احوط

لغت نامه دهخدا

احوط. [ اَ وَ ] ( ع ن تف ) باحتیاطتر. باحتیاط نزدیکتر. ادخل در احتیاط: احوط اجتناب است. ( حاشیه رساله های عملیه ). || نیکوتر.بهتر. || فروگیرنده تر. گردفروگیرنده تر.

فرهنگ فارسی

به احتیاط تر، نزدیکتربه احتیاط، استوارتر، پسندیده تردراحتیاط
( صفت ) ۱ - به احتیاط تر به احتیاط نزدیکتر بیشتر مقرون به احتیاط . (غالبا در رساله های عملی بکار رود ). ۲ - نیکوتر بهتر . ۳ - فروگیرنده تر گرد فرو گیرنده تر .

فرهنگ معین

(اَ وَ ) [ ع . ] (ص تف . ) با احتیاط تر، بیشتر مقرون به احتیاط .

فرهنگ عمید

نزدیک تر به احتیاط.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مطابق با احتیاط را احوط گویند.
احوط یکی از اصطلاحات فقهی است به معنای؛ مطابق با احتیاط، نزدیکتر به احتیاط است که انجام آن دارای ثواب است.
احتیاط واجب
هرگاه فقیه در مسأله ای، دلیل محکمی برای صدور فتوا نداشته باشد و مسأله از مواردی باشد که طبق نظر او اصل احتیاط در آن جاری شود، آنچه را که مطابق احتیاط است با واژه هایی مانند احوط بیان می کند. احتیاط در این صورت، واجب است.
احتیاط مستحب
اما در صورتی که فقیه در مسأله ای فتوا داشته باشد، لیکن به جهت وجود فتوای مخالف که مطابق احتیاط نیز می باشد، از واژۀ احوط استفاده کند، احتیاط مستحب است.

پیشنهاد کاربران

مثالی از معنای بالا:
در امر تقلید، در صورت امکان باید از اعلم پیروی کرد بنا بر احوط و همچنین در قاضی اعلمیت شرط است علی الاحوط نسبت به کسانی که در آن شهر یا شهرهای نزدیک آن، که بردن دعاوی به آن ها موجب حرج نیست

بپرس