اداک
فرهنگ اسم ها
معنی: خشکی میان دریا، جزیره
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم پسر، اسم ترکی
لغت نامه دهخدا
اداک. [ اَ ] ( اِ ) جزیره و خشکی میان دریا را گویند. ( برهان قاطع ). خشکی بود که در میان دریا باشد و آنرا آبخور و آبخوست و جزیره و آداک نیز نامند. ( جهانگیری ) ( شعوری ). این لغت را صاحب صراح در ترجمه جزیره آورده و اَطَه ترکان همین کلمه فارسی است و ترکان نیز طای اَطه را دال تلفظ کنند. آداک. بضیع. ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
خشکی میان آب جزیره
خشکی میان دریا، جزیره، آبخو، آدک واداک هم گویند
جزیره و خشکی میان دریا را گویند
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
گویش مازنی
دانشنامه عمومی
آداک. آداک ( انگلیسی: ADAC ) شرکت و کلوب ترابری آلمانی است، که در سال ۱۹۰۳ م تأسیس شد.
wiki: آداک
اداک ( به لاتین: Adok ) یک منطقهٔ مسکونی در سودان جنوبی است که در جونقلی واقع شده است. [ ۱]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: اداک
پیشنهاد کاربران
بگمانم - جو - معرب واژه - گوی - فارسی است از ان جهت که جو رابگونه کره وگوی می بینیم. لغت - هوا - هم باید از همان واژه ایزد - وای - یا - وایو - اوستایی گرفته شده باشد.
آدا و آداک در ترکی به معنای جزیره و نَذر هست.
البته در ترکی به جزیره [آرال ]نیز میگویند که از آیرال ترکی یعنی جدا شده هست ، نام دریاچه ارال کنیز بر این اساس هست و یا آرا ( میانه ، بین ) ال پسوند شده و یا اوترول یا اورتال به معنای بریده هست . در ترکی میانه به دان[ اتَه ] نیز گفته میشده که ان نیز به معنای پهنه ی خشک گرفته شده که الان به دامنه کوه اتک یا دامنه گویند.
... [مشاهده متن کامل]
، britannica. com , aral tengizi orol dengizi ada
در اوزبکی ، orol dengizi
در مغولی ، aral
قزاقی ، aral tengizi
اویغوری ، ئارال
البته در ترکی به جزیره [آرال ]نیز میگویند که از آیرال ترکی یعنی جدا شده هست ، نام دریاچه ارال کنیز بر این اساس هست و یا آرا ( میانه ، بین ) ال پسوند شده و یا اوترول یا اورتال به معنای بریده هست . در ترکی میانه به دان[ اتَه ] نیز گفته میشده که ان نیز به معنای پهنه ی خشک گرفته شده که الان به دامنه کوه اتک یا دامنه گویند.
... [مشاهده متن کامل]
در اوزبکی ، orol dengizi
در مغولی ، aral
قزاقی ، aral tengizi
اویغوری ، ئارال
آداک واژه ای پارسی است
در پارسی به جزیره ( آداک ) هم میگویند که این واژه به زبان تورکی هم راه یافته و در زبان تورکی آن را ( آدا ) می گویند.
واژه ( آداک ) از دو بخش آ ( پیشوند منفی ساز ) و داک ( فرو رفتن ) ساخته شده است و در کل به معنی ( بیرون آمده از آب ) است.
... [مشاهده متن کامل]
( داک ) به معنی فرو رفتن را در واژه های زیر نیز می بینیم:
دیگ: ظرف گود
دوختن: فرو کردن سوزن
دوشیدن: فرود آمدن شیر
اردک: اور ( پایین ) دَک ( فرو رونده )
واژه dūcan در انگلیسی باستان: شیرجه زدن
پَسگشت: در برگه 43 از نبیگِ ( ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی ) نوشته مجید قدیمی، نوبت چاپ: یکم 1401 آمده است.
در پارسی به جزیره ( آداک ) هم میگویند که این واژه به زبان تورکی هم راه یافته و در زبان تورکی آن را ( آدا ) می گویند.
واژه ( آداک ) از دو بخش آ ( پیشوند منفی ساز ) و داک ( فرو رفتن ) ساخته شده است و در کل به معنی ( بیرون آمده از آب ) است.
... [مشاهده متن کامل]
( داک ) به معنی فرو رفتن را در واژه های زیر نیز می بینیم:
دیگ: ظرف گود
دوختن: فرو کردن سوزن
دوشیدن: فرود آمدن شیر
اردک: اور ( پایین ) دَک ( فرو رونده )
واژه dūcan در انگلیسی باستان: شیرجه زدن
پَسگشت: در برگه 43 از نبیگِ ( ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی ) نوشته مجید قدیمی، نوبت چاپ: یکم 1401 آمده است.
جو و هوا عربی هستند و پارسی ان دو پناد و وای است بخار اب را بپارسی : وشم - نژم - مُژ - دم و هلم گویند و میغ و آمیغ را هم برای ابر و هم برای مه میگویند و مه را مه ومیغ و آمیغ و دمه و دمان گویند و دم و دما نیز پیوند دارد -
... [مشاهده متن کامل]
ز وشم دهانش جهان تیره گون
دو چشمش بسان یکی چشمه خون
فردوسی
جو= پناد
هوا= وای
بخار= وشم/نژم/هلم/مژ/دم
عنصر= گوهر
ضد=اخشیج
جزیره=اداک/اراگ ( نام راق نیز از همین امده )
خلیج=خور =خلیده دریا
وزن=سنجه
... [مشاهده متن کامل]
ز وشم دهانش جهان تیره گون
دو چشمش بسان یکی چشمه خون
فردوسی
جو= پناد
هوا= وای
بخار= وشم/نژم/هلم/مژ/دم
عنصر= گوهر
ضد=اخشیج
جزیره=اداک/اراگ ( نام راق نیز از همین امده )
خلیج=خور =خلیده دریا
وزن=سنجه
آداک یا آداگ یک واژه پارسی پهلوی از بیخ به چیم "بسته کننده پیرامون چیزی" باشد و با این چیم برای نامیدن گَزیرَگ ( جزیره ) نیز به کار گرفته شده است. واژه آدین که امروزه آذین نوشته می شود نیز از همین ریشه است که از بیخ به چیم "قابل بستن پیرامون چیزی" است که با این چیم برای نامیدن زیور و بندهای اَزراییشنیگ ( زینتی ) به کار گرفته شده است. با نگرش به این که واژگان در پارسی پهلوی دارای بارهای اَستیگ ( مثبت ) و اَنَستیگ ( منفی ) هستند، چنین می سَهَد که واژه های آداگ و آدین دارای بار اَستیگ و نیک هستند. بر پایه شیوه ساخت واژگان در زبان پارسی پهلوی می توان چنین نوشت:
... [مشاهده متن کامل]
آدَن/ آدیدَن ( آد - ) : بستن پیرامون چیزی
آدار: بستنی پیرامون چیزی، قابل بستن پیرامون چیزی
آدین:بستنی پیرامون چیزی، قابل بستن پیرامون چیزی
آدار: بند کننده پیرامون چیزی، بسته کننده پیرامون چیزی
آدیدار: بند کننده پیرامون چیزی، بسته کننده پیرامون چیزی
آداگ: بند کننده پیرامون چیزی، بسته کننده پیرامون چیزی
آدان: بند کننده پیرامون چیزی، بسته کننده پیرامون چیزی
آدیشن: بستن پیرامون چیزی
آدیشنیگ:بند کننده پیرامون چیزی، بسته کننده پیرامون چیزی؛ بستنی پیرامون چیزی، قابل بستن پیرامون چیزی؛ بسته به بستن پیرامون چیزی
آدیشنی|ه: بستن پیرامون چیزی
آدیشنی|ها: با بستن پیرامون چیزی
آدَگ: ابزاری برای بستن پیرامون چیزی
آدینَگ: ابزاری برای بستن پیرامون چیزی، "شاید" ریشه واژه آدینه: جمعه باشد، روزی که مردم پیرامون چیزی برای کاری گرد هم می آمده اند. نشان دادن نا/درستی این گمان نیاز به پژوهش دارد.
