکند، گمان نمیکنم باعث خوش بختی زن و شوهر باشد، زیرا آنها زبان یکدیگر را نمیدانند و اخلاق و عادات و وضع زندگانی یکی برای دیگری غریب است.در میان پاتریثین ( نجبای روم ) اشخاص زیاد هستند که دخترشان را امپراطور میتواند ازدواج کند و اینکار کرداری ناشایست نخواهد بود،چنانکه شاهان پارت از خانواده سلطنت دخترانی میگیرند و بالاخره نمی زیبد که از دو خانواده سلطنت یکی خونش را با خون دیگری مخلوط و ناپاک گرداند. در باب تصمیم کاراکالا پس از رسیدن جواب اردوان به او دو روایت است. دیوکاسیوس گوید ( کتاب 78، بند1 ) که : کاراکالا این جواب را رد پیشنهاد خود دانسته برای جنگ با اردوان بطرف حدود پارت حرکت کرد. ولی هردویان عکس این روایت را ذکر کرده و گوید ( کتاب 4 بند20 ): ( ( کاراکالا باز سفیری با هدایائی فرستاد و قسم خورد که در این پیشنهاد جدی است و نیتی جز دوستی و اتحاد ندارد. پس از آن اردوان خواهش او را پذیرفت و او را داماد خود خوانده گفت که امپراطور خودش بیاید و زنش را ببرد. بعد پارتیها بتهیه اسباب پذیرائی رومیها پرداختند و خوشوقت بودند، که بین دولتین صلحی جاویدان برقرار خواهد بود. کاراکالا با رومیها بخاک پارت گذشت مثل اینکه این خاک دولت خود او باشد همه جا پارتیها در سر راه قیصر تعظیم و تکریم او را بجا آوردند، قربانگاه ها ساخته قربانیها کردند و برای اینکه هوا معطر باشد عطریات گوناگون سوختند. کاراکالا هم از این قسم پذیرائیها خوشنودی خود را مینمود. وقتی که مسافرت او به انتها رسید یعنی بدربار پارتی نزدیک شد، قبل از اینکه وارد پایتخت گردد، اردوان به استقبال او شتافت ، تا در جلگه وسیعی داماد خود را پذیرائی کند، در این وقت پارتیها لباسهای زربقت خود را پوشیده و سرشان را با تاج گلهائی که از گلهای تازه ساخته بودند، زینت داده بمیگساری و رقص پرداختند و نغمات نی در اطراف پیچید. پس از آن تمامی ملتزمین اردوان جمع شدند، از اسبهایشان فروآمده ، کمان و ترکش را بیکسو نهاده آزادانه بعیش وعشرت مشغول شدند. ازدحام پارتیها زیاد بود و ترتیبی نداشتند، زیرا از چیزی نمیترسیدند و میخواستند دامادشان را ببینند چنین بود وضع پارتیها، که ناگهان کاراکالا با اشاره ای برومیها فرمان داد، بپارتیها حمله کنند و آنها را از دم شمشیر بگذرانند رومیها حمله کردند و پارتیها غرق حیرت شدند و بالاخره ، چون دیدند ضربتهاست که بر آنها وارد می آید، پراکنده پا بفرار گذاشتند اردوان را قراولان او از معرکه بدر برده بر اسب نشاندند و او با کمی از ملتزمین خود گریخت. باقی پارتیها را رومیها ریز ریز کردند. زیرا آنها نه میتوانستند خودشان را به اسب هایشان رسانیده از جلگه خارج شوند و نه مقدورشان بود بدوند، چه لباسهای آنها بلند بود و مناسبت با این وضع آنها نداشت و دیگر باید در نظر داشت ، که بیشتر آنها بی کمان و ترکش بدینجا آمده بودند زیرا بعروسی دعوت شده بودند نه بجنگی. کاراکالا،پس از اینکه کشتاری زیاد کرد و اسرای بسیار با غنائم برگرفت ، عقب نشست و بسربازان خود اجازه داد شهرها و دهات را بسوزانند و هر جا را که بخواهند غارت کنند ) ). چنین است نوشته های هردویان و اگر چه بعض نویسندگان نوشته های او را مانند نوشته های دیوکاسیوس معتبر نمیدانند، ولی از آنجا که خودش رومی بوده و با این شرح و بسط رفتار خائنانه کاراکالا را بیان کرده ، نمیتوان گفت که این اخبار را جعل کرده. بعکس سکوت دیوکاسیوس در این مورد باعث حیرت است ، اولاً او گوید که واقعه ای در این جنگ روی نداد، جز اینکه دو نفر سرباز رومی در سر خیک شرابی منازعه داشتند و کاراکالا امر کرد خیک را بدونیم کنند و دیگر این اظهار او، که واقعه ای روی نداد، با بند 27 همان کتاب او، که میگوید رومیها غرامتی سنگین به پارتیها پرداختند، موافقت نمیکند.اگر توهینی بزرگ وارد نکرده بودند، چرا غرامت دادند؟ سوم ، چنانکه راولین سُن گوید، او از مستخدمین دولت روم بوده و خواسته این جنگ رومیها را با پارتیها به اختصار برگذار کند. ( ششمین دولت مشرق ص 355 ). بالاخره روایت دیوکاسیوس ، نه فقط با خبری که هرودیان ذکر کرده ، موافقت ندارد، بل با نوشته های سپارتیانوس هم موافق نیست ، زیرا دیوکاسیوس گوید، که اصلاً جنگی بین پارتیها واقع نشد. ( کتاب 78 بند1 ). ولی سپارتیانوس صریحاً اظهار میدارد، که جنگی روی داد و کاراکالا بر ولاة اردوان غالب آمد. ( کتاب کاراکالا بند6 ). بعد دیوکاسیوس افزود، که کاراکالا به بین النهرین علیا و آدیابن داخل شد، و حال آنکه سپارتیانوس گوید از راه بابل عزیمت کرد ( همانجا ). بنابراین قرائن باید گفت که روایت هردویان اختراع او نیست ، شاید او در توصیف احوال رومیها و پارتیها مبالغه کرده باشد، ولی اصل قضیه که خیانت کاراکالا باشد، بی اساس نبوده و در مراجعت از تیسفون ، کاراکالا از آدیابن گذشته. به کاراکالا یک عمل ناشایست و وحشیانه دیگری نیز نسبت میدهند: وقتی که او از آدیابن میگذشته ، مقبره شاهان پارت را خراب کرده ، استخوانهای مردگان این سلسله را بیرون آورده و دور انداخته. گوت شمید گوید که او پنداشته بود، این مقبره از شاهان آدیابن بوده ، ولی معلوم نیست ، با مقبره پادشاهان آدیابن چرا میبایست آن رفتار وحشیانه بشود. این عمل و اعمال دیگر کاراکالا باعث شده که حتی خونسردترین مورخ او را دشمن عمومی نوع بشر دانسته ( گیب بُن ج 1 ص 272 ) . اما اینکه اشکانیان قبورشان را در کجا ساخته بودند بیشتر نویسندگان عقیده دارند، که قبور آنها در شهر اربیل در آدیابن بوده و نیز معلوم گشته ، که این محل در زمان سلاطین آسور و شاهان هخامنشی جائی بوده که مقصرین محکوم به اعدام را در آنجا میکشتند. از قرائن چنین بنظر می آید که کاراکالا زمستان آن سال را در اِدِس ( اورفا ) گذرانیده و در آنجا بشکار و تفریحات گوناگون پرداخته ( هرودیان ، کتاب 4 بند21 ). بعد او در بهار تهدید کرد که دوباره میخواهد بخاک پارت تجاوز کند و این خبر باعث وحشت پارتیها گردید. ( دیوکاسیوس ، کتاب 78 بند3 ). ولی در آوریل همان سال ، یعنی 217م. او خواست بتماشای معبد رب النوع ماه در حرّان برود و در راه بدست یولیوس مارثیالیس یکی از مستحفظین خود کشته شد. ( دیوکاسیوس ، همان کتاب بند5 ) ( هرودیان و سپارتیانوس و اِورتروپی یوس نیز این خبر را تأییدکرده اند ). پس از کاراکالا جانشین او ماکری نوس میخواست از جنگ احتراز کند، ولی دیر بود، زیرا پارتیها از خیانت کاراکالا و خراب کردن قبور شاهان اشکانی چنان برآشفته بودند که ممکن نبود آنها را ساکت کرد و از طرف دیگر اردوان برخلاف بعض شاهان آخری اشکانی دارای عقل و عزم بود. او با وجود اینکه بزحمت از اردوی رومیها فرار کرده بود و در مدت چندین ماه نمیتوانست اقدامی کند، در زمستان 216م. بخود آمد و بجمعآوری قشونی پرداخته تصمیم کرد، که از رومیها در ازای رفتار ناشایست و خائنانه کاراکالا، انتقام بکشد. بنابراین او با قشونش به اردوی رومیها نزدیک میشد که در این وقت کاراکالا را کشتند و جانشین او ماکری نوس دید که پارتیها برای جنگ حاضرند و چون از سرحد روم خواهند گذشت ، با این وضع جنگ حتمی است ، مگر اینکه عهد مودت با پارتیها بسته شود. ( دیوکاسیوس ،کتاب 78 بند26 ). بنابراین امپراطور سفیری نزد اردوان فرستاده پیشنهاد کرد، که حاضر است تمامی اسرا را پس بدهد، بشرط اینکه عهد صلحی منعقد گردد. اردوان بی تردید این پیشنهاد را رد کرد و افزود که با وجود این شرایط صلح را اظهار میدارم. ماکری نوس باید این کارهارا بکند:بیشتر بخوانید ...
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید