ادیب پیشاوری
لغت نامه دهخدا
بهنگام خردیم فرخ پدر
که بادش روان شاد مینوی در
بیک پرهنر پارسایم سپرد
چو مه گشت نوماهیانه شمرد
که تا جان بدانش برافروزدم
ز هر گونه دانش بیاموزدم
سوی دانش آموز هر بامداد
روان گشتمی چست چون تند باد
خجسته دم آموزگاری مرا
بپرورد جان روزگاری مرا
ز خورشید دانش چو پرتو گرفت
هیولای جان صورت نو گرفت
چنان چونکه تن زنده گردد بجان
بدانش بود زنده جان و روان
پس آموزگارت مسیحای تست
دم پاکش افسون احیای تست.
ادیب در پیشاور مقدمات را آموخت و چون میان ساکنان سرحدات غربی هند با قوای انگلیسی جنگی واقع شد پدر و بنی اعمام و خویشاوندان او بقتل رسیدند و ادیب با مادر پیر خود مسماة بمهد علیا وداع کرد و خود را بکابل رسانید و دو سال بدانجا بماند و نزد آخوند ملامحمد آل ناصر تلمذ کرد و از آنجابه غزنین شد و بر سر تربت سنائی و مقبره محمود غزنوی معروف بباغ فیروزه منزل گرفت و دو سال و نیم آنجاببود و پیش ملاسعدالدین بتعلم پرداخت و آنگاه بهرات شد و چهارده ماه اقامت گزید سپس بتربت شیخ جام رفت ویکسال و اندی بماند و در سن 22 سالگی بمشهد سفر کردو در نزد فضلاء زمان به تحصیل مشغول گردید از آن جمله از میرزاعبدالرحمن حکمت و ریاضی و از آخوند ملاغلامحسین شیخ الاسلام فلسفه و علوم عقلیه فراگرفت و بالاختصاص در علوم ادبیه رنج فراوان برد و بحکم ذوق فطری و حدت ذهن غریزی و قوت حافظه و میل جبلی در این فن بارع و ماهر شد و بر اکفاء و اقران فائق آمد پس از سی سالگی در 1287 هَ. ق. در سبزوار بحلقه درس استادالحکماحاج ملاهادی سبزواری درآمد و دو سال آخر عمر این حکیم را درک کرد و بهدایت آن حکیم در محضر آخوند ملامحمدفرزند وی و هم از محضر آخوند ملااسماعیل مستفید شد. پس از فوت حاجی سبزواری بمشهد عودت کرد و در مدرسه میرزا جعفر سکونت گزید در این موقع بفضل شهرت یافت ومشارالیه اماثل و افاضل گشت و به ادیب هندی معروف شد و خود بساط افادت گسترد و در 1300 هَ. ق. رخت اقامت بطهران کشید و تا پایان عمر بدانجا ببود. تا در سوم صفر 1349 هَ. ق. پس از یکماه ابتلاء بسکته ناقص و فالج شدن شق ایمن بدرود حیات گفت. جسد ویرا در امامزاده عبداﷲ ( حضرت عبدالعظیم ) بخاک سپردند و شعرا دررثای او اشعار بسیار سرودند. ادیب نود سال عمر خود را وقف تحصیل فضائل و تزکیه نفس کرده از زخارف دنیوی و علایق خانوادگی آزاد بود و از مال دنیا جز چند جلد کتاب نداشت که پاره ای از آنها را هم مانند شفا و اشارات و اسفار و غیره بخط خود نسخه برداشته بود و درسالهای اخیر بیشتر وقت را صرف مراجعه بخاقانی و ناصرخسرو و سنائی و مخصوصاً مثنوی مولوی میکرد از این جهت آثار زیادی از وی بجا نمانده است معهذا از نخستین اثر وی که حواشی و تعلیقات بر تاریخ ابوالفضل بیهقی باشد احاطه بسیط او بر تاریخ و لغت آشکار میشود. دیوان او مشتمل بر 4200 بیت فارسی و 370 بیت عربی بضمیمه 2 رساله یکی در بیان قضایای بدیهیات اولیه ، دیگر رساله ای در تصحیح دیوان ناصرخسرو که بهمت مرحوم عبدالرسولی در تهران بسال 1312 هَ. ق. بطبع رسیده است. قیصرنامه او که ببحر متقارب و راجع به وقایع جنگهای بین المللی اوّل است متجاوز از 14000 بیت است که چاپ نشده است. در اواخر عمر نیز بترجمه فارسی اشارات شیخ الرئیس پرداخته بود که عمرش به اتمام آن وفا نکرد. ادیب عدم تعلق و دلبستگی را بمراحل مادی چندان پیش برده بود که تا آخر مجرد زیست و همه عمر گرامی ، صرف ادبیات کرد ولی نباید پنداشت که این بی نیازی و تجرد او را نسبت به عوالم محبت بنوع و شفقت ببستگان