اجازه

/~ejAze/

مترادف اجازه: اجازت، اذن، تجویز، دستور، رخصت، پروانه، تصدیق، جواز، مجوز، منشور، فتوا

برابر پارسی: پروانه، روادید

معنی انگلیسی:
allowance, consent, permission, permit, sanction, sufferance, access, leave, ok

لغت نامه دهخدا

اجازه. [ اِ زَ ] ( ع مص ) اِجازت. دستوری. اذن. رخصت. فرمان. بار. دستوری دادن. ( منتهی الارب ). || روا داشتن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر ): اجاز له. اجاز رأیه ؛ رواداشت رای او را. ( منتهی الارب ). || صله دادن. ( وطواط ) ( زوزنی ). صله و عطا دادن : اجازه بکذا. ( منتهی الارب ). || اجاز علی اسمه ؛ اجازت داد بر نام او. || اجاز له البیع؛ نافذ گردانیدبیع را برای او. || اَجَزْت ُ علی الجریح ؛کشتم خسته را. || اختلاف حرکت حرفی که متصل حرف روی است یا یک روی دال و دیگر رَوی طاء آوردن. || مصراع دیگری را بنظم تمام کردن. || بریدن مسافت. || پس افکندن جای راو برفتن از وی. || گذرانیدن کسی را از جای : اجاز الموضع و اجاز فلاناً الموضع. || آب دادن ستور کشت را. ( منتهی الارب ). آب دادن کسی را. ( تاج المصادر ). || ( اِ ) کتیبه. تقریر. دیپلم . || گواهی ای که در میان اهل سنت ، عالمی بکسی دهد در روایت از او. || گواهی ای که در میان امامیه ، عالمی دهدبکسی که او صلاحیت فتوی دارد. || مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: اجازة، مصدر اجاز و در لغت بریدن مسافت و پس افکندن جای بگذشتن از وی و گذرانیدن و اجازة دادن بر نام کسی و در شعر مصراع دیگری را تمام کردن و یکی را روی طاء و دیگری را روی دال آوردن باشد. کما فی الصراح. و حقیقت اجازه نزد محدثین اذن در روایت حدیث است خواه لفظی و خواه بطریق کتابت باشد. ارکان اجازه عبارت است از اجازه دهنده و اجازه داده شده به او، و تلفظ بصیغه اجازه. و قبول در اجازه شرط نباشد. بعضی گویند اجازه مأخوذ است از جوازالماء چنانچه گوئی استجزته فأجاز لی ؛ وقتی که دیگری تراسیراب کرده باشد. و اجازه نزد محدثان بر پنج قسم است : یکی اجازه شخص معین برای شخص معین ، خواه یکی باشد، مانند اجزتک کتاب البخاری و یا بیشتر از یکی ، مثل اجزت فلاناً جمیع ما اشتمل علیه فهرستی. دوم اجازه شخص معین برای شخص غیرمعین ، مانند اجزتک مسموعاتی. واجازه صحیح اجازه روایت حدیث است بدین دو قسم و عمل به هر دو را واجب دانستن. سوم اجازه همگانی است ،مانند اجزت للمسلمین. و خطیب اجازه عمومی را مطلقاجائز دانسته ، اما قاضی ابوالطیب تخصیص داده است آن را به اشخاص موجود در حین اجازه. چهارم اجازه معدوم است ، مانند اجزت لمن یولد و صحیح بطلان این قسم اجازه است هرچند هم بر موجود عطف کند، مثل اجزت لفلان و لمن یولد له. و بنابر اصح این نوع اجازه هم جائز است.پنجم اجازه مجاز است ، مانند اجزت لک جمیع مجازاتی و این اجازه صحیح باشد. و از محسنات اجازه آن است که اجازه دهنده عالم باشد بدانچه اجازه دهد و اجازه داده شده از اهل علم باشد. و بر اجازه دهنده است که آنچه به زبان می آورد بقید کتابت نیز درآورد. پس اگر اکتفا کرد بر کتاب با صحت و درستی شروط اجازه آن نیز مقرون بصحت باشد، چنانچه در خلاصةالخلاصه ایراد کرده است.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