پَدیشاد: ابزاری برای بستن پیرامون چیزی
آدَگ: بسته شده پیرامون چیزی
آدیدَگ:بسته شده پیرامون چیزی
آدَگی|ه: بسته شدگی پیرامون چیزی
آدیدَگی|ه:بسته شدگی پیرامون چیزی
... [مشاهده متن کامل]
آدَن/ آدیدَن ( آد - ) : بستن پیرامون چیزی
آدار: بستنی پیرامون چیزی، قابل بستن پیرامون چیزی
آدین:بستنی پیرامون چیزی، قابل بستن پیرامون چیزی
آدار: بند کننده پیرامون چیزی، بسته کننده پیرامون چیزی
آدیدار: بند کننده پیرامون چیزی، بسته کننده پیرامون چیزی
آداگ: بند کننده پیرامون چیزی، بسته کننده پیرامون چیزی
آدان: بند کننده پیرامون چیزی، بسته کننده پیرامون چیزی
آدیشن: بستن پیرامون چیزی
آدیشنیگ:بند کننده پیرامون چیزی، بسته کننده پیرامون چیزی؛ بستنی پیرامون چیزی، قابل بستن پیرامون چیزی؛ بسته به بستن پیرامون چیزی
آدیشنی|ه: بستن پیرامون چیزی
آدیشنی|ها: با بستن پیرامون چیزی
آدَگ: ابزاری برای بستن پیرامون چیزی
آدینَگ: ابزاری برای بستن پیرامون چیزی، "شاید" ریشه واژه آدینه: جمعه باشد، روزی که مردم پیرامون چیزی برای کاری گرد هم می آمده اند. نشان دادن نا/درستی این گمان نیاز به پژوهش دارد.
پَدیشاد: ابزاری برای بستن پیرامون چیزی
آدَگ: بسته شده پیرامون چیزی
آدیدَگ:بسته شده پیرامون چیزی
آدَگی|ه: بسته شدگی پیرامون چیزی
آدیدَگی|ه:بسته شدگی پیرامون چیزی
سلام
من در یک روستا زندگی می کنم که فامیل کل روستا ( اداک ) است . که اطراف روستا را آب گرفته وبه همین خاطر است معنی اداک میشه شبه جزیره
این جایی که عرض می کنم در :
کردستان . هورامان. روستایی ژیوار
من در یک روستا زندگی می کنم که فامیل کل روستا ( اداک ) است . که اطراف روستا را آب گرفته وبه همین خاطر است معنی اداک میشه شبه جزیره
این جایی که عرض می کنم در :
کردستان . هورامان. روستایی ژیوار
"داک" در پارسی به معنی "فرو رفتن" است و در واژه دوختن ( =فرو کردن سوزن ) و واژه انگلیسی باستان dūcan به معنی فرو رفتن در آب و شیرجه زدن نیز دیده می شود. واژه انگلیسی باستان dūcan در انگلیسی امروز به ریخت duck و به معنی "اردک" به کار می رود که باز هم به معنی پرنده ای است که به زیر آب فرو می رود.
... [مشاهده متن کامل]
در پایان ساختار واژه "آداک" اینگونه است:
آ ( پیشوند منفی ساز )
داک ( فرو رفتن )
پس "آداک" درکل یعنی "از آب بیرون آمده"!
... [مشاهده متن کامل]
در پایان ساختار واژه "آداک" اینگونه است:
آ ( پیشوند منفی ساز )
داک ( فرو رفتن )
پس "آداک" درکل یعنی "از آب بیرون آمده"!
دختر