و دلبستگان نیز بی اعتنا و غیرحساس ساخته بود طبع رقیق و قلب شفیق او از مصائب دیگران بی نهایت غمناک و متأثر میشد و بعد از 70 سال که از مصیبت وارده بر خاندانش میگذشت همواره بیاد آن بود و بلکه تذکر این بلیه ٔعظمی محرک طبع او در سرودن اکثر قصاید وطنی و انشادمثنوی قیصرنامه شد. محبت او نسبت به ایران و اسلام وعلاقه او به زبان فارسی و آثار گذشتگان بحدی بود که تقریباً هیچیک از قصائدش خالی از چاشنی وطن پرستی و تحریض به استقلال و آزادگی نیست. برای کسی که از ادبیات عربی و فارسی بی بهره نباشد مطالعه اشعار ادیب بسیار لذت بخش است زیرا که اشارات و تلمیحاتی بقصص و اخبار پیشینیان بکار می برد و در لفظی قلیل معانی کثیر بر خواننده عرضه میدارد و خواننده خود را در مقابل مردی می بیند که ذخیره کامل آثار گذشتگان و خلاصه تمدن و ادب ایران باستان بلکه مغرب آسیاست چنانکه بی تجشم کسب جدید و بی تصفح کتب و یادداشت ها میتوانست مناسب ترین گوهرها را در جای خود نشانده و زیباترین لفظ و معنی را برای ایراد مقصود انتخاب کند. ادیب از ابتذال گریزان بود یعنی بهتر میدانست که کلام را با پیچهای زائد و در لباس الفاظ غریب بر خواننده عرضه کند تا اینکه به عبارات پیش پاافتاده مبتذل متوسل شود و حقاً این کار رونق مخصوصی بسخن او داده و مهر شخصی اورا بر گفتارش زده است که دست کمتر کسی بتقلید آن میرسد و برای کسانی که در لغت دستی دارند نمکی که در مطاوی آن پنهانست ظاهر و محسوس میشود. ناشر دیوان ادیب در این باب تحقیقات و مطالعات نیکو دارد که بهتر است خوانندگان را بمقدمه دیوان آن بزرگوار که اثر خامه ناشر مذکور است حوالت داده و با ذکر غزلی چند و قطعه ای از گفتار ادیب سخن را بپایان رسانیم. ( ادبیات معاصر، تألیف رشید یاسمی ):بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
سید احمد ادیب پیشاوری ( احمدبن سیدشهاب الدین موسوم به سیدشاه بابا، فرزند سیدعبدالرزاق رضوی ) ( ۱۲۶۰ در پیشاور - ۱۳۴۹ ه. ق در تهران ) ادیب و شاعر ایرانی و از پیروان طریقت صوفیه سهروردیه بود. پیشاوری از مهم ترین اندیشمندان ایرانی طرفدار آلمان در دوران جنگ جهانی اول بود که مثنوی بلندی با نام قیصرنامه را در ۱۴ هزار بیت در ستایش از حکومت رایش و ویلهلم پادشاه آلمان سرود.
... [مشاهده متن کامل]
ادیب پیشاوری در سال ۱۲۶۰ هجری قمری در پیشاور ( پاکستان کنونی و هند آن دوران ) چشم به جهان گشود و چون به سن تعلم رسید، پدرش او را به دبستان سپرد تا خواندن و نوشتن آموزد. چنان که خود در دیوان «قیصرنامه» اشاره کرده است:
ادیب در زادگاه خود مقدمات را آموخت و چون در سرحدات غربی هند بین اهالی و قوای انگلیس جنگ درگرفت، پدر و دیگر خویشاوندانش به قتل رسیدند. ادیب، مادر سالخورده را وداع گفت و رهسپار کابل شد. وی در کابل نزد ملامحمد آل ناصر به کسب علوم پرداخت و پس از دو سال راهی غزنین شد و در جوار آرامگاه سنایی و محمود غزنوی در محلی به نام «باغ فیروزه» اقامت گزید. در آن جا به کسب علوم همت گماشت و از محضر ملاسعدالدین بهرمند شد. ادیب پس از دو سال و نیم غزنین را به مقصد هرات ترک گفت و در آن جا به مدت چهارده ماه بماند و سپس راهی تربت جام شد و در سن بیست و دوسالگی به مشهد رفت. ادیب در مشهد نزد فضلای آن دوره به تحصیل مشغول شد. او علم حکمت و ریاضی را از میرزاعبدالرحمن و فلسفه و «علوم عقلیه» را از ملاغلامحسین شیخ الاسلام فراگرفت و به آموختن ادبیات همت گماشت. ادیب به واسطه ذوق فطری و نیروی حافظه در این فن به مهارت رسید.
