اخلاق
/~axlAq/
مترادف اخلاق: خصلت، خلق، خوی، داب، عادت، منش
برابر پارسی: خو، خوی، خوی ها، رفتار، فراخویی، منش، منش شناسی، منش ها
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
اخلاق. [اَ ] ( ع اِ ) ج ِ خُلق. خویها : بعثت لاتمم مکارم الاخلاق ( حدیث )؛ برانگیختند مرا به پیامبری تا کامل کنم مکارم اخلاق را. قرقرخان ، ناحیتی است از کیماک و مردمانش اخلاق خرخیزیان دارند. ( حدود العالم ). اگر بیند خان ما را بدین اجابت کند چنانکه از بزرگی نفس و همت بزرگ و سماحت اخلاق وی سزد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 212 ). این تلک مردی جلد آمد و اخلاق ستوده نمود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 415 ). فیلسوفان هستند که ایشان را طبیبان اخلاق دانند که نهی کنند از کارهای سخت زشت. ( تاریخ بیهقی ص 499 ). هر بخرد... دوستی.... گزیند... و تفحص... اخلاق خویش را بدو مفوض کند. ( تاریخ بیهقی ص 570 ). جالینوس... بیهمتاتر بود در معالجت اخلاق. ( تاریخ بیهقی ص 555 چ ادیب ). سلوک کن بر طبق ستوده تر اطوار خود و راه نماینده تر اخلاق خود. ( تاریخ بیهقی ص 313 ). و پسندیده تر افعال و اخلاق مردمان تقوی است. ( کلیله و دمنه ). و نه او بر عادت و اخلاق ایشان وقوف دارد. ( کلیله و دمنه ). گفت [ دمنه ] اگر قربتی یابم و اخلاق او را بشناسم خدمت او را باخلاص و مناصحت پیش گیرم. ( کلیله و دمنه ). یعنی چون وجوه تجارب معلوم گشت اول در تهذیب اخلاق خویش باید کوشید. ( کلیله و دمنه ).
- اخلاق سیئه ؛ اخلاق نکوهیده و ناپسندیده.
|| ج ِ خَلَق ، بمعنی خوی. طبع.مروت. دین. || ( ص ، اِ ) ج ِ خَلَق ، بمعنی کهن. ( مؤید الفضلاء ). جامه های کهنه.
- ثوب اخلاق ؛ جامه تمام کهنه.
|| ج ِ خَلِق ، بمعنی خوشخوی. ( مؤید الفضلاء ) ( ربنجنی ). خوش خلق. خوش خرام.
اخلاق. [ اَ ] ( ع اِ ) ( علم الَ.... ) دانش بد و نیک خویها. یکی از سه بخش فلسفه عملیه ، و آن تدبیر انسان است نفس خود را یا یک تن خاص را. مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: علم اخلاق عبارتست از علم معاشرت با خلق و آن از اقسام حکمت عملیه است و آنرا تهذیب اخلاق و حکمت خلقیه نیز نامند - انتهی. و حاج خلیفه آورده است : و هو قسم من الحکمة العملیة قال ابن صدرالدین فی الفوائد الخاقانیة و هو علم بالفضائل و کیفیة اقتنائها لتتحلی النفس بها وبالرذائل و کیفیة توقیها لتتخلی عنها فموضوعه الاخلاق و الملکات و النفس الناطقة من حیث الاتصاف بها و هیهنا شبهةٌ قویة و هی ان الفائدة فی هذاالعلم انما تتحقق اذا کانت الاخلاق قابلة للتبدیل والتغییر و الظاهر خلافه کما یدل علیه قوله علیه الصلاة والسلام الناس معادن کمعادن الذهب والفضة خیارکم فی الجاهلیة خیارکم فی الاسلام و روی عنه علیه الصلاة والسلام ایضاً اذا سمعتم بجبل زال عن مکانه فصدقوا و اذا سمعتم برجل زال عن خلقه فلاتصدقوا فانه سیعود الی ما جبل علیه و قوله عز و جل «الا ابلیس کان من الجن ففسق عن امر ربه » ناظر الیه ایضاً و ایضاً الاخلاق تابعة للمزاج والمزاج غیرقابل للتبدیل بحیث یخرج عن غرضه و ایضا السیرة تقابل الصورة و هی لاتتغیر والجواب ان الخلق ملکة یصدر بها عن النفس افعال بسهولة من غیر فکر و رویة والملکة کیفیة راسخة فی النفس لاتزول بسرعة و هی قسمان احدهما طبیعیة والآخر عادیة. اما الاولی ، فهی ان یکون مزاج الشخص فی اصل الفطرة مستعداً الکیفیة خاصة کامنة فیه بحیث یتکیف بها بادنی سبب کالمزاج الحار الیابس بالقیاس الی الغضب و الحار الرطب بالقیاس الی الشهوة والبارد الرطب بالنسبة الی النسیان والبارد الیابس بالنسبة الی البلادة. و اما العادیة، فهی ان یزاول فی الابتداء فعلا باختیاره و بتکرره و التمرن علیه تصیر ملکة حتی یصدر عنه الفعل بسهولة من غیر رویة. ففائدة هذاالعلم بالقیاس الی الاولی ابراز ما کان کامنا فی النفس و بالقیاس الی الثانیة تحصیلها و الی هذا یشیر ما روی عن النبی صلی اﷲ تعالی علیه و سلم بعثت لاتمم مکارم الاخلاق و لهذا قیل ان الشریعة المصطفویة قدقضت الوطر عن اقسام الحکمة العملیة علی اکمل وجه و اتم تفصیل - انتهی. ( کشف الظنون ). و رجوع به نفایس الفنون تألیف محمدبن محمود آملی فن اول ( علم تهذیب اخلاق ) از مقاله اولی از قسم دویم در علوم اوایل شود.
فرهنگ فارسی
کهنه شدن
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. هنجارهای موردقبول جامعه که نشان دهندۀ درستی یا نادرستی رفتار اشخاص است.
۳. خلق وخو، رفتار.
۴. رفتار خوب: آدم اخلاق دار.
زبان و ادب'>{morality} [روان شناسی] نظامی از باورها یا مجموعه ای از ارزش های مربوط به منش درست که براساس آن رفتاری قابل قبول یا غیرقابل قبول ارزیابی می شود
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] اخلاق، جمع خلق به معنای خصلت های نفسانی انسان اعم از فضائل و رذائل است.از آن به مناسبت در باب های امر به معروف و نهی از منکر، تجارت، نکاح، طلاق و خلع آمده است.
اخلاق از دو بعد حائز اهمیّت و در خور بررسی است: نخست، شناسایی ماهیت خوی ها و خصلت های نیک و زشت و دیگر، ابراز و بروز دادن آن ها در ارتباط با دیگران. موضوع اول در علم اخلاق بحث می شود؛ لیکن محور دوم در فقه مطرح است که موضوع این مقاله می باشد.
اخلاق در روایات
در روایات بسیاری به رعایت اخلاق نیکو، همچون فروتنی، گذشت،مدارا کردن نسبت به دیگران و صلۀ رحم، و پرهیز و دوری گزیدن از رفتارهای ناشایست مانند تکبّر، حسد، بخل و حرص، سفارش شده است.
احکام مربوط به اخلاق
در ذیل به نمونه هایی از مسائل مربوط به اخلاق که در باب های امر به معروف و نهی از منکر، تجارت، نکاح، طلاق و خلع آمده است اشاره می کنیم.
← تأکید بر خوش خلقی مسلمان
...
