ابومنصور موفق هروی

دانشنامه آزاد فارسی

ابومنصور موفّق هروی (قرون ۴ و ۵ق)
پزشک و داروشناس ایرانی. قدیمی ترین کتاب فارسی موجود را در داروشناسی تألیف کرده است. از زندگی او اطلاع چندانی در دست نیست و تمام اطلاعات موجود دربارۀ او همان اطلاعات موجود در اثر معروفش به نام الابنیة عن حقایق الادویة است. قدیمی ترین نسخه ای که از این کتاب در دست است در ۴۴۷ق به وسیله علی به احمد اسدی طوسی، شاعر و لغت شناس و صاحب گرشاسب نامه و لغت فرس کتابت شده است و هم اکنون در کتابخانه وین است. در این کتاب خواص ۵۶۱ ماده دارویی آورده شد. اسامی مواد دارویی بیشتر عربی و برخی فارسی و تعداد بسیار اندکی نیز یونانی یا لاتین اند. اگرچه او از نظریات بقراط، جالینوس، دیوسقوریدس و دیگر اشخاص استفاده کرده است اما همواره به پزشکان هند عنایت خاصی داشته است.

پیشنهاد کاربران

در هیچ یک از منابع کهن نامی از او یا تألیفاتش برده نشده است، آگاهیهای ما دربارة وی تنها از راه کتاب الابنیة عن حقایق الادب اوست که دربارة ادویة مفرده و خواص آنها تألیف شده است. ابومنصور خود در مقدمة کتاب می گوید که در«کتابهای حکیمان پیشین و عالمان و طبیبان محدث جستجو کرده و«در ادویه و اغذیة مفرد و غیرش نیز و کردار هر دارویی و منفعتها و مضرتهاشان»به تأمل نگریسته است، چنانکه از بقراط، جالینوس، دیسکوریدس، ماسرجویه، ابن ربن طبری، حنین بن اسحاق، ثابت بن قره، محمد بن زکریای رازی، سنان بن ثابت و موسی بن سنان ( ؟ ) نقل قول کرده است ( ص1 - 2، 10، 18، 20، 21، 23، 30، 37، 87، 89، 127، 145، 337، جمـ ) ، اما علاقة ابومنصور بیشتر معطوف به پزشکان هندی است و نظریات و شیوه های کار آنان را بیشتر می پسندد، زیرا به گفتة خود وی«دارو آنجا بیشتر است و عقاقیر آنجا تیزتر و خوش تر و همت آن مردمان به استقصا اندر حکمت بالغ تر است». پس در برابر یونانیان و حکمای روم که«به غلط افتاده اند، حکیمان هند بر صوابند»و از آن جمله، سری فرگودات، جاطک و بهایل - که ممکن است همان بهلین داد باشد که ابن وحشیه در مقدمة کتاب السموم از او یاد کرده است - و از هیج یک اثری نمی شناسیم، و نیز منکه - که ترجمة کتابهایی از هندی به فارسی و عربی به وی نسبت داده می شود ( ص4، 20، 83، 97، 121، 127، جمـ؛ابن ابی اصیبعه، 2/33؛GAS, III/201 - 202 ) . آنگاه ابومنصور در بیان سبب تألیف الابنیة، بااشاره به پزشکانی که آثار آنان را بررسی کرده، گوید:«بعضی از ایشان فصلهایی بیرون کرده بودند موجز و بعضی نه، و نیز آن بعضی شرح تمام نکرده بودند. من خواستم که کتابی بنا کنم و هر چه شناسند اندرو یاد کنم از آن چیزها که استعمال کنند…به شرحی تمام…تا این روزگار مرا شغلهای محدث از این دور همی داشت و اتفاق نیفتاد چنانکه من همی خواستم از قبل کسادی علم و کمی طالبان تا آنگاه که حاصل آمدم اندر حضرت عالی مولانا الامیر المسدد المؤید المنصور ادام الله علوه، پس او را دیدم ملکی بزرگوار و دانا و حکمت شناس و حق دان و دانش جوی و داد ده و سخی دست و کریم طبع و سخن دان و زایرنواز و یزدان پرست و هنرورز، پس از جهت این فضلهای شریف، مرا خرد تکلیف
...
[مشاهده متن کامل]

کرد…که به نام این ملک عالم و عادل این کتاب تصنیف کنم». آنگاه بار دیگر تأکید می ورزد:«این کتاب تألیف کردم از بهر خزانة اوی و هر چه شناسند از داروها اندرین کتاب پیدا کردم به شرحی تمام از بهر آنکه این کتاب شریف تر از آن است که مختصر باید کرد…و این کتاب را بر حروف هجی بنا کردم تا باز جستنش آسان بود…» ( ص2 - 5 ) .
دعوی ابومنصور بر اینکه در الابنیة، از همة داروهای شناخته شده«به شرحی تمام»یاد کرده، باطل است. جای بسیاری مواد که در سدة 4ق و پیش از آن، معروف بوده و از جمله در الحاوی محمد بن زکریای رازی ذکر شده، در تصنیف ابومنصور خالی است ( نکـ:رازی، 21/77 - 81، 306 - 310، 507، 513، 514، 595، 601 - 602، جمـ ) . همچنین وصف وی از بسیاری داروها، سخت کوتاه است ( ابومنصور، 88، 93، 270 - 271، 330 - 331؛قس:رازی، 20/220 - 222، 256 - 258، 21/313 - 318، 602 - 606، جمـ ) .
کهن ترین نسخه ای که از الابنیة در دست است، در 447ق و به دست علی بن احمد اسدی طوسی، شاعر و لغت شناس معروف و صاحب گرشاسب نامه و لغت فرس کتابت شده است و در کتابخانة وین نگهداری می شود ( فلوگل، II/534 - 536 ) . در صفحة عنوان این نسخه، این عبارت به خط اسدی طوسی جلب توجه می کند:«تألیف ابومنصور موفق بن علی الهروی حرسه الله». از جملة دعایی حرسه الله در این عبارت چنین نتیجه می شود که ابومنصور در تاریخ کتابت این نسخه زنده بوده است. فلوگل بدون توجه به مدلول این دعا، از لقبهای المسدد و المنصور که ابومنصور برای فرمانروایی زمان خویش آورده، نتیجه گرفته است که این امیر، منصور بن نوح سامانی ( حکـ350 - 366ق ) ملقب به السدید بوده است ( II/534 ) . جمعی دیگر از پژوهشگران نیز این نظر را تأیید کرده اند ( فونان، 80؛براون، 92 - 93؛همو، 1/21؛سارتن، I/678 - 679؛محبوبی، 8:امیری، مقدمه، 22 ) . روشن است که قبول این نظر، با فرض زنده بودن ابومنصور در تاریخ کتابت نسخة اسدی طوسی دشوار می نماید. قزوینی بر آن است که نتیجه گیری فلوگل از مطالب مقدمة ابومنصور پایة درستی ندارد، زیرا آن لقبها از نوع القاب ستایش آمیز عام است که برای بسیاری از امرا و پادشاهان به کار رفته است. همچنین جملة دعایی حرسه الله در صفحة عنوان کتاب به معنای زنده بودن مؤلف در زمان کتابت نسخة اسدی طوسی نمی تواند باشد، زیرا، گرچه به احتمال ضعیف، ممکن است اسدی طوسی عین عبارت صفحة عنوان نسخة مورد استفادة خویش را نقل کرده باشد ( قزوینی، 264 - 266؛نیز نکـ:محبوبی، 9 ) .
محمد تقی بهار نیز به استناد این سابقه که برخی کاتبان عین عبارات کاتبان پیشین را بدون توجه یا با توجه به معنی و مفهوم آن نقل کرده اند، به طور ضمنی محتمل می شمارد که دعای یاد شده نیز از اینگونه رونویسیها بوده باشد ( 2/24 - 25 ) و بدین سان احتمال مطرح شده از سوی قزوینی را تأیید می کند. از سوی دیگر به نظر بهار، به رغم آنکه کتاب الابنیة همة ویژگیهای شیوة نگارش سدة 4ق را در بردارد، نمی توان آن را با اطمینان مربوط به این سده شمرد، زیرا سبک سدة 4ق تا دو سده بعد همچنان تقلید می شده است ( همانجا ) . بدین ترتیب از نظر این دو پژوهشگر، دوران زندگانی مؤلف را نمی توان به دقت تعیین کرد. با اینهمه، پذیرفتن اینکه دانشمندی مانند اسدی طوسی، نوشتة کاتب دیگری را بدون دقت در مدلول آن نقل کرده باشد، دشوار است. گرچه می توان پذیرفت که اسدی به هنگام کتابت نسخه، از زندگی یا مرگ مؤلف آگاهی نداشته است.
از سوی دیگر با توجه به نقل قول ابومنصور از کسانی چون محمد بن زکریای رازی ( 320ق ) ، سنان بن ثابت ( د330ق ) و موسی بن سنان ( ص، 20، 23، 37، 47، 134، 142، جمـ ) و فقدان هرگونه اشاره به ابن سینا و کتاب قانون وی - که بخش دارویی آن احتمالاً پس از 406ق نوشته شده است - در کتاب الابنیة، می توان گفت این اثر به احتمال قوی پیش از 410ق نوشته شده است و از آنجا که ستایشهای ابومنصور از پادشاه عصر خویش، در میان فرمانروایان این دوران بیش از همه منصور بن نوح، دانش دوست ترین امیر سامانی . . .

ابومَنْصورْ مُوَفَّقِ هَرَویی ( سده 4و5ق/10و 11م ) ، فرزند علی پزشک و داروشناس ایرانی و مؤلف کهن ترین کتاب فارسی موجود در داروشناسی.
در هیچ یک از منابع کهن نامی از او یا تألیفاتش برده نشده است. آگاهیهای ما درباره وی تنها از راه کتاب الابنیه عن حقایق الادویه اوست که درباره ادویه مفرده و خواص آنها تألیف شده است. ابومنصور خود در مقدمه کتاب می گوید که در«کتابهای حکیمان پیشین و عالمان و طبیبان محدث جستجو کرده و«در ادویه و اغذیه مفرد و غیرش نیز و کردار هر دارویی و منفعتها و مضرتهاشان»به تأمل نگریسته است، چنانکه از بقراط، ، جالینوس، دیسکوریدس، ماسرجویه، ابن ربن طبری، حنین بن اسحاق، ثابت بن قره، محمد بن زکریای رازی، سنان بن ثابت و موسی بن سنان ( ؟ ) نقل قول کرده است ( ص، 10، 18، 20، 21، 23، 30، 37، 87، 89، 127، 145، 337، جمـ ) ، اما علاقه ابومنصور بیشتر معطوف به پزشکان هندی است و نظریات و شیوه های کار آنان را بیشتر می پسندد، زیرا به گفته خود وی«دارو آنجا بیشتر است و عقاقیر آنجا تیزتر و خوش تر و همت آن مردمان به استقصا اندر حکمت بالغ تر است». پس در برابر یونانیان و حکمای روم که«به غلط افتاده اند، حکیمان هند بر صوابند»و از آن جمله، سری فرگودات، جاطک و بهایل - که ممکن است همان بهلین داد باشد که ابن وحشیه در مقدمه کتاب السموم از او یاد کرده است - و از هیج یک اثری نمی شناسیم، و نیز منکه - که ترجمه کتابهایی از هندی به فارسی و عربی به وی نسبت داده می شود ( ص4، 20، 83، 97، 121، 127، جمـ؛ابن ابی اصیبعه، 2/33؛GAS, III/201 - 202 ) . آنگاه ابومنصور در بیان سبب تألیف الابنیه، بااشاره به پزشکانی که آثار آنان را بررسی کرده، گوید:«بعضی از ایشان فصلهایی بیرون کرده بودند موجز و بعضی نه، و نیز آن بعضی شرح تمام نکرده بودند. من خواستم که کتابی بنا کنم و هر چه شناسند اندرو یاد کنم از آن چیزها که استعمال کنند…به شرحی تمام…تا این روزگار مرا شغلهای محدث از این دور همی داشت و اتفاق نیفتاد چنانکه من همی خواستم از قبل کسادی علم و کمی طالبان تا آنگاه که حاصل آمدم اندر حضرت عالی مولانا الامیر المسدد المؤید المنصور ادام الله علوه، پس او را دیدم ملکی بزرگوار و دانا و حکمت شناس و حق دان و دانش جوی و داد ده و سخی دست و کریم طبع و سخن دان و زایرنواز و یزدان پرست و هنرورز، پس از جهت این فضلهای شریف، مرا خرد تکلیف کرد…که به نام این ملک عالم و عادل این کتاب تصنیف کنم». آنگاه بار دیگر تأکید می ورزد:«این کتاب تألیف کردم از بهر خزانه اوی و هر چه شناسند از داروها اندرین کتاب پیدا کردم به شرحی تمام از بهر آنکه این کتاب شریف تر از آن است که مختصر باید کرد…و این کتاب را بر حروف هجی بنا کردم تا باز جستنش آسان بود…» ( ص2 - 5 ) .
...
[مشاهده متن کامل]

دعوی ابومنصور بر اینکه در الابنیه، از همه داروهای شناخته شده«به شرحی تمام»یاد کرده، باطل است. جای بسیاری مواد که در سده 4ق و پیش از آن، معروف بوده و از جمله در الحاوی محمد بن زکریای رازی ذکر شده، در تصنیف ابومنصور خالی است ( نکـ:رازی، 21/77 - 81، 306 - 310، 507، 513، 514، 595، 601 - 602، جمـ ) . همچنین وصف وی از بسیاری داروها، سخت کوتاه است ( ابومنصور، 88، 93، 270 - 271، 330 - 331؛قس:رازی، 20/220 - 222، 256 - 258، 21/313 - 318 21/313 - 318 ، 602 - 606، جمـ ) .
کهن ترین نسخه ای که از الابنیه در دست است، در 447ق و به دست علی بن احمد اسدی طوسی، شاعر و لغت شناس معروف و صاحب گرشاسب نامه و لغت فرس کتابت شده است و در کتابخانه وین نگهداری می شود ( فلوگل، II/534 - 536 ) . در صفحه عنوان این نسخه، این عبارت به خط اسدی طوسی جلب توجه می کند:«تألیف ابومنصور موفق بن علی الهروی حرسه الله». از جمله دعایی حرسه الله در این عبارت چنین نتیجه می شود که ابومنصور در تاریخ کتابت این نسخه زنده بوده است. فلوگل بدون توجه به مدلول این دعا، از لقبهای المسدد و المنصور که ابومنصور برای فرمانروایی زمان خویش آورده، نتیجه گرفته است که این امیر، منصور بن نوح سامانی ( حکـ350 - 366ق ) ملقب به السدید بوده است ( II/534 ) . جمعی دیگر از پژوهشگران نیز این نظر را تأیید کرده اند ( فونان، 80؛براون، 92 - 93؛همو، 1/21؛سارتن، I/678 - 679؛محبوبی، 8:امیری، مقدمه، 22 ) . روشن است که قبول این نظر، با فرض زنده بودن ابومنصور در تاریخ کتابت نسخه اسدی طوسی دشوار می نماید. قزوینی بر آن است که نتیجه گیری فلوگل از مطالب مقدمه ابومنصور پایه درستی ندارد، زیرا آن لقبها از نوع القاب ستایش آمیز عام است که برای بسیاری از امرا و پادشاهان به کار رفته است. همچنین جمله دعایی حرسه الله در صفحه عنوان کتاب به معنای زنده بودن مؤلف در زمان کتابت نسخه اسدی طوسی نمی تواند باشد، زیرا، گرچه به احتمال ضعیف، ممکن است اسدی طوسی عین عبارت صفحه عنوان نسخه مورد استفاده خویش را نقل کرده باشد ( قزوینی، 264 - 266؛نیز نکـ:محبوبی، 9 ) . محمد تقی بهار نیز به استناد این سابقه که برخی کاتبان عین عبارات کاتبان پیشین را بدون توجه یا با توجه به معنی و مفهوم آن نقل کرده اند، به طور ضمنی محتمل می شمارد که دعای یاد شده نیز از اینگونه رونویسیها بوده باشد ( 2/24 - 25 ) و بدین سان احتمال مطرح شده از سوی قزوینی را تأیید می کند. از سوی دیگر به نظر بهار، به رغم آنکه کتاب الابنیه همه ویژگیهای شیوه نگارش سده 4ق را در بردارد، نمی توان آن را با اطمینان مربوط به این سده شمرد، زیرا سبک سده 4ق تا دو سده بعد همچنان تقلید می شده است ( همانجا ) . بدین ترتیب از نظر این دو پژوهشگر، دوران زندگانی مؤلف را نمی توان به دقت تعیین کرد. با اینهمه، پذیرفتن اینکه دانشمندی مانند اسدی طوسی، نوشته کاتب دیگری را بدون دقت در مدلول آن نقل کرده باشد، دشوار است. گرچه می توان پذیرفت که اسدی به هنگام کتابت نسخه، از زندگی یا مرگ مؤلف آگاهی نداشته است. از سوی دیگر با توجه به نقل قول ابومنصور از کسانی چون محمد بن زکریای رازی ( 320ق ) ، سنان بن ثابت ( د330ق ) و موسی بن سنان ( ص، 20، 23، 37، 47، 134، 142، جمـ ) و فقدان هرگونه اشاره به ابن سینا و کتاب قانون وی - که بخش دارویی آن احتمالاً پس از 406ق نوشته شده است - در کتاب الابنیه، می توان گفت این ا . . .

بپرس