ادیب پیشاوری در سال۱۲۸۷ هجری قمری در سبزوار اقامت گزید و به حلقه درس ملاهادی سبزواری درآمد و دو سال آخر عمر این حکیم را درک کرد. ادیب پس از مرگ ملاهادی سبزواری، در محضر فرزندش ملامحمد و همچنین از محضر ملااسماعیل بهره یافت و پس از چندی به مشهد بازگشت و در مدرسه میرزاجعفر سکونت گزید. ادیب در این دوره از دانشمندان و فضلای زمان خود محسوب می شد و به نام «ادیب هندی» اشتهار یافت.
ادیب پیشاوری در سال ۱۳۰۰ هجری قمری رخت اقامت به تهران افکند و تا پایان زندگی در آن جا به سر برد. ادیب، نودسال عمر خود را وقف تحصیل دانش و فضیلت نمود و تمام عمر را به تزکیه نفس پرداخت. وی از علایق خانوادگی آزاد بود و از مال دنیا جز چند جلد کتاب که پاره ای از آن ها را نیز به خط خود نسخه برداری کرده بود، چیز دیگری نداشت.
... [مشاهده متن کامل]
ادیب پیشاوری در سال ۱۲۶۰ هجری قمری در پیشاور ( پاکستان کنونی و هند آن دوران ) چشم به جهان گشود و چون به سن تعلم رسید، پدرش او را به دبستان سپرد تا خواندن و نوشتن آموزد. چنان که خود در دیوان «قیصرنامه» اشاره کرده است:
ادیب در زادگاه خود مقدمات را آموخت و چون در سرحدات غربی هند بین اهالی و قوای انگلیس جنگ درگرفت، پدر و دیگر خویشاوندانش به قتل رسیدند. ادیب، مادر سالخورده را وداع گفت و رهسپار کابل شد. وی در کابل نزد ملامحمد آل ناصر به کسب علوم پرداخت و پس از دو سال راهی غزنین شد و در جوار آرامگاه سنایی و محمود غزنوی در محلی به نام «باغ فیروزه» اقامت گزید. در آن جا به کسب علوم همت گماشت و از محضر ملاسعدالدین بهرمند شد. ادیب پس از دو سال و نیم غزنین را به مقصد هرات ترک گفت و در آن جا به مدت چهارده ماه بماند و سپس راهی تربت جام شد و در سن بیست و دوسالگی به مشهد رفت. ادیب در مشهد نزد فضلای آن دوره به تحصیل مشغول شد. او علم حکمت و ریاضی را از میرزاعبدالرحمن و فلسفه و «علوم عقلیه» را از ملاغلامحسین شیخ الاسلام فراگرفت و به آموختن ادبیات همت گماشت. ادیب به واسطه ذوق فطری و نیروی حافظه در این فن به مهارت رسید.
ادیب پیشاوری در سال۱۲۸۷ هجری قمری در سبزوار اقامت گزید و به حلقه درس ملاهادی سبزواری درآمد و دو سال آخر عمر این حکیم را درک کرد. ادیب پس از مرگ ملاهادی سبزواری، در محضر فرزندش ملامحمد و همچنین از محضر ملااسماعیل بهره یافت و پس از چندی به مشهد بازگشت و در مدرسه میرزاجعفر سکونت گزید. ادیب در این دوره از دانشمندان و فضلای زمان خود محسوب می شد و به نام «ادیب هندی» اشتهار یافت.
ادیب پیشاوری در سال ۱۳۰۰ هجری قمری رخت اقامت به تهران افکند و تا پایان زندگی در آن جا به سر برد. ادیب، نودسال عمر خود را وقف تحصیل دانش و فضیلت نمود و تمام عمر را به تزکیه نفس پرداخت. وی از علایق خانوادگی آزاد بود و از مال دنیا جز چند جلد کتاب که پاره ای از آن ها را نیز به خط خود نسخه برداری کرده بود، چیز دیگری نداشت.