اخلاق از دو بعد حائز اهمیّت و در خور بررسی است: نخست، شناسایی ماهیت خوی ها و خصلت های نیک و زشت و دیگر، ابراز و بروز دادن آن ها در ارتباط با دیگران. موضوع اول در علم اخلاق بحث می شود؛ لیکن محور دوم در فقه مطرح است که موضوع این مقاله می باشد.
اخلاق در روایات
در روایات بسیاری به رعایت اخلاق نیکو، همچون فروتنی، گذشت،مدارا کردن نسبت به دیگران و صلۀ رحم، و پرهیز و دوری گزیدن از رفتارهای ناشایست مانند تکبّر، حسد، بخل و حرص، سفارش شده است.
احکام مربوط به اخلاق
در ذیل به نمونه هایی از مسائل مربوط به اخلاق که در باب های امر به معروف و نهی از منکر، تجارت، نکاح، طلاق و خلع آمده است اشاره می کنیم.
← تأکید بر خوش خلقی مسلمان
...
wikifeqh: مکارم_اخلاقی
[ویکی شیعه] اخلاق، بخشی از دین که به فضایل و رذایل اعمال انسان می پردازد. اخلاق در اصطلاح به صفات درونی انسان گفته می شود که در او به صورت عادت در آمده است. اخلاق خُلق های خوب و خلق های بد و اخلاق اجتماعی و فردی را شامل می شود. قرآن هدف بعثت پیامبر (ص) را اصلاح اخلاق انسان ها معرفی کرده است. در روایات از مهم ترین صفات نیک اخلاقی، با عنوان مکارم الأخلاق یاد شده است. کتاب های جامع السعادات، معراج السعاده، اخلاق شُبّر و اخلاق ناصری از کتاب های مشهور شیعه در زمینه اخلاق است.
اخلاق در اصطلاح به صفات درونی انسان گفته می شود که در او به صورت عادت در آمده است. این واژه، هم خوی های نیکو و پسندیده مانند جوان مردی و دلیری را شامل می شود و هم خوی های زشت و ناپسند همچون فرومایگی و بزدلی را؛ همچنین اخلاق فردی چون صبر و شجاعت و اخلاق اجتماعی مثل تواضع و ایثار را دربرمی گیرد. اخلاق اسلامی به بخشی از آموزه های دین اسلام گفته می شود که از فضایل و رذایل اعمال انسان سخن می گوید.
دین اسلام برای اخلاق، اهمیت فراوان قائل شده است. قرآن به مفاهیم اخلاقی چون خیر و شرّ، عدل و ظلم، صبر و احسان توجه فراوان داشته و هدف مهم رسالت پیامبر(ص) را اصلاح اخلاق انسان ها بیان کرده است. بر طبق حدیثی از مستدرک الوسائل، پیامبر اسلام(ص) هدف از نبوتش را تکمیل فضایل اخلاقی معرفی کرده است.
اخلاق در اصطلاح به صفات درونی انسان گفته می شود که در او به صورت عادت در آمده است. این واژه، هم خوی های نیکو و پسندیده مانند جوان مردی و دلیری را شامل می شود و هم خوی های زشت و ناپسند همچون فرومایگی و بزدلی را؛ همچنین اخلاق فردی چون صبر و شجاعت و اخلاق اجتماعی مثل تواضع و ایثار را دربرمی گیرد. اخلاق اسلامی به بخشی از آموزه های دین اسلام گفته می شود که از فضایل و رذایل اعمال انسان سخن می گوید.
دین اسلام برای اخلاق، اهمیت فراوان قائل شده است. قرآن به مفاهیم اخلاقی چون خیر و شرّ، عدل و ظلم، صبر و احسان توجه فراوان داشته و هدف مهم رسالت پیامبر(ص) را اصلاح اخلاق انسان ها بیان کرده است. بر طبق حدیثی از مستدرک الوسائل، پیامبر اسلام(ص) هدف از نبوتش را تکمیل فضایل اخلاقی معرفی کرده است.
wikishia: اخلاق
[ویکی اهل البیت] نقش برجسته اخلاق در ادیان ابراهیمی آنچنان درخشان است که نه تنها برای دین پژوهان و فیلسوفان اخلاق، که برای همه کسانی که اندک اطلاعی از این ادیان داشته باشند، جای هیچ تردیدی باقی نمی گذارد که از ابراهیم خلیل (ع) تا موسای کلیم (ع) و پیامبران بنی اسرائیل و عیسی روح الله (ع) و، بالاتر از و والاتر از همه، محمد رسول الله (ص)، همه پیام آوران اخلاق و مکرمتهای عالی انسانی بوده، و خود بهترین الگوها و اسوه ها را ارائه داده اند.
اخلاق «جمع خُلق» و در لغت به معنای خوی هاست و در اصطلاح، عبارت است از حالت نفسانی راسخ در نفس که با پیدایش آن حالت، اعمال اخلاقی بدون زحمت و نیاز به تأنّی و تأمّل سر می زند. چنانچه صاحب قاموس قرآن می نویسد: خلق (بر وزن قفل و عنق) بمعنی عادت و طبع و مروّت و دین است چنانکه در قاموس و اقرب گفته «وَ إِنَّکَ لَعَلیٰ خُلُقٍ عَظِیمٍ» حقّا که تو بر خلق عظیمی استواری
علمی که پیرامون صفات نفسانی بحث می کندو نیک و بد و خیر و شر را به انسان تعلیم داده و راه چگونه زیستن را به او می آموزد، «علم اخلاق» نام دارد. موضوع آن، نفس و روح انسان و هدف آن پیراستن نفس از پستی ها، آراستن آن به فضایل و خصلت های اخلاقی، توجه دادن به خودشناسی و در نتیجه، رساندن انسان به کمال و سعادت است.
از این رو، علم اخلاق یکی از ضروری ترین علوم برای انسان است.
امام کاظم علیه السلام فرمود: «الْزَمُ الْعِلْمِ لَکَ مادَلَّکَ عَلی صَلاحِ قَلْبِکَ وَاظْهَرَلَکَ فَسادَهُ؛ لازمترین علم برای تو آن است که تو را به پاکسازی دل (و تهذیب نفس) راهنمایی کرده، فساد آن را برای تو آشکار کند».
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «إِنَّ لِلَّهِ تَعالی مَلَکاً یَنْزِلُ فی کُلِّ لَیْلَةٍ فَیُنادی : یا ابْناءَ الْعِشْرینَ جِدُّوا وَاجْتَهِدُوا؛ خدای متعال را فرشته ای است که هر شب فرود آمده، ندا می دهد: ای جوانان بیست ساله! کوشش کنید و (برای نیل به کمال و سعادت خود) مجاهده نمایید».
آغاز سنین جوانی، بهار به دست آوردن فضیلت های انسانی است.
اخلاق «جمع خُلق» و در لغت به معنای خوی هاست و در اصطلاح، عبارت است از حالت نفسانی راسخ در نفس که با پیدایش آن حالت، اعمال اخلاقی بدون زحمت و نیاز به تأنّی و تأمّل سر می زند. چنانچه صاحب قاموس قرآن می نویسد: خلق (بر وزن قفل و عنق) بمعنی عادت و طبع و مروّت و دین است چنانکه در قاموس و اقرب گفته «وَ إِنَّکَ لَعَلیٰ خُلُقٍ عَظِیمٍ» حقّا که تو بر خلق عظیمی استواری
علمی که پیرامون صفات نفسانی بحث می کندو نیک و بد و خیر و شر را به انسان تعلیم داده و راه چگونه زیستن را به او می آموزد، «علم اخلاق» نام دارد. موضوع آن، نفس و روح انسان و هدف آن پیراستن نفس از پستی ها، آراستن آن به فضایل و خصلت های اخلاقی، توجه دادن به خودشناسی و در نتیجه، رساندن انسان به کمال و سعادت است.
از این رو، علم اخلاق یکی از ضروری ترین علوم برای انسان است.
امام کاظم علیه السلام فرمود: «الْزَمُ الْعِلْمِ لَکَ مادَلَّکَ عَلی صَلاحِ قَلْبِکَ وَاظْهَرَلَکَ فَسادَهُ؛ لازمترین علم برای تو آن است که تو را به پاکسازی دل (و تهذیب نفس) راهنمایی کرده، فساد آن را برای تو آشکار کند».
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «إِنَّ لِلَّهِ تَعالی مَلَکاً یَنْزِلُ فی کُلِّ لَیْلَةٍ فَیُنادی : یا ابْناءَ الْعِشْرینَ جِدُّوا وَاجْتَهِدُوا؛ خدای متعال را فرشته ای است که هر شب فرود آمده، ندا می دهد: ای جوانان بیست ساله! کوشش کنید و (برای نیل به کمال و سعادت خود) مجاهده نمایید».
آغاز سنین جوانی، بهار به دست آوردن فضیلت های انسانی است.
wikiahlb: اخلاق
[ویکی نور] اخلاق (ترجمه کتاب الأخلاق)، اثر محمدرضا جباران، ترجمه فارسی «کتاب الأخلاق» مرحوم سید عبدالله شبر است.
از جمله عواملی که مترجم را به ترجمه این کتاب واداشته، ارزش اخلاقی و جایگاه معنوی نویسنده است، نه نحوه تألیف و شیوه نگارش و امثال آن. وی در مورد تأثیر این کتاب می گوید: «اثری که این کتاب در خواننده خود باقی می گذارد، بیش از آنکه مرهون خصوصیات کتاب باشد، مدیون ویژگی های روحی و برجستگی های اخلاقی مؤلف است» .
ایشان درباره این ترجمه و شیوه آن، نوشته است: «نوع ترجمه به کارگرفته شده، چیزی است بین ترجمه آزاد و ترجمه تحت اللفظی... در تمام کتاب، سعی بر آن داشتم که ترتیب و عناوین کتاب را بر مبنای اصل قرار دهم، جز بحث صفات رسول(ص) که برای جلوگیری از تکرار، آن را ترتیبی دیگر دادم. بعضی از عبارات کتاب، پس از ترجمه، نیاز به توضیح داشت؛ آنچه را ممکن بود، در پاورقی توضیح دادم، ولی این روش برای توضیح بعضی از عبارات، کافی به نظر نرسید، لذا توضیح را در خلال متن آورده و آن را به وسیله دو پرانتز («»)، از متن، متمایز نمودم؛ البته به جز آیات قرآن که از این قاعده مستثنی هستند» .
در آغاز این ترجمه، تقریظ آیت الله جناتی قرار گرفته است. وی درباره این ترجمه، نوشته: «می توان گفت زبان این ترجمه، برای رساندن مقصود، از متن اصلی گویاتر و تبیین کننده تر است» .
مطالعه کتاب اخلاق در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور
از جمله عواملی که مترجم را به ترجمه این کتاب واداشته، ارزش اخلاقی و جایگاه معنوی نویسنده است، نه نحوه تألیف و شیوه نگارش و امثال آن. وی در مورد تأثیر این کتاب می گوید: «اثری که این کتاب در خواننده خود باقی می گذارد، بیش از آنکه مرهون خصوصیات کتاب باشد، مدیون ویژگی های روحی و برجستگی های اخلاقی مؤلف است» .
ایشان درباره این ترجمه و شیوه آن، نوشته است: «نوع ترجمه به کارگرفته شده، چیزی است بین ترجمه آزاد و ترجمه تحت اللفظی... در تمام کتاب، سعی بر آن داشتم که ترتیب و عناوین کتاب را بر مبنای اصل قرار دهم، جز بحث صفات رسول(ص) که برای جلوگیری از تکرار، آن را ترتیبی دیگر دادم. بعضی از عبارات کتاب، پس از ترجمه، نیاز به توضیح داشت؛ آنچه را ممکن بود، در پاورقی توضیح دادم، ولی این روش برای توضیح بعضی از عبارات، کافی به نظر نرسید، لذا توضیح را در خلال متن آورده و آن را به وسیله دو پرانتز («»)، از متن، متمایز نمودم؛ البته به جز آیات قرآن که از این قاعده مستثنی هستند» .
در آغاز این ترجمه، تقریظ آیت الله جناتی قرار گرفته است. وی درباره این ترجمه، نوشته: «می توان گفت زبان این ترجمه، برای رساندن مقصود، از متن اصلی گویاتر و تبیین کننده تر است» .
مطالعه کتاب اخلاق در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور
wikinoor: اخلاق
[ویکی فقه] اخلاق (قرآن). اخلاق جمع خلق یا خلق به معنای سرشت می باشد.
«اخلاق» جمع «خلق» یا «خلق» به معنای سرشت (و به قول راغب، اخلاق، خصلت هایی است که با دیده بصیرت درک می شود). (به گفته برخی، اخلاق، ترازوی رفتار، اعمال و اندیشه های خوب و بد انسان و زمینه ساز وجدان فردی و جمعی است ) و به آن دسته از رذایل و فضایلی گفته می شود که ترک و فعل آن ها به اقتضا و مطابق عقل عملی یا وجدان اخلاقی یا عرف و شرع است. به دیگر سخن، به گونه ای از رفتار فردی یا جمعی گفته می شود که دعوت به آن ها با زبان موعظه است و در تعالی معنوی انسان، نقش اساسی دارد. در ذیل این عنوان، به مباحث کلی بسنده شده است و تفصیل هر کدام از موضوعات اخلاقی در جایگاه خود آورده می شود. در این مدخل از واژه های «تزکیه»، «خیر»، «شر»، «بغی»، «همز»، «ضر»، «طغیان»، «یاس»، «قنط»، «سیئه»، «اکرام»، «قرح»، «ظلوم»، «نمیم»، «معروف»، «غنا»، «اثیم» و... استفاده شده است.
عناوین مرتبط
آسیب شناسی اخلاقی؛ مبانی اخلاق؛ مربیان اخلاق.
«اخلاق» جمع «خلق» یا «خلق» به معنای سرشت (و به قول راغب، اخلاق، خصلت هایی است که با دیده بصیرت درک می شود). (به گفته برخی، اخلاق، ترازوی رفتار، اعمال و اندیشه های خوب و بد انسان و زمینه ساز وجدان فردی و جمعی است ) و به آن دسته از رذایل و فضایلی گفته می شود که ترک و فعل آن ها به اقتضا و مطابق عقل عملی یا وجدان اخلاقی یا عرف و شرع است. به دیگر سخن، به گونه ای از رفتار فردی یا جمعی گفته می شود که دعوت به آن ها با زبان موعظه است و در تعالی معنوی انسان، نقش اساسی دارد. در ذیل این عنوان، به مباحث کلی بسنده شده است و تفصیل هر کدام از موضوعات اخلاقی در جایگاه خود آورده می شود. در این مدخل از واژه های «تزکیه»، «خیر»، «شر»، «بغی»، «همز»، «ضر»، «طغیان»، «یاس»، «قنط»، «سیئه»، «اکرام»، «قرح»، «ظلوم»، «نمیم»، «معروف»، «غنا»، «اثیم» و... استفاده شده است.
عناوین مرتبط
آسیب شناسی اخلاقی؛ مبانی اخلاق؛ مربیان اخلاق.
wikifeqh: اخلاق_(قرآن)
دانشنامه عمومی
اخلاقی، اخلاقی بودن یا دانش اخلاق ( به انگلیسی: Morality ) ، دسته ای از علوم انسانی است که موضوع آن شناخت مصادیق ارزش ها و بیانگر راه های کسب فضائل و ترک رذائل اخلاقی است. دربارهٔ خوب یا بد بودن یک امر دیدگاه های مختلفی وجود دارد؛ مثلاً در یک دیدگاه، تنها در صورتی یک امر خوب است که نتیجه های دلخواه به همراه داشته باشد ( نتیجه گرایی/پیامدگرایی/ غایت گروی ) اما دیدگاهی دیگر، بدون رد نتیجه های دلخواه، خوب بودن یک امر را ذاتی می داند ( وظیفه گرایی ) یا در دیدگاهی دیگر می توان گفت، خوب و بد، مفاهیمی هستند درخدمت بقاء و تولیدمثل؛ یعنی چیزی خوب است که به نفع بقاء و تولید مثل ژن ها باشد و چیزی بد است که به این موارد ضرر بزند ( فرگشت گرایی ) . مسئله اخلاق با توجه به جایگاه علمی آن در معارف دینی، همواره مورد توجه علمای دین بوده است. همچنین هر مکتبی داعیه دار مباحث اخلاقی هست و در این باره سخنی به میان می آورد چرا که اخلاق ریشه در فطرت انسان دارد. برخی از ادیان ، گرایش دوم در اخلاق را پذیرفته و ادعا می نمایند. در اخلاق دین مدار این نتیجه ها ممکن است در جهان دیگر که فرامادی است نیز اتفاق بیافتند اما در اخلاق غیر دینی، رخداد نتیجه های دلخواه برای مثلاً جامعهٔ انسانی، تنها در جهان مادی مد نظر است. در این اخلاق ریزالگوهای اخلاقی و این که چه اموری نتیجه هایی دلخواه برای جامعهٔ انسانی دارند، ممکن است با اجماع روانشناسان و جامعه شناسان برجسته تعیین شود نه لزوماً متولیان دین. [ ۱] [ ۲]
اخلاقیات در دو زمینه به کار می روند، یکم: تشخیص فردی ( خوب از بد ) و دوم: روش های رفتاری که گاه به عنوان «عرف رفتاری» نهادینه شده در یک گروه فرهنگی، مذهبی، اجتماعی یا فلسفی شناخته می شود. اخلاقیات فردی با اهداف درست یا غلط، انگیزه ها یا اعمال تعریف و تشخیص داده می شوند؛ اهدافی که آموخته شده اند، ایجاد شده اند یا از طرف اشخاصی که در گروه هستند، توسعه یافته اند.
در زبان فرانسه واژه اخلاقیات به معنای آداب و رسوم نیز به کار می رود. تعریف فرهنگ لاروس ( le Petit Larousse ) از اخلاقیات به شرح زیر است:
Morale به لاتین ( mores, mœurs ) :
• مجموعه قوانین کردار و ارزش هایی که در یک جامعه به عنوان هنجار شناخته می شود.
• تئوری اهداف غایی کردار انسان
• اهداف و نتیجه گیری عملی یک داستان
• دکترین خوشبختی انسان ها و روش های رسیدن به این هدف
• مجموعه خاصی از قوانین رفتاری
اخلاقیات در دو زمینه به کار می روند، یکم: تشخیص فردی ( خوب از بد ) و دوم: روش های رفتاری که گاه به عنوان «عرف رفتاری» نهادینه شده در یک گروه فرهنگی، مذهبی، اجتماعی یا فلسفی شناخته می شود. اخلاقیات فردی با اهداف درست یا غلط، انگیزه ها یا اعمال تعریف و تشخیص داده می شوند؛ اهدافی که آموخته شده اند، ایجاد شده اند یا از طرف اشخاصی که در گروه هستند، توسعه یافته اند.
در زبان فرانسه واژه اخلاقیات به معنای آداب و رسوم نیز به کار می رود. تعریف فرهنگ لاروس ( le Petit Larousse ) از اخلاقیات به شرح زیر است:
Morale به لاتین ( mores, mœurs ) :
• مجموعه قوانین کردار و ارزش هایی که در یک جامعه به عنوان هنجار شناخته می شود.
• تئوری اهداف غایی کردار انسان
• اهداف و نتیجه گیری عملی یک داستان
• دکترین خوشبختی انسان ها و روش های رسیدن به این هدف
• مجموعه خاصی از قوانین رفتاری
wiki: اخلاق
اخلاق (کتاب اسپینوزا). اتیک یا اخلاق ( بیشتر در فارسی به اخلاق یا اخلاقیات معروف است ) ( به انگلیسی: Ethics, Demonstrated in Geometrical Order ) ( به لاتین: Ethica, ordine geometrico demonstrata ) ، نام کتابی است فلسفی که اسپینوزا، فیلسوف برجستهٔ اهل هلند، به زبان لاتین نوشته است. سبک این کتاب به روش اقلیدسی است. محسن جهانگیری این کتاب را به فارسی ترجمه کرده است. این کتاب، کتاب محبوب فلسفی بسیاری از فیلسوفان بعدی شامل انشتین، هگل، [ ۱] لکان و. . . بود. این کتاب یکی از آثار مشهور فلسفی جهان است.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: اخلاق (کتاب اسپینوزا)
دانشنامه آزاد فارسی
رجوع شود به:اخلاق شناسی
wikijoo: اخلاق
مترادف ها
حرکت، رفتار، وضع، سلوک، اخلاق، طرز رفتار، مشی
رفتار، وضع، سلوک، اخلاق
سلوک، اخلاق، طرز رفتار، مشی
معنی، پند، اخلاق، سیرت، روحیه
اخلاق، سیرت، روحیه، اخلاقیات
رفتار، اخلاق، طرز رفتار، رویه
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
گویا نام پدر و فرزند ارسطو ( آیرس تو تله ) و عنوان کتاب اخلاق وی هرسه نیکوماخوس ( Nikomachus ) بوده. با اندکی دقت میتوان دریافت که یک عبارت یا جمله به زبان فارسی و از چهار کلمه به شکل زیر ساخته شده : نیکو ما خو س ، به معنای ؛ خوی ما نیکو ست.
... [مشاهده متن کامل]
از همین جمله میتوان به این نتیجه رسید که در فکر ارسطو و از دیدگاه وی خوی هم میتواند نیکو باشد و هم نانیکو یا بد. کتاب اتیک ( ethics به تلفظ اتیکز به زبان انگلیسی و Ethik با تلفظ اتیک به زبان آلمانی ) از دو بخش تشکیل گردیده : Nikomanchiesche با تلفظ نیکومانخیشه و دیگری Eudaimonia با تلفظ اُیدای مونیا و هردو با پسوند اتیک ( Ethik ) و به زبان انگلیسی اندکی در تلفظ و نوشتار متفاوتند. گویا سی سِرو ( Cicero به احتمال قوی با تلفظ اصلی و ریشه ای سی سَرو به زبان فارسی آن دوران به معنای سی بار هوشمند تر از همطرازان عصر خود و یا به شکل سی سِر و به معنای : او دارای سی تا سِر یا رمز و راز ست ) سیاستمدار، سخنران، وکیل و نویسنده با انتقال اندیشه یا افکار و خیالات و تصورات فلاسفه یونان از قبیل سقراط و افلاطون و ارسطو به فضای زبان لاتین برای اولین بار واژه اِتیکه ( به احتمال زیاد به شکل آ تیکه ) یا همان اتیک یونانی را اول به مورالیس ( Moralis ) و سپس به مورال ( Moral ) بر گردانده است. معمولا کلمات قبل از جاری شدن بر زبان و نوشته شدن، در احساس و اندیشه یا فکر و خیال و تصور به کمک قوای ادراکی فهم و عقل و عملکرد آنها بر روی دریافت ها یا داده های حواس پنجگانه و محتوای خاطرات و اثرات امیال غریزی و آرزوها شکل میگرند. حال ببینیم فکر و خیال و تصور سی سِرو که در پشت این دو کلمه نهفته اند، چه بوده .
الف - Moralis : از سمت راست به چپ از سه کلمه به شکل زیر ساخته شده ؛ زی لا روم. با دو معنا یکی امری و خطاب به خود و یاران خود یعنی در روم زندگی نکن و نکنید و دیگری مرگ بر روم. لا در زبان عربی علامت نفی و زی در زبان فارسی ریشه در اسم مصدر زیست و افعال زیستن و زندگی گردن.
ب - Moral از راست به چپ از دو کلمه ساخته شده؛ یکی لا همان علامت نفی و دیگری شهر روم یعنی نه گفتن به روم. اما نکته جالب توجه و بسیار مهم اینست که این کلمه را هم میتوان به شکل Al rom نوشت با تلفظ ال روم. پیشوند اَل در زبان عربی حرف تعریف و تَعَیُن بوده و میباشد و نقش the در زبان انگلیسی را بازی میکرده و میکند. اما rom در این حالت دیگر اشاره به امپراتوری و شهر رُم نداشته بلکه از دو کلمه فارسی ساخته شده به شکل روَم به معنای رویِ من. لذا ال روی من از دیدگاه سی سِرو درست به همین معنا، یعنی اطرافیان من و دور و بریان و شرائط سیاسی، اجتماعی، نظامی و فرهنگی و پرستش خدایان گوناگون رومی و آشنائی با خدایان گوناگون یونانی و زئوس خدای خدایان در راس آنها و تازگی ها آشنائی با خدای یگانه قوم یهود تحت نام یَهوه و از همه مهمتر اینکه ژولیوس سزار در آن دوران به فکر تحول سیستم سیاسی جمهوری روم ( رِپاپلیک ) به سیستم پادشاهی بوده ( Caesar با تلفظ کایزِر یعنی پادشاه و شاه شاهان که گویا روئیای دست یافتن به کلئوپاترای مصر را در سر و دل خود می پرورانده و ترجمه آن به زبان عربی به شکل قیصر ) .
واژه اخلاق در اصل و ریشه به شکل اخلاگ بوده و از چپ براست از دو کلمه فارسی به شکل زیر ساخته شده : گلا خا. گلا جمع گُل یعنی گل ها ( به زبان سمبلیک یعنی نیکویی ها ) و خا مخفف فعل خواستن و یا خواهان. به زبان تمثیل و امری و خطاب به شنونده به معنای: گل های آسمانی را از خدا بخواه تا در اختیارت قرار دهد. لذا اندیشمند یا متفکر و خیال پرداز و متصور عربی زبان که این واژه اخلاق را ساخته، به زبان فارسی آشنائی داشته. طوریکه میدانیم حرف فارسی گ و سه حرف دیگر در حروف الفبای زبان عربی یافت نمی شوند.
زیگموند فروید در تحلیل ساختار روان در طی روانکاوی از همان روی من استفاده کرده و Ich یا من را در زیر آن قرار داده و میدان وسیع زیر من را آن ( Es با تلفظ اس به زبان آلمانی یعنی ضمیر سوم شخص مفرد و خنثا ) نامیده بر خلاف بینش و باور مسیحیان که کالبد یا تن و یا بدن افراد انسانی را گاهی تمپل پدر آسمانی، گاهی ایسا یا پسر آسمانی وی و گاهی تمپل روح مقدس می پنداشته و هنوز هم می پندارند که هرسه در زبان آلمانی از جنسیت مذکر یا مردانه بر خوردارند با آرتیکل یا علامت جنسی Der با تلفظ دِر. منهای زن و مادر و دختر و روح مقدسه هرسه با آرتیکل یا علامت جنسی موئنث یا زنانه Die با تلفظ دی. منهای دختر بچه و پسر بچه و روحک مقدس هر سه با آرتیکل یا علامت جنسی خنثی Das با تلفظ داس .
نتیجه اینکه انسان در طول تاریخ پیدایش خود روی کره زمین تاکنون نتوانسته است که بین دو نوع خدای زیر فرق و تمیز قائل شود:
الف - خدای حقیقی، واقعی، بیکران، بی حد و مرز یا بینهایت که اول، وسط، آخر، ظاهر و باطن همه چیز و همه کس است و لذا هیچ موجود دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد. موجود بودن این نوع خدا به هیچگونه اثباتی از طرف انسان هیجگونه نیازی نداشته، ندارد و نخواهد داشت. این نوع خدا را میتوان از این به بعد خدای علمی یا خدا از دیدگاه علمی نامید.
ب - خدای لفظی، کلمه ای، واژه ای، مفهومی و ایده ای با نام های گوناگون در زبان های مختلف انسانی که از همه لحاظ نیازمند است و فقط در زبان و خط و فهم و عقل محدود انسانی موجودیت دارد و در خارج هیچگونه مصداق و مثال بیرونی ندارد. اثبات وجود این خدا مطلقا محال و غیر ممکن می باشد و لذا کلیه ی سعی و کوشش ها در اثبات این نوع در گذشته و حال و آینده با شکست مواجه بوده و هست و خواهد بود. این خدا را میتوان از امروز به بعد، خدای اسطوره ای، افسانه ای، حماسی، ایلیاتی، طایفه ای، قبیله ای، قومی، آئینی و دینی، مذهبی، فرقه ای، حلقه ای، الاهیاتی، فلسفی، عرفانی و سرانجام آتئیستی نامید و از این راه و به این روش به یقین و اطمینان و آرامش خاطر و آسودگی احساس و فکر و خیال و تصور رسید. انسان فقط از طریق شناخت ظاهر و باطن این واقعیت و طبیعت و یا بطور کلی شناخت محتوا و محیط این گیتی یا این کیهان یا این جهان به روش علمی می تواند به شناخت حقیقی خود و خدا نائل گردد و نه از راه و نه به روش دیگری. عشق و زندگی هر موجود زنده نباتی و حیوانی و انسانی هیچ چیز دیگری نیست و نمی تواند باشد غیر از عشق و زندگی بی آغاز و بی پایان، لایزال و جاودانه خدای حقیقی و واقعی.
مثل سابق دیگر نباید فکر کنیم و خیال نمائیم و دچار اوهام شویم و به سر و دل خود شک و تردید راه دهیم که گویا خدای دینی وجود دارد و بیخدائی آتئیستی حقیقت ندارد بلکه هردو به یک سهم مساوی تهی یا خالی از حقیقت اند.
به قول سلطان ولد فرزند ارشد مولانا در مثنوی سوم تحت عنوان انتها نامه :
هر که بر هستی حق جوید دلیل
او زیانمند است و اعمی و ذلیل
نی ز کس زاد و نی کسی از وی
همه میرند او بماند زنده و حی
... [مشاهده متن کامل]
از همین جمله میتوان به این نتیجه رسید که در فکر ارسطو و از دیدگاه وی خوی هم میتواند نیکو باشد و هم نانیکو یا بد. کتاب اتیک ( ethics به تلفظ اتیکز به زبان انگلیسی و Ethik با تلفظ اتیک به زبان آلمانی ) از دو بخش تشکیل گردیده : Nikomanchiesche با تلفظ نیکومانخیشه و دیگری Eudaimonia با تلفظ اُیدای مونیا و هردو با پسوند اتیک ( Ethik ) و به زبان انگلیسی اندکی در تلفظ و نوشتار متفاوتند. گویا سی سِرو ( Cicero به احتمال قوی با تلفظ اصلی و ریشه ای سی سَرو به زبان فارسی آن دوران به معنای سی بار هوشمند تر از همطرازان عصر خود و یا به شکل سی سِر و به معنای : او دارای سی تا سِر یا رمز و راز ست ) سیاستمدار، سخنران، وکیل و نویسنده با انتقال اندیشه یا افکار و خیالات و تصورات فلاسفه یونان از قبیل سقراط و افلاطون و ارسطو به فضای زبان لاتین برای اولین بار واژه اِتیکه ( به احتمال زیاد به شکل آ تیکه ) یا همان اتیک یونانی را اول به مورالیس ( Moralis ) و سپس به مورال ( Moral ) بر گردانده است. معمولا کلمات قبل از جاری شدن بر زبان و نوشته شدن، در احساس و اندیشه یا فکر و خیال و تصور به کمک قوای ادراکی فهم و عقل و عملکرد آنها بر روی دریافت ها یا داده های حواس پنجگانه و محتوای خاطرات و اثرات امیال غریزی و آرزوها شکل میگرند. حال ببینیم فکر و خیال و تصور سی سِرو که در پشت این دو کلمه نهفته اند، چه بوده .
الف - Moralis : از سمت راست به چپ از سه کلمه به شکل زیر ساخته شده ؛ زی لا روم. با دو معنا یکی امری و خطاب به خود و یاران خود یعنی در روم زندگی نکن و نکنید و دیگری مرگ بر روم. لا در زبان عربی علامت نفی و زی در زبان فارسی ریشه در اسم مصدر زیست و افعال زیستن و زندگی گردن.
ب - Moral از راست به چپ از دو کلمه ساخته شده؛ یکی لا همان علامت نفی و دیگری شهر روم یعنی نه گفتن به روم. اما نکته جالب توجه و بسیار مهم اینست که این کلمه را هم میتوان به شکل Al rom نوشت با تلفظ ال روم. پیشوند اَل در زبان عربی حرف تعریف و تَعَیُن بوده و میباشد و نقش the در زبان انگلیسی را بازی میکرده و میکند. اما rom در این حالت دیگر اشاره به امپراتوری و شهر رُم نداشته بلکه از دو کلمه فارسی ساخته شده به شکل روَم به معنای رویِ من. لذا ال روی من از دیدگاه سی سِرو درست به همین معنا، یعنی اطرافیان من و دور و بریان و شرائط سیاسی، اجتماعی، نظامی و فرهنگی و پرستش خدایان گوناگون رومی و آشنائی با خدایان گوناگون یونانی و زئوس خدای خدایان در راس آنها و تازگی ها آشنائی با خدای یگانه قوم یهود تحت نام یَهوه و از همه مهمتر اینکه ژولیوس سزار در آن دوران به فکر تحول سیستم سیاسی جمهوری روم ( رِپاپلیک ) به سیستم پادشاهی بوده ( Caesar با تلفظ کایزِر یعنی پادشاه و شاه شاهان که گویا روئیای دست یافتن به کلئوپاترای مصر را در سر و دل خود می پرورانده و ترجمه آن به زبان عربی به شکل قیصر ) .
واژه اخلاق در اصل و ریشه به شکل اخلاگ بوده و از چپ براست از دو کلمه فارسی به شکل زیر ساخته شده : گلا خا. گلا جمع گُل یعنی گل ها ( به زبان سمبلیک یعنی نیکویی ها ) و خا مخفف فعل خواستن و یا خواهان. به زبان تمثیل و امری و خطاب به شنونده به معنای: گل های آسمانی را از خدا بخواه تا در اختیارت قرار دهد. لذا اندیشمند یا متفکر و خیال پرداز و متصور عربی زبان که این واژه اخلاق را ساخته، به زبان فارسی آشنائی داشته. طوریکه میدانیم حرف فارسی گ و سه حرف دیگر در حروف الفبای زبان عربی یافت نمی شوند.
زیگموند فروید در تحلیل ساختار روان در طی روانکاوی از همان روی من استفاده کرده و Ich یا من را در زیر آن قرار داده و میدان وسیع زیر من را آن ( Es با تلفظ اس به زبان آلمانی یعنی ضمیر سوم شخص مفرد و خنثا ) نامیده بر خلاف بینش و باور مسیحیان که کالبد یا تن و یا بدن افراد انسانی را گاهی تمپل پدر آسمانی، گاهی ایسا یا پسر آسمانی وی و گاهی تمپل روح مقدس می پنداشته و هنوز هم می پندارند که هرسه در زبان آلمانی از جنسیت مذکر یا مردانه بر خوردارند با آرتیکل یا علامت جنسی Der با تلفظ دِر. منهای زن و مادر و دختر و روح مقدسه هرسه با آرتیکل یا علامت جنسی موئنث یا زنانه Die با تلفظ دی. منهای دختر بچه و پسر بچه و روحک مقدس هر سه با آرتیکل یا علامت جنسی خنثی Das با تلفظ داس .
نتیجه اینکه انسان در طول تاریخ پیدایش خود روی کره زمین تاکنون نتوانسته است که بین دو نوع خدای زیر فرق و تمیز قائل شود:
الف - خدای حقیقی، واقعی، بیکران، بی حد و مرز یا بینهایت که اول، وسط، آخر، ظاهر و باطن همه چیز و همه کس است و لذا هیچ موجود دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد. موجود بودن این نوع خدا به هیچگونه اثباتی از طرف انسان هیجگونه نیازی نداشته، ندارد و نخواهد داشت. این نوع خدا را میتوان از این به بعد خدای علمی یا خدا از دیدگاه علمی نامید.
ب - خدای لفظی، کلمه ای، واژه ای، مفهومی و ایده ای با نام های گوناگون در زبان های مختلف انسانی که از همه لحاظ نیازمند است و فقط در زبان و خط و فهم و عقل محدود انسانی موجودیت دارد و در خارج هیچگونه مصداق و مثال بیرونی ندارد. اثبات وجود این خدا مطلقا محال و غیر ممکن می باشد و لذا کلیه ی سعی و کوشش ها در اثبات این نوع در گذشته و حال و آینده با شکست مواجه بوده و هست و خواهد بود. این خدا را میتوان از امروز به بعد، خدای اسطوره ای، افسانه ای، حماسی، ایلیاتی، طایفه ای، قبیله ای، قومی، آئینی و دینی، مذهبی، فرقه ای، حلقه ای، الاهیاتی، فلسفی، عرفانی و سرانجام آتئیستی نامید و از این راه و به این روش به یقین و اطمینان و آرامش خاطر و آسودگی احساس و فکر و خیال و تصور رسید. انسان فقط از طریق شناخت ظاهر و باطن این واقعیت و طبیعت و یا بطور کلی شناخت محتوا و محیط این گیتی یا این کیهان یا این جهان به روش علمی می تواند به شناخت حقیقی خود و خدا نائل گردد و نه از راه و نه به روش دیگری. عشق و زندگی هر موجود زنده نباتی و حیوانی و انسانی هیچ چیز دیگری نیست و نمی تواند باشد غیر از عشق و زندگی بی آغاز و بی پایان، لایزال و جاودانه خدای حقیقی و واقعی.
مثل سابق دیگر نباید فکر کنیم و خیال نمائیم و دچار اوهام شویم و به سر و دل خود شک و تردید راه دهیم که گویا خدای دینی وجود دارد و بیخدائی آتئیستی حقیقت ندارد بلکه هردو به یک سهم مساوی تهی یا خالی از حقیقت اند.
به قول سلطان ولد فرزند ارشد مولانا در مثنوی سوم تحت عنوان انتها نامه :
هر که بر هستی حق جوید دلیل
او زیانمند است و اعمی و ذلیل
نی ز کس زاد و نی کسی از وی
همه میرند او بماند زنده و حی
آیا می دانید که؛اخلاق از اخ ولاق ساخته شده است اخ همان دوری وآخ ولاق همان لایق است وزودتر مردم می گفتند اِخِ و لاقِ باید درست باشد.
ادبیات، ادبیات فردی ، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، و. . . . .
اخلاق: شیوه یا پایه رفتاری فردی یا گروهی گاهی پایدار و گاهی تغییر پذیر و قوانینی که بر احساسات و کردارهای آدمی حکمفرماست که یا برخاسته از آرمان، باور و یا محیط است و یا از هر سه.
( مبانی فلسفه، دکتر علی اکبر سیاسی، چاپ وزارت آموزش و پرورش، 1356 )
... [مشاهده متن کامل]
( https://www. cnrtl. fr/definition/morale )
( Le Petit Robert 1 Paris 1990 )
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
آکار ākār ( کردی )
فرخو farxu، خو، منش ( دری )
نیزات nizāt ( اوستایی: نیذاته niżāta )
( مبانی فلسفه، دکتر علی اکبر سیاسی، چاپ وزارت آموزش و پرورش، 1356 )
... [مشاهده متن کامل]
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
آکار ākār ( کردی )
فرخو farxu، خو، منش ( دری )
نیزات nizāt ( اوستایی: نیذاته niżāta )
نیک خویی
واژه اخلاق
معادل ابجد 732
تعداد حروف 5
تلفظ 'axlāq
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمعِ خُلق]
مختصات ( اَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی 'axlAq
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
معادل ابجد 732
تعداد حروف 5
تلفظ 'axlāq
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمعِ خُلق]
مختصات ( اَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی 'axlAq
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
کهنه شدن کاری توسط یک شخص و تکرار کردن کاری ، نهادینه و ملکه شدن چیزی در وجود کسی
شاید واژه ی �رفتار� را بتوان برابر �اخلاق� دانست. چون رفتار آنست که از مردم می رود یا سر می زند ( و دربردارنده ی تندی، نرمی، رشک، آز، مهر، دروغ یا راستگویی و. . . . می شود ) و این جدای از کردار است که همان �اعمال� باشد. اینچنین �بداخلاق� می شود �بدرفتار�، �خوش اخلاق� می شود �خوش رفتار�
پِرایا= اخلاق= کرداروگفتاروپندار، فرخویی، هنجار، رفتار، هَئِم، نیزات
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) و ( ( زبان سازی دیرینه و نو ) ) .
... [مشاهده متن کامل]
نویسنده: امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی.
#آسانیک گری
راهنمای بهره برداری و اسفایده.
ساختار نوشته شدن برابری واژه ها:
اسل= ساختگی= اسل های دیگر
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) و ( ( زبان سازی دیرینه و نو ) ) .
... [مشاهده متن کامل]
نویسنده: امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی.
#آسانیک گری
راهنمای بهره برداری و اسفایده.
ساختار نوشته شدن برابری واژه ها:
اسل= ساختگی= اسل های دیگر
واژه فرخویی برای اخلاق درخور و زیبنده هست
فر بزرگی و برتری و خوی همان خیم و ذات هست فرخویی میشود خوی والا ک زیباست
فر بزرگی و برتری و خوی همان خیم و ذات هست فرخویی میشود خوی والا ک زیباست
با پوزش، فرستادن پیشنهاد بالا از اینجانب از سر حواس پرتی بود. این یادداشت، پیش تر زیر برنام �امکان� در همین واژه نامه گنجانده شده و از آنِ همانجاست.
دورنما، چشم انداز
دو آمیخته واژه ی �دورنما� و �چشم انداز� را می توان در بسیاری باره ها بجای واژه ی از ریشه عربی �امکان� نشاند و بکار برد؛ نمونه ها:
. . . چنین دورنمایی ( امکانی ) از هستی برخوردار است.
... [مشاهده متن کامل]
با روند کنونی، این چشم انداز ( امکان ) که به میهن مان دست درازی شود، نیرومندتر می شود.
دو آمیخته واژه ی �دورنما� و �چشم انداز� را می توان در بسیاری باره ها بجای واژه ی از ریشه عربی �امکان� نشاند و بکار برد؛ نمونه ها:
. . . چنین دورنمایی ( امکانی ) از هستی برخوردار است.
... [مشاهده متن کامل]
با روند کنونی، این چشم انداز ( امکان ) که به میهن مان دست درازی شود، نیرومندتر می شود.
نیک منشی
نیکی
نیکی
اخلاق که پارسی آن کردار و یا منش می شود نزد ایرانیان بدون آموزش دینهای میترا و زرتشت پایه و شکل نگرفته. نگرش من از این گفته این است. آموزه های دین زرتشتی که بر پایه پندار نیک گفتار نیک و کردار نیک است در دین های دیگر هم رد خود را گذاشته و چیزهای خوبی که در آنها هست از این سه فراتر نمی رود. میترا بر پایه اشک یا اشکا ( عشق ) بود و دین زرتشتی بر پایه خرد و ایندو در ستیز با یکدیگر بودنند و چنان شد که در فرهنگ ایرانی Literature رد پای خود را گذاشت و Jan Rypka در نسک خود بنام سرگذشت literature ایران آنرا نوشته این دانشمند ایرانشناس زاده کشور چکسلواکی نسکهای زیادی در باره ایران نوشته که نامدارا ترین آنها همان است که در بالا نام بردم. پس از این پیش گفتار وقتی که پای بازرگانی پیش می آید پاره ایی آدمها کردار و یا منش خود را کنار می گذارند و یا با پا روی آن می روند و آنرا لگد مال می کنند. نمونه های را می نویسم مانند سیگار سازی و شرکتهای آن گرچه می دانند که آنکس که آنرا خریداری و دود می کند شش هایش آسیب بر گشت ناپذیر پیدا می کند ونکه آنرا می سازند و می فروشند. رستورانهایی که Fast Food می فروشند همه اش چربی و روغن شیرینی پر از کالری است که وزن را زیاد و بیماری دیابت و دل heart را سبب می شود. الکل سازی و پیشه شکر و شیرینی سازی که آنهم یک دردسر بزرگ دیگر است. می ماند آن ستمی که در کشتارگاهها بر سر چهار پایان زبان بسته می آورند. یک نمونه خوکها را با آهنگ سازهای بادی برای اینکه آرام شوند وارد چهار دیواری بسته می کنند که در آن گاز سمی دی اکسید کربن رها می شود و آن زبان بسته ها را ابتدا خپه می کنند و سپس گلویشان را می شکافند خونی سیاه از آن بیرون می ریزد که نشانه خپگی چهار پا است. گاوی که زیر دست سر بر بی مهر به هوش آمده و از درد داد می زند و آن بیمار سادیستی به او بیشتر زنش چاقو می زند. اینها را با دور بینهای پنهانی روزنامه نگارانی در آلمان فیلم برداری کرده بودنند و تلویزیون در برنامه ایی آنرا نشان می داد تا کسانی چاره ایی برای آن بیندیشند.
... [مشاهده متن کامل]
من خدا را سپاس می گویم که با پیشه هایی که در بالا نوشتم کاری ندارم و جز فرزندانم من و بانویم گوشتخوار نیستیم وقتی آنها به سن 18 سالگی رسیدند خود بر آن می شوند که گوشت خوردن را کنار بگذارند یا نه, حالا که برای رشد و نمو خود به آن نیاز دارند و با کردار و منش درست هم سازگاری ندارد که ما به آنها خوراک درست ندهیم. حال که از خوردن گفتم بد نیست چیزی در باره ایران باستان در پیوند با کردار یا منش بنویسم. آنرا چون همانگونه که نوشته شده باز تاب می کنم پس نمی شود به پارسی سره ( =پارسی درست ) آنرا نوشت!
در کتاب التاج و تواریخ آمده: گویند در روزگار شاهپور ذوالا کتاف موبد موبدان در گذشت و موبدی را از مردم استخر برای جانشینی او معرفی کردند. شاهنشاه خواست او را بیازماید و ویرا بر سر خوان دعوت کرد. مرغی را پیش کشیده آنرا دونیم کرد و نیمی از آن برای خود و نیمی دیگر را پیش او نهاد. موبد هنوز شاه نیمه خود را نخورده بود که آن نیمه دیگر را تمام کرد و به خوردن خوراک دیگر پر داخت. پس از بر چیده شدن خوان, شاهنشاه گفت: بشهر خود بازگرد زیرا نیکان ما گفته اند هرکه در پیشگاه شاهان به خوراک آز ورزد چنین کسی به خواسته و مال مردم آزمند تر خواهد بود.
باز در جایی از این نسک آمده: از اخلاق ملوک ساسانی آن بود که از لغزشهای خرد چشم پوشی میکردنند. آورده اند که در یکی از روزهای مهرگان یا نوروز بار عام داده خوانهای طعام گسترده بودند. خسرو انوشیروان در جایی بود که همگان را می دید. مشاهده کرد که یکی از حاضران جامی زرین بر گرفت و در آستین قبا پنهان کرد. پس از اندکی شرابدار شاهی فریاد بر آورد که جامی زرین گم شده و هیچکس نباید از سرای بیرون رود. خسرو انوشیروان او را گفت که معترض مردم مشو, بگذار بروند گفت شاها, جامی زرین را برده اند. انوشیروان گفت راست می گویی ولی کسی که آنرا برده باز ندهد و کسی که او را دیده فاش نکند. Anthony Bourdain که آشپز ستاره نویسند و Moderator در تلویزیون بود و به کشورهای زیادی رفته می گفت که در هیچ کشوری مردم آن مانند ایرانیان میهمانواز نیستند. به یاد چامه پارسی افتادم که می گوید: رزق ما آید به پای میهمان از خانقین// میزبان ماست آنکس که می شود میهمان ما|| آنکس که در بالا نام بردم در هشتم ژوئن 2018 شور بختانه در هتلی دست به خود کشی زد!
... [مشاهده متن کامل]
من خدا را سپاس می گویم که با پیشه هایی که در بالا نوشتم کاری ندارم و جز فرزندانم من و بانویم گوشتخوار نیستیم وقتی آنها به سن 18 سالگی رسیدند خود بر آن می شوند که گوشت خوردن را کنار بگذارند یا نه, حالا که برای رشد و نمو خود به آن نیاز دارند و با کردار و منش درست هم سازگاری ندارد که ما به آنها خوراک درست ندهیم. حال که از خوردن گفتم بد نیست چیزی در باره ایران باستان در پیوند با کردار یا منش بنویسم. آنرا چون همانگونه که نوشته شده باز تاب می کنم پس نمی شود به پارسی سره ( =پارسی درست ) آنرا نوشت!
در کتاب التاج و تواریخ آمده: گویند در روزگار شاهپور ذوالا کتاف موبد موبدان در گذشت و موبدی را از مردم استخر برای جانشینی او معرفی کردند. شاهنشاه خواست او را بیازماید و ویرا بر سر خوان دعوت کرد. مرغی را پیش کشیده آنرا دونیم کرد و نیمی از آن برای خود و نیمی دیگر را پیش او نهاد. موبد هنوز شاه نیمه خود را نخورده بود که آن نیمه دیگر را تمام کرد و به خوردن خوراک دیگر پر داخت. پس از بر چیده شدن خوان, شاهنشاه گفت: بشهر خود بازگرد زیرا نیکان ما گفته اند هرکه در پیشگاه شاهان به خوراک آز ورزد چنین کسی به خواسته و مال مردم آزمند تر خواهد بود.
باز در جایی از این نسک آمده: از اخلاق ملوک ساسانی آن بود که از لغزشهای خرد چشم پوشی میکردنند. آورده اند که در یکی از روزهای مهرگان یا نوروز بار عام داده خوانهای طعام گسترده بودند. خسرو انوشیروان در جایی بود که همگان را می دید. مشاهده کرد که یکی از حاضران جامی زرین بر گرفت و در آستین قبا پنهان کرد. پس از اندکی شرابدار شاهی فریاد بر آورد که جامی زرین گم شده و هیچکس نباید از سرای بیرون رود. خسرو انوشیروان او را گفت که معترض مردم مشو, بگذار بروند گفت شاها, جامی زرین را برده اند. انوشیروان گفت راست می گویی ولی کسی که آنرا برده باز ندهد و کسی که او را دیده فاش نکند. Anthony Bourdain که آشپز ستاره نویسند و Moderator در تلویزیون بود و به کشورهای زیادی رفته می گفت که در هیچ کشوری مردم آن مانند ایرانیان میهمانواز نیستند. به یاد چامه پارسی افتادم که می گوید: رزق ما آید به پای میهمان از خانقین// میزبان ماست آنکس که می شود میهمان ما|| آنکس که در بالا نام بردم در هشتم ژوئن 2018 شور بختانه در هتلی دست به خود کشی زد!
هنجار، رفتار،
منش شناسی، هنجارشناسی، رفتارشناسی ( درچارچوب دانشورانه ی آن، نامور به �علم اخلاق� )
منش شناسی، هنجارشناسی، رفتارشناسی ( درچارچوب دانشورانه ی آن، نامور به �علم اخلاق� )
خصلت، عادت
رفتار، کردار، اعمال
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
نیزات ( اوستایی: نیذاتَ )
هَئِم ( اوستایی )
پِرایا ( سنسکریت: پْرایَ )
آیوژیت ( سنسکریت: اَیوچیتیَ )
وَستو ( سنسکریت )
نیزات ( اوستایی: نیذاتَ )
هَئِم ( اوستایی )
پِرایا ( سنسکریت: پْرایَ )
آیوژیت ( سنسکریت: اَیوچیتیَ )
وَستو ( سنسکریت )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)