ادله

/~adelle/

معنی انگلیسی:
case

لغت نامه دهخدا

ادله. [ اَ دِل ْ ل َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ دلیل. راهنمایان. || حجت ها.
- ادله اربعه ؛ کتاب و سنت و اجماع و عقل.

ادله. [ اِ ل َ ] ( ع اِ ) اِدل.

فرهنگ فارسی

جمع دلیل
( صفت ) جمع : دلیل راهنمایان حجتها برهانها . یا ادله اربعه. دلیلهای چهارگانه : کتاب و سنت و اجماع و عقل .

فرهنگ معین

(اَ دِ لِّ ) [ ع . ادلة ] (اِ. ) جِ دلیل ، برهان ها، حجت ها.

فرهنگ عمید

= دلیل

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] وسایل استنباط حجت شرعی یا حکم شرعی (واقعی) ادله نامیده می شود.
ادله، جمع دلیل و در لغت به معنای مرشد و راهنما است.
ادله در اصطلاح
در اصطلاح اصولی ها، دلیل به چیزی گفته می شود که قابلیت استنباط حکم شرعی از آن وجود دارد؛ به بیان دیگر، وسیله ای است که مجتهد را - وجدانا" یا تعبدا" - به حکم واقعی می رسان .
← محدوده تعریف
۱. ↑ صدر، محمدباقر، بحوث فی علم الاصول، ج۱، ص۲۱.
...

پیشنهاد کاربران

دلیل استدلال
اَدِلِّه: جمع مکسر دلیل ( عربی ) ، دلایل، علت ها، سبوب، چرایی ها
گواه ها ، دستاویز ها
شواهد یا مستنداتی برای اثبات یک مطلب
جمع دلیل. دلایل.
تلفظش ؟! آدِله یا اَدِله؟!
ادله = دلایل
راهنما و نشانه به سمت چیزی
در حقوق همون حکم شرعی میشه
جمع دلیل، دلایل.

بپرس