اجازت: رخصت دادن، دستوری دادن، رواداشتن، دستوری، اذن، رخصت
۱ - ( مصدر ) دستوری دادن روا داشتن رخصت دادن . ۲ - صله و جایزه دادن بکسی . ۳ - ( اسم ) دستوری اذن رخصت . ۴ - ( اسم ) کتیبه تقریر دیپلم ۵ - گواهیی که در میان اهل سنت عالمی بکسی دهد در روایت از او . گواهیی که در میان امامیه عالمی دهد بکسی که او صلاحیت فتوی دارد. ۶ - تنفیذ کردن عقدی که بطور فضولی انجام یافته بوسیل. شخصی که عقد فضولی مربوط بشخص یا مال او بوده است مقابل اذن .

فرهنگ عمید

۱. موافقت کردن با انجام کاری که کسی قصد انجام آن را دارد، رخصت دادن، اذن، رخصت.
۲. (شبه جمله ) کلمه ای که با ادای آن موافقت کسی را برای انجام کاری کسب می کنند.

فرهنگستان زبان و ادب

{authorization} [رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات] مجاز شمردن کاربر در دستیابی به داده ها یا استفاده از سامانه

واژه نامه بختیاریکا

بُر

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اجازه به معنی اظهار رضایت و صدور جواز انجام عمل یا روی دادن حالتی می باشد. جایگاه اصلی عنوان یاد شده در باب تجارت بحث بیع فضولی است، لیکن به تناسب در دیگر باب های عقود و ایقاعات نیز از آن سخن رفته است.
به ابراز رضایت از جانب کسی که رضایت او از نظر شرع، در تأثیر عقد یا ایقاع بعد از وقوع آن دو، شرط است، اجازه و به اجازه دهنده، مجیز گفته می شود.

[ویکی حج] اجازه منصبی در روزگار جاهلیت که صاحب آن منصب به حاجیان اذن می داد تا از مشاعر مختلف کوچ کنند. موقف عرفات و مزدلفه ازجمله این مشاعر است که بدون اذن صاحب منصب، حاجیانِ پیش از اسلام از این مواقف خارج نمی شدند. برطبق منابع، صوفه شخصی بود که این منصب را در اختیار داشت و پس از وی این منصب به فرزندانش یا خاندان زید بن عدوان انتقال یافت. این منصب تا نزدیکی زمان ظهور اسلام باقی بود و سپس برچیده شد.
اجازه به معنای اذن دادن یا به راه انداختن است. در گزارش های تاریخی، اجازه مقامی تشریفاتی در روزگار جاهلیت به شمار می رفته که کسانی خاص عهده دار آن بودند و بر پایه آداب جاهلی، حاجیان برخی از مناسک حج را پیش از صاحب اجازه، آغاز نمی کردند.
برخی منابع تاریخی، کوچ از موقف عرفات را وابسته به اجازه دانسته و تأسیس آن را به زمان حکومت جُرْهم بر مکه نسبت داده اند. بر پایه این سنت، حاجیان پس از ورود به عرفات، نخستین موقف در حج، در روز نهم ذی حجه برای کوچ به مزدلفه، منتظر اجازه صوفه (غوث بن مُر بن اد بن طابخة بن الیاس بن مُضَر و پس از او تبارش) می ماندند. در علت نام گذاری صوفه گفته شده: روزی خواهر غوث، تکمه، وی را که به خدمت گزاری کعبه می پرداخت، به سبب شدت گرما در وضعی آشفته دید و او را به صوفه (پشم) همانند دانست و سپس وی بدین نام خوانده شد.

[ویکی فقه] اجازه (ابهام زدایی). واژه اجازه ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • اجازه (فقه)، به معنی اظهار رضایت و صدور جواز انجام عمل یا روی دادن حالتی و دارای کاربرد در ابواب مختلف فقه• اجازه (حدیث)، یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم حدیث، به معنای اجازه شیخ به راوی برای نقل حدیث از وی یا از کتاب وی
...

[ویکی شیعه] اجازه (ابهام زدایی). اجازه ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:

[ویکی فقه] اجازه (حدیث). اجازه، از اصطلاحات علم حدیث بوده و به این معناست که شیخ به راوی اجازه و اذن دهد تا شنیده، یا کتاب روایی او را نقل کند.
«اجازه» مصدر افعال از ریشه «جواز الماء» (=عبور آب) به معنای عبور دادن آب است و از آنجا که بر علم از باب استعاره آب اطلاق می شود، اجازه به معنای عبور دادن دانش بکار رفته است. گویا شیخ با اجازه دادن، زمینه عبور و جریان یافتن دانش را فراهم ساخته است.
تعریف اجازه
اجازه در اصطلاح به این معناست که شیخ به راوی اجازه و اذن دهد تا شنیده، یا کتاب روایی او را نقل کند و از آنجا که چنین اجازه ای به منزله آن است که شیخ تمام روایات خود، یا روایات کتابش را برای راوی نقل کرده باشد. آن را از شیوه های تحمل حدیث دانسته و بر جواز آن تاکید کرده اند.
اقسام اجازه
اجازه می تواند گفتاری صریح، هم چون «اجزت لک روایة الحدیث الفلانی»، یا گفتار غیر صریح، نظیر پاسخ آری دادن در پرسش این که آیا به فلانی اجازه دادی؟ یا با اشاره یا با کتابت انجام گیرد. هم چنین اجازه را از نظر مشخص بودن، یا نبودن مخاطب، یا موضوع اجازه به اقسامی تقسیم کرده اند. با توجه به آن که اجازه به صورت کلی انجام می گیرد به مراتب از اعتبار کمتری نسبت به سماع و قرائت بر شیخ برخوردار است و به نظر می رسد که این شیوه بیشتر در میان متاخران و به ویژه در زمانی که فرصت کافی برای دریافت آحاد احادیث نبوده، انجام می گرقته است.از سوی دیگر دانستنی است که سنت اجازه پس از تدوین در جوامع روایی به عنوان تیمن و تبرک استمرار یافته است. به عنوان مثال علامه مجلسی از مشایخ حدیثی ای؛ هم چون آقا حسین خوانساری، شیخ حر عاملی اجازه روایت دریافت کرد، چنان که چهره هایی؛ هم چون شیخ عباس قمی، یا شیخ آقابزرگ تهرانی از اساتید حدیث خود اجازه روایی گرفته اند. چنین اجازاتی به معنای عدم اعتبار روایات نقل شده بدون اجازه نامه ها و اعتبار آنها با وجود این اجازات نیست، بلکه از باب تیمن و تبرک هم چنان استمرار یافته است.
ترجیح اجازه بر سماع
...

[ویکی فقه] اجازه (شعر). یکی از آرایه های ادبی که در ادبیات فارسی بالاخص شعر فارسی، کاربرد فراوان دارد اجازه در شعر می باشد. بدین معنا که شعر ناتمام شاعری را شاعر دیگری تمام کند.
اجازه در شعر آن است که شاعر مصراعی را که دیگری گفته است تمام کند؛ یعنی برای آن مصراع دومی بیاورد، تا بیتی ساخته شود.نمونۀ اجازه آن است که شاعری نزد صائب تبریزی این مصراعِ مهمل را عرضه کرد:از شیشۀ بی می، می بی شیشه طلب کن •••• (و صائب بی درنگ گفت:)حقّ را زدلِ خالی از اندیشه طلب کنو آن مصراع مهمل را به بیتی پر معنی بدل کرد.
اجازه در علم قافیه
در علم قافیه نیز، عنوان یکی از عیب های موسیقایی قافیه است.۱) خواجه نصیرالدّین طوسی «اجازه» را اختلافِ حرفِ رَویّ دانسته به شرط آن که دو حرفِ روی مختلف دارای مخرجی یگانه یا متقارب باشند.مانند:رو به جای آر اندر این کار احتیاط •••• زآن که جز بر تو ندارم اعـــــتمادکه در قافیۀ مصراع اوّل (احتیاط) حرف «طاء» و در قافیۀ مصراع بعد (اعتماد) حرف «دال» در محلّ رَوی واقع شده است. ۲) برخی دیگر اختلافِ حرکتِ حرف پیش از روی مقید را اجازه نامیده اند.مانند:از غــصّۀ هـــــجران تو دل پُر دارم •••• پیوسته از آن دیده به خون تر دارمو اختلاف دو روی قریب المخرج را «اِجازه» نامیده اند.
دانش نامه زبان و ادب فارسی، سعادت، اسماعیل، تهران، سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴، ج۱، ص۲۱۰.
۱. ↑ دانش نامه زبان و ادب فارسی، سعادت، اسماعیل، تهران، سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴، ج۱، ص۲۱۰.
منبع
...

[ویکی اهل البیت] اجازه (علم الحدیث). اجازه به معنای اذن استاد به شاگرد در نقل مسموعات یا مؤلفات خویش است، گرچه شاگرد از استاد سماع نکرده باشد. اجازه در اصطلاح محدثان یکی از طرق تحمل حدیث است.
اجازه در اصطلاح محدثان عبارت است از: اذن شفاهی یا کتبی به کسی در نقل حدیث که شخص اجازه دهنده، استاد (شیخ) اجازه گیرنده محسوب می شود. بدین معنا که افراد از ناحیه اساتید خود رسماً اجازه گزارش حدیث می گرفتند. این اجازه نامه ها معمولاً به صورت کتبی بوده است و استاد به شاگردش اجازه می داد که آنچه را که از او شنیده یا بر او خوانده یا در کتاب های حدیثی آمده است، نقل کند.
اجازه بر چند قسم می باشد:
کسانی که این گونه اجازه را کافی نمی دانند، می بایست فقط روایاتی را که شیخ هنگام اجازه به تلمیذ، سماع نموده است از او نقل کنند.
تنبیه 1. ابن عبدالبر فرموده است: شایسته است در مورد اجازه کتبی به کسی، لفظی را که نوشته نیز به زبان آورد یا لااقل هنگام نوشتن اجازه برای تلمیذ، آنچه را می نویسد در دل بگذارند.
تنبیه 2. ابن حزم اصولاً اجازه را در تمام اقسامی که یاد شده بدعت شمرده و جایز نمی داند، زیرا (به عقیده وی) دلیلی از شرع بر نقل آنچه را نشنیده نداریم.
در ابتدای کار، گزارش از معصومین علیهم السلام، نیازی به داشتن اجازه از استاد و معصوم علیه السلام نبوده است چه این گزارش از معصومین علیهم السلام نقل شود یا از دیگر گزارشگران حدیث و یا از کتاب حدیث. اما آن گونه که شواهد تاریخی نشان می دهد اجازه در نیمه دوم قرن سوم و قرن چهارم متداول بوده است. محدث نوری در خاتمه مستدرک الوسایل از تلعکبری نقل می کند که پدرش در سال 313 هجری از محمد بن اشعث کوفی که ساکن مصر بود اجازه روایت کتاب او را که اشعثیان نام داشت گرفته بود. کار اجازه تا مدت ها ادامه داشت تا این که پس از ثبت احادیث توسط بزرگان حدیث شیعه در کتاب ها و جوامع حدیثی و نسخه برداری های متعدد از آن ها و امکان گزارش حدیث از آن جوامع و شناخته شدن احادیث آن جوامع ضرورت اجازه نقل روایت کم کم از بین رفته و بیشتر به یک عمل تبرّکی و تیمّنی درآمد.

[ویکی فقه] اجازه (فقه). اجازه به معنی اظهار رضایت و صدور جواز انجام عمل یا روی دادن حالتی می باشد. جایگاه اصلی عنوان یاد شده در باب تجارت بحث بیع فضولی است، لیکن به تناسب در دیگر باب های عقود و ایقاعات نیز از آن سخن رفته است.
به ابراز رضایت از جانب کسی که رضایت او از نظر شرع، در تأثیر عقد یا ایقاع بعد از وقوع آن دو، شرط است، اجازه و به اجازه دهنده، مجیز گفته می شود.
تفاوت اجازه و اذن
تفاوت میان اجازه و اذن این است که اجازه اظهار رضایت بعد از وقوع عقد یا ایقاع است، اما اذن، ابراز رضایت قبل از وقوع آن می باشد.
ناقله یا کاشفه بودن اجازه
اثرگذاری عقدی که به شکل فضولی انجام گرفته، متوقف بر اجازه کسی است که حق اجازه دادن دارد مانند مالک یا ولی که در حکم مالک است، لیکن پس از اجازه، در این که آثار عقد از زمان اجازه بر آن مترتب می شود- که از آن به «اجازه ناقله» تعبیر می شود- یا اجازه، کشف از صحت عقد از زمان وقوع آن می کند- که به آن «اجازه کاشفه» گویند- اختلاف است. نظر مشهور، قول دوم است.
← ثمره اختلاف در ناقله یا کاشفه بودن اجازه
...

دانشنامه عمومی

اجازه (فیلم ۱۹۸۷). اجازه ( به هندی: Ijaazat ) و ( به انگلیسی: Permission ) فیلمی هندی محصول سال ۱۹۸۷ و به کارگردانی گلزار است. در این فیلم بازیگرانی همچون ریکا، نصیرالدین شاه، آنورادها پاتل، شامی کاپور و شاشی کاپور ایفای نقش کرده اند.
عکس اجازه (فیلم ۱۹۸۷)

اجازه (کنترل دسترسی). اجازه[ ۱] ( به انگلیسی: Authorization یا authorisation ) ، فرایند مشخص کردن حقوق یا امتیازات دسترسی به منابع است که به امنیت اطلاعات و امنیت رایانه و به ویژه کنترل دسترسی مربوط می شود. [ ۲]
فرایند authorization برای تصمیم گیری در مورد اینکه شخص، برنامه یا دستگاه X مجاز به دسترسی به داده، قابلیت یا سرویس Y می باشد یا خیر، استفاده می شود.
اغلب سیستم عامل های مدرن چند کاربره شامل یک فرایند authorization می باشند. هنگامی که یک مصرف کننده سعی در استفاده از یکی از منابع را دارد، فرایند authorization بررسی می کند که آیا این مصرف کننده اجازه استفاده از آن منبع را دارد یا خیر. در برخی از انواع برنامه کاربردی سیاست امنیت، مجوزها از قبیل یک لیست کنترل دسترسی یا توانایی، به طور کلی توسط مدیر سیستم کامپیوتری ( Administrator ) و بر مبنای اعطای کمترین امتیاز، تعریف می گردند: مصرف کنندگان باید تنها به منابعی دسترسی داشته باشند که برای انجام وظایف خود به آن ها نیاز دارند.
سیستم عامل های تک کاربره و قدیمی تر، اغلب یا سیستم های authorization و احراز اصالت ( Authentication ) ندارند یا اینکه از این نظر ضعیف هستند.
مصرف کنندگان با نام مستعار یا مهمان ها، مصرف کنندگانی هستند که اغلب مجبور به احراز اصالت نیستند. آن ها اغلب مجوزهای بسیار کمی دارند. در یک سیستم توزیع شده، اغلب این مسئله پسندیده است که اجازه دسترسی بدون نیاز به یک هویت واحد، اعطا گردد. مثال های آشنا از علائم ( Token ) authorization عبارت اند از کلیدها و بلیط ها: آن ها اجازه دسترسی بدون اثبات هویت را ممکن می کنند.
مفهومی تحت عنوان مصرف کنندگان مورد اطمینان ( Trusted ) وجود دارد. مصرف کنندگانی که احراز هویت گردیده اند؛ و مورد اطمینان می باشند، اجازه دسترسی نامحدود به منابع را خواهند داشت. مصرف کنندگان نیمه مطمئن و مهمان ها، برای استفاده از منابع محافظت شده، تحت authorization می باشند. برنامه های سیاست امنیتی برخی از سیستم های عامل، به صورت پیش فرض به تمامی مصرف کنندگان اجازه دسترسی کامل به همه منابع را می دهند. برخی دیگر مخالف این عمل می کنند مگر اینکه مدیر سیستم عمداً یک مصرف کننده را برای استفاده از هر منبعی، فعال نماید.
حتی وقتی authorization با استفاده از ترکیبی از احراز اصالت و لیست های کنترل دسترسی، در حال انجام است، مشکلات نگهداری داده های سیاست امنیتی بدیهی نبوده و مسئولیت اثبات شناسه های لازم کاربر را ارائه می کند. اغلب این گونه مطلوب است که authorization یک کاربر حذف گردد: برای انجام این کار با برنامه سیاست امنیتی، لازم است که داده ها قابل به روزرسانی باشند.
عکس اجازه (کنترل دسترسی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

