ادوارد دوبونو ( Edward Charles Francis Publius de Bono ) نویسنده و متفکر اهل مالت بود. او در ٩ ژوئن ٢٠٢١ بر اثر کهولت سن درگذشت. [ ۱]
ادوارد دوبونو در سال ۱۹۳۳ در مالت به دنیا آمد. او در زمان جنگ جهانی دوم در دانشگاه مالت در رشتهٔ پزشکی تحصیل کرد. سپس با کمک هزینه تحصیلی رودس، به دانشگاه آکسفورد رفت و با دریافت مدرک افتخاری در رشته های روانشناسی و علوم طبیعی و مدرک دکترای فلسفه از آن دانشگاه فارغ التحصیل شد. او همچنین دارای مدرک پی اچ دی از دانشگاه کمبریج و کارشناسی ارشد از دانشگاه مالت بود. [ ۲] دوبونو در نهم ژوئن ٢٠٢١ بر اثر کهولت سن درگذشت. [ ۳]
ادوارد دوبونو را به عنوان نویسنده و متفکر می شناسند. عمده فعالیت های او در زمینهٔ شیوه های فکر کردن و آموزش تفکر خلاق است. او توانایی فکر کردن را یک مهارت و در واقع مهم ترین مهارت انسانی می داند و معتقد است فکر کردن مهارتی آموختنی است و نباید آن را با هوش اشتباه گرفت. [ ۴]
دوبونو در کتاب من درست می گویم، تو غلط از آغاز رنسانسی نوینی در تاریخ بشر سخن می گوید. او توضیح می دهد که رنسانس اول با کشف دوبارهٔ یونان باستان آغاز شد، دومین رنسانس به زعم او از عقاید متفکران یونان باستان نظیر افلاطون، ارسطو و سقراط عبور خواهد کرد و برای چیزهایی نظیر «تفکر ادراک محور و خلاق»، «کشف و شهود» و «آفرینش» اهمیت بیشتری قائل خواهد شد. او پایه گذار مفهومی به نام تفکر جانبی است که به نظر او سنگ بنای رنسانس دوم محسوب می شود. [ ۵]
دوبونو کتاب های بسیاری در این زمینه نگاشته که تاکنون به زبان های متعددی ترجمه شده است. وی در همایش هایی در دانشگاه های آکسفورد، لندن، کمبریج و هاروارد به عنوان سخنران حضور داشته است. [ ۶]
نام بسیاری از مؤسسات، نهادها و شرکت های بزرگ در فهرست شرکت هایی که در حال حاضر از روش های دوبونو استفاده می کنند به چشم می خورد از جمله: مایکروسافت، نیویورک تایمز، زیمنس، مک دونالد، تفنگداران نیروی دریایی ایالات متحده و …[ ۷]
کتاب اصلی او مکانیزم ذهن نام دارد که در سال ۱۹۶۹ منتشر شد. او در این کتاب برای نشان دادن نحوه عملکرد مغز انسان از مثال ها و استعاره های فراوانی استفاده می کند و مغز انسان را نوعی سیستم اطلاعاتی می داند؛ که خود را سازماندهی می کند به این معنا که همان طور که قطرات باران پس از فروافتادن راه خود را به سمت جوی ها و چاله ها پیدا می کند، اطلاعاتی که به مغز وارد می شود نیز با سازماندهی مغز به مسیرهای آشنا هدایت می شود. در نتیجه با روش تفکر سنتی تنها قادریم به نتایجی برسیم که از پیش با اعتقادات و پیش فرض های ذهنی ما هماهنگی دارد. او این روش فکر کردن را مانعی بر سر راه کشف ایده های نو می داند و معتقد است مغز انسان توانایی بیشتری برای تعریف و درک تجربیات خود دارد. روشی که دوبونو پیشنهاد می کند، تفکر جانبی است. [ ۵]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفادوارد دوبونو در سال ۱۹۳۳ در مالت به دنیا آمد. او در زمان جنگ جهانی دوم در دانشگاه مالت در رشتهٔ پزشکی تحصیل کرد. سپس با کمک هزینه تحصیلی رودس، به دانشگاه آکسفورد رفت و با دریافت مدرک افتخاری در رشته های روانشناسی و علوم طبیعی و مدرک دکترای فلسفه از آن دانشگاه فارغ التحصیل شد. او همچنین دارای مدرک پی اچ دی از دانشگاه کمبریج و کارشناسی ارشد از دانشگاه مالت بود. [ ۲] دوبونو در نهم ژوئن ٢٠٢١ بر اثر کهولت سن درگذشت. [ ۳]
ادوارد دوبونو را به عنوان نویسنده و متفکر می شناسند. عمده فعالیت های او در زمینهٔ شیوه های فکر کردن و آموزش تفکر خلاق است. او توانایی فکر کردن را یک مهارت و در واقع مهم ترین مهارت انسانی می داند و معتقد است فکر کردن مهارتی آموختنی است و نباید آن را با هوش اشتباه گرفت. [ ۴]
دوبونو در کتاب من درست می گویم، تو غلط از آغاز رنسانسی نوینی در تاریخ بشر سخن می گوید. او توضیح می دهد که رنسانس اول با کشف دوبارهٔ یونان باستان آغاز شد، دومین رنسانس به زعم او از عقاید متفکران یونان باستان نظیر افلاطون، ارسطو و سقراط عبور خواهد کرد و برای چیزهایی نظیر «تفکر ادراک محور و خلاق»، «کشف و شهود» و «آفرینش» اهمیت بیشتری قائل خواهد شد. او پایه گذار مفهومی به نام تفکر جانبی است که به نظر او سنگ بنای رنسانس دوم محسوب می شود. [ ۵]
دوبونو کتاب های بسیاری در این زمینه نگاشته که تاکنون به زبان های متعددی ترجمه شده است. وی در همایش هایی در دانشگاه های آکسفورد، لندن، کمبریج و هاروارد به عنوان سخنران حضور داشته است. [ ۶]
نام بسیاری از مؤسسات، نهادها و شرکت های بزرگ در فهرست شرکت هایی که در حال حاضر از روش های دوبونو استفاده می کنند به چشم می خورد از جمله: مایکروسافت، نیویورک تایمز، زیمنس، مک دونالد، تفنگداران نیروی دریایی ایالات متحده و …[ ۷]
کتاب اصلی او مکانیزم ذهن نام دارد که در سال ۱۹۶۹ منتشر شد. او در این کتاب برای نشان دادن نحوه عملکرد مغز انسان از مثال ها و استعاره های فراوانی استفاده می کند و مغز انسان را نوعی سیستم اطلاعاتی می داند؛ که خود را سازماندهی می کند به این معنا که همان طور که قطرات باران پس از فروافتادن راه خود را به سمت جوی ها و چاله ها پیدا می کند، اطلاعاتی که به مغز وارد می شود نیز با سازماندهی مغز به مسیرهای آشنا هدایت می شود. در نتیجه با روش تفکر سنتی تنها قادریم به نتایجی برسیم که از پیش با اعتقادات و پیش فرض های ذهنی ما هماهنگی دارد. او این روش فکر کردن را مانعی بر سر راه کشف ایده های نو می داند و معتقد است مغز انسان توانایی بیشتری برای تعریف و درک تجربیات خود دارد. روشی که دوبونو پیشنهاد می کند، تفکر جانبی است. [ ۵]
wiki: ادوارد دوبونو