ارجاسب

فرهنگ اسم ها

اسم: ارجاسب (پسر) (پهلوی، اوستایی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: arjāsb) (فارسی: اَرجاسب) (انگلیسی: arjasb)
معنی: دارنده ی اسب با ارزش، دارنده ی اسب پر بها و با ارزش، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) پادشاه اساطیری توران از نوادگان افراسیاب، قاتل پدر و پسران گشتاسب که به دست اسفندیار کشته شد، ( در اعلام ) نام نبیره ی افراسیاب، ارجاسپ، دارنده اسب با ارزش، از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاه توران و چین در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم پسر، اسم پهلوی، اسم اوستایی، اسم تاریخی و کهن

لغت نامه دهخدا

ارجاسب. [ اَ ] ( اِخ ) ارجاسپ. ارجاسف ( معرّب آن ). خرزاسف. ( ابن البلخی ). نام نبیره افراسیاب است که در توران پادشاهی کرد و در روئینه دژ مسکن داشت و چندین پسر گشتاسب را در جنگ کشته بود و لهراسب پدر گشتاسب را که ترک پادشاهی کرده در بلخ بعبادت مشغول بود بقتل درآورد و به آفرین و همای را که دختران گشتاسب بودند گرفته در روئینه دژ محبوس داشت عاقبت اسفندیاربن گشتاسب روئینه دژ را گرفته ارجاسب را کشت و خواهران خود را نجات داد. ( برهان قاطع ) ( جهانگیری ). و او [ ارجاسب ] با گشتاسب جنگ کرد و اسفندیار پسر گشتاسب پسر و برادران ارجاسب را در جنگ بکشت و ارجاسب بهزیمت شد. ( حبط ج 1 ص 71 و 72 ).
ارجاسب در اوستا اَرِجِت اَسپَه آمده یعنی دارنده اسب ارجمند و باارز. در بند 109 آبان یشت ، وی بصفت دروغ پرست ( دُروند ) یاد شده است و مراد از این صفت پیرو آئین دروغ و دیویسناست. وی از قبیله «خیون » از قوم تورانی و پادشاه آن قوم محسوب شده است . در شاهنامه دقیقی وی بعناوین «توران خدای » و «شاه توران » و «سالار چین » و «شاه چین » و از قوم ترکان یاد شده است.
جنگ اول ارجاسب با ایرانیان : در روایات دینی ایران ذکر دو جنگ بین گشتاسب و ارجاسب آمده است. دقیقی در عنوان «نپذیرفتن گشتاسب باژ ایران ، ارجاسب را» گوید:
چو چندی برآمد برین روزگار
خجسته شد آن اختر شهریار
بشاه جهان گفت زردشت پیر
که در دین ما این نباشد هژیر
که تو باژ بدهی بسالار چین
نه اندرخور آید به آیین و دین
نباشم برین نیز همداستان
که شاهان ما در گه باستان
بترکان نداده ست کس باژ و ساو
به ایران نبدشان همه توش و تاو
بپذرفت گشتاسب گفتا که نیز
نفرمایمش دادن از باژ چیز
پس آگاه شد نره دیوی از این
هم اندر زمان شد سوی شاه چین
بدو گفت کای شهریار جهان
جهان یکسره کهتران ومهان
بجا آوریدند فرمان تو
نیامد کسی پیش پیکان تو
مگر پور لهراسب ، گشتاسب شاه
که آرد همی سوی ترکان سپاه
بکرد آشکارا همه دشمنی
ابا چون تو شه کرد آهرمنی
مرا صدهزاران سپاهست بیش
همه گر بخواهی بیارمت پیش
بیا تا شویم از پس کار اوی
نگر تا نترسی ز پیکار اوی
چو ارجاسب بشنید گفتار دیو
فرودآمد از گاه ترکان خدیو
از اندوه او سست و بیمار شد
ز شاه جهان پر ز تیمار شد
پس آنگه همه موبدانرا بخواندبیشتر بخوانید ...

پیشنهاد کاربران

بپرس