اصطلاحی در علم حدیث و دیگر علوم نقلی اسلامی که طی آن استاد پس از احراز صلاحیت شاگرد، به وی رسماً و کتباً اجازه می دهد تا آنچه را که نزد او خوانده یا شنیده است برای دیگران نقل کند یا بنوسید. اجازه به این معنی در واقع به اصطلاح امروزی نوعی «مدرک تحصیلی» محسوب می شد که صلاحیت علمی فرد را تأیید می کرد و باعث اطمینان دیگران به او می شد. اجازه انواع مختلف دارد که از آن جمله اند: اجازۀ استاد به شاگرد در مورد یک کتاب خاص؛ اجازۀ استاد به شاگرد در مورد تمام کتاب هایی که نزد استاد خوانده یا شنیده است؛ اجازۀ نقل هر کتابی که استاد آن ها را معتبر می داند و حتی اجازه به فردی که هرچند نزد استاد درس نخوانده، ولی استاد طی «اجازه نامه ای» صلاحیت علمی او را کلاً تأیید می کند. اجازه نه تنها در علم حدیث، بلکه در علوم دیگر از جمله علم قرائت و تفسیر قرآن و حتی علوم عقلی و فلسفی هم رایج بوده است. در متن اجازه نامه معمولاً این جمله می آمده است: «اَجَزْتُهُ أن یَروی عَنّی جمیع ماصَحَّتْ لی روایتُهُ» می آید. در دوران معاصر آیت الله مرعشی نجفی با بیش از صد اجازه از علمای شیعه و اهل سنت به «شیخ الاجازه» مشهور بوده است.

جدول کلمات

بار

مترادف ها

leave (اسم)
رخصت، اجازه، مرخصی، اذن

authority (اسم)
توانایی، اختیار، اعتبار، قدرت، اجازه، نفوذ، تسلط، متخصص، تصدی، اولیاء امور، نویسندهء معتبر، خوشنامی

authorization (اسم)
اختیار، اجازه

liberty (اسم)
اختیار، اجازه، ازادی، فاعل مختاری

okay (اسم)
تصویب، اجازه

permit (اسم)
اجازه، پروانه، جواز

permission (اسم)
رخصت، اجازه، دستور، پروانه، ترخیص، مرخصی، اذن

fiat (اسم)
امر، رخصت، حکم، اجازه، حکمی

clearance (اسم)
اختیار، روزنه، رخصت، اجازه، ترخیص، ترخیص کالا از گمرک، زدودگی، برداشتن مانع، صافی

license (اسم)
اجازه، پروانه، جواز، جواز شغل

licensure (اسم)
اجازه، پروانه

okey (اسم)
تصویب، اجازه

فارسی به عربی

اجازة , اجراء , ترخیص , تفویض , حریة , حسنا , رخصة , سلطة , موافقة

پیشنهاد کاربران

در لری ما واژه هِلیدن و هِشتن رو ( بجای اجازه ) بکار میبریم
بُرد = هدف / آهنگ ( مقصد ) مانند دامنه و برد ( هدف ) در ریاضی
برخی از شهر ها مورد هدف ( آماج برد ) قرار گرفت
اجازه بده = بِ هِل ( از کاربن هِلیدن )
مُجاز =هِلام / هِلامد /روابرد / رواهِل ( مُجاز ( روابُرد ) به انجام اینکار هستیم )
...
[مشاهده متن کامل]

اجازه = روادید / رواسَت ( مانند فراسَت =در چمار و مینوی رخصت = اجازه )
مَجاز = مزاج =مزه=طعم
تجویز = هِلِشت / دستور

هر لذّتی میخواهی بگیر؛ امّا بشرطیکه اول اجازه رو از "الله" باید گرفت.
لذا اگه منکر "الله القائم"رو میشی وتابع فرضیت داروین وفروید وbig bang و. . .
دیگه به این اجازه نیاز نداری.
. . .
إجازة
...
[مشاهده متن کامل]

جاوز
تجاوز
جواز
. . .
فَلَمَّا جاوَزا قالَ لِفَتاهُ آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقینا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً

اجازه در زبان لکی میشود �بیلا�
اجازه بده بره = بیلا بچو
فقه - مدنی ) اظهار رضایت شخصی که قانون رضای او را شرط تاثیر عقدیا ایقاعی دا نسته است که از دیگری ( خواه مالک نباشد خواه مالک، اما محجورباشد مانند سفیه ) صادر شد . است مشروط براینکه رضایت مز بور بعد ازصدور عقدیا ایقاع مذکور صادر شود، اگر پیش ازآن صادر شودآ نر ا اصطلأحآ اذن نامند گاهی بطور عام و با تسامح اجازه رااعم از اذن و اجازه بمعنی بالا بکار میبرند و این استعمال از اغلاط است.
...
[مشاهده متن کامل]

رک . اذن ( فقه ) در اصطلاحات علم درایه ( که از مقدمات علم فقه است ) عبارت است از اذن استاد حدیث بدیگری درنقل رو ایات تحت شرائط خاص. و لازم نیست که مجیز برتر ازمجاز باشد . اجازه ممکن است شفاهی یاکتبی باشد و حتی به غیر ممیز هم اجازه داده میشود . ممکن است مورداجا زه نقل روایات کتاب معین بوده یا بعکس نقل همه مسموعات مجیزباشد و نیز ممکن است مجازشخص معین ویا اشخاص غیرمعین ( ما نند جمیع مسلمین ) باشند . بعضی عقیده دارند اجازه بمعدوم هم درست است ولی اجازه بصغیر حتی در زمـان ولادت درست است و اشکالی و اختلافی در این مورد نیست . این وضع نوعی از اعتبار دادن به قرطاس بود که متاسفا نه امروز هم بوضعی شدیدترمعمول است و مدرک علم ودا نش قرطاس است که تا حد فراوانی از عمق علم کاسته و به مرض آن افزوده است .

اِجازه: پروانه، رواداشت، روادید، گذاشتن، هِشتن؛ همسویی؛ توانستن
🇮🇷 همتای پارسی: رواداشت 🇮🇷
واژه اجازه
معادل ابجد 17
تعداد حروف 5
تلفظ 'ejāze
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: اجازَة] ‹اجازت›
آواشناسی 'ejAze
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی عمید
اجازه به انگلیسی =let
Let me =به من اجازه میدی یا اجازه بده
یل = اجازه
ایلی = اجازه میدی؟
یلا = اجازه هست؟
بیله = اجازه بده
نیلا = اجازه نداد
یلایان = اجازه دادن
نیانیلا = اجازه ندادن
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
...
[مشاهده متن کامل]

وقتی میری در خونه یکی میخوای بری تو خونه میگی * یلا * یعنی اجازه هست اما مذهبی ها تغییر ش دادن به یا الله
- - - - - - - - -
منبع = زبان کردی جاف

اجازه داشتن = توانستن
اجازه دارید = می توانید
اجازه در حقوق مدنی دو معنا دارد یک معنای حقیقی و یک معنای مجازی ، معنی حقیقی موافقت بعداز یک عمل ، مثال شخصی اتومبیل یه شخص دیگر را می فروشد بعداز فروش اجازه و موافقت مالک را میگیرد اینجا یعنی معنای حقیقی
...
[مشاهده متن کامل]
اجازه موافقت بعداز عمل ، ولی معنای دوم که همان معنای مجازی است اجازه قبل از عمل رو بهش میگن اذن یعنی این شخص اگر قبل از فروش اتومبیل بیاد از مالک اجازه بگیرد یعنی اذن قبل از عمل و اینجا اگر ما به جای کلمه اجازه ، کلمه اذن را به کار ببریم در حالت مجاز از این لفظ استفاده کرده ایم.

گذاشتن=روا داشتن
گذاشت=روا داشت
/گذاشت / از گذاشتن . . . . مانند شناخت، پرداخت، پنداشت. . . . .
رهایش . . رها سازی. . . رهایی بخشیدن . .
پذیرش. پشتیبانی. آزادی. فرمان.
گلدسته. [ گ ُ دَ ت َ / ت ِ ] ( اِ مرکب ) اجازه. پروانه. رخصت. دستوری. اذن :
مسکین که ز دهر جز دل خسته نیافت
هرگز دَرِ آلاه ترا بسته نیافت
ایام نریخت خون خصم تو چو گل
تا از سر شمشیرتو گلدسته نیافت.
اشرفی سمرقندی.
اذن، رخصت
گذاشتن ( بجای اجازه دادن )
نمونه:
�کانادا و ۴۰ کشور دیگر در نشست ꞌشورای هوده ی آدمی سازمان [نامور به] ملت های یگانهꞌ از پکن خواستند، بگذارد بازرسانِ ( ناظران ) ناوابسته ی ( مستقل ) جهانی هر چه زودتر ( سریع تر ) و ꞌبدون هیچ راهبستی ( محدودیتی ) ꞌ از استان ( ایالت ) ꞌسین کیانگꞌ بازرسی کنند. �
...
[مشاهده متن کامل]

بجای:
کانادا و ۴۰ کشور دیگر در اجلاس شورای حقوق بشر سازمان ملل از پکن خواستند به ناظران مستقل و بین المللی اجازه دهد که . . .
برگرفته از پی نوشت یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2021/06/blog - post_607. html

پذیرش
اظهار شخصی که قانون رضای او را منشا تأثیر عقد یا ایقاعی دانسته است که از دیگری صادر شده است
رهگشا
ره گشودن
ره گشایی
رهگشان

گذاشتن
روا دانستن
پروانه
در ادب و فرهنگ زبان پهلوی واژه دستوریح یا همان دستوری یا پروانه میباشد
رواداشت
از بن واژه ی "رواداشتن" به چم اجازه دادن/گرفتن
نمونه:
اجازه می داد = روا می داشت
اجازه داد = روا داشت
�رواداشت� با �روا داشت� ناهمسان است! یکمی به چم "اجازه" در نخش اسم و دومی در نخش کارواژه به چم اجازه داد است.
این واژه ( اجازه ) ریشه ی پارسی آریایی دارد از موچ و مجاز در سنسکریت گرفته شده است!
لغت سنسکریت موچ मुच् muc به معنای روا آزاد اجازه بودن/زیستن free let live let go allow است که در ایران از آن لغت مجاز ( موچ آز مانند نماز - آغاز ) را ساخته اند. بدینسان روشن میشود که عرب لغت اجازه را از روی لغت مچاز=مجاز جعل کرده است.

بگذارید = اجازه بدهید
مانند : اجازه بدهید بروند = بگذارید بروند
اجازه دادن = روا داشتن
مانند : اجازه کار کردن را به آنها بدهید= روا داشته باشید که آنها هم کار کنند
روا -
اجازه دادن =روا دادن یا داشتن
اجازه گرفتن= روا گرفتن
رخصت
بار
اذن
جواز
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: هیلان ( کردی ) ، آنوژین ( سنسکریت: اَنوجنیا ) ، آتیسار ( سنسکریت: اَتیسَرگَ )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٤)

بپرس