ابوالحسن علی بن محمد ماوردی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ابوالحسن علی بن محمد بن حبیب ماوردی از بزرگان صاحب نظر در مباحث سیاسی اسلام، شافعی مذهب، دارای تمایلات معتزلی و دانش آموخته حوزه های بصره و بغداد بود. وی ارتباط نزدیکی با خلافت عباسی داشت و آثار مهمی در تبیین فقه اهل سنت و به خصوص فقه سیاسی خلافت نگاشت که مهم ترین آن الاحکام السلطانیه می باشد.
اگر «خلافت» را شاخص مهمی در بررسی اندیشه سیاسی دوران قدیم بدانیم، در آن صورت، حضور و غیاب خلافت و تحولات تاریخی آن می تواند تاثیرات شگرفی بر اندیشه متفکران آن زمان داشته باشد. بر این اساس، عده ای از متفکران مسلمان در حضور نهاد حکومت به تفکر و تالیف اثر مشغول بوده اند و برخی در غیاب نهاد حکومت. در این میان ماوردی نظریه پرداز دوران زوال حکومت است که نحوه نظریه پردازی اش در مورد سیاست حکومت، پسینی است. ماوردی با نگاهی چند جانبه و به ویژه با الهام از اصول و آموزه های کلان سیاسی برگرفته از قرآن و سیره پیامبر و صحابه به نظریه پردازی در مورد کم و کیف در نهاد حکومت و سلطنت می پردازد. در بررسی حاضر، ضمن مبنا قرار دادن کتاب احکام السلطانیه به کندوکاو در آرای ماوردی پرداخته می شود. وی در این کتاب به نقش سیاسی خلیفه (امام)، سلطان، وزیر، امیر و انواع دیگر دارندگان مسند و قدرت سیاسی می پردازد و امکان های مختلف عمل سیاسی را شرح می دهد؛ از این رو در بررسی اندیشه سیاسی ماوردی لازم می آید ضمن پردازش نظری مقولاتی چون «زوال» و «نظریه پردازی»، به مباحثی از قبیل حکومت سلطنت، وزارت و امارت پرداخته شود.
شرح حال
ماوردی با نام کامل ابوالحسن علی بن محمد بن حبیب ماوردی در بصره متولد شد ولی بعدها در بغداد نام آور شد. قادر، خلیفه عباسی بود که او را به سبب نوشتن کتاب الاقناع در فقه شافعی، لقب اقضی القضاتی داد. قادر که خود به دلیل برکناری خلیفه پیشین، الطائع و به خواست بهاء الدوله، به خلافت دست یافت در زمان خلافت الطائع یک فراری بیش نبود. قادر در زمان خلافت خود نمایندگان مذاهب فقهی چهارگانه را دعوت کرد تا به تدوین مذهب فقهی خود بپردازند و ماوردی هم یکی از این دعوت شدگان بود، از این فرمان به بعد وی به شهرت دست یافت. عنوان اقضی القضاتی را برخی از فقها و علما برنتافتند و اعتقاد داشتند این عنوان خاص خداست ولی ماوردی تا پایان عمر خود آن را حفظ کرد. ماوردی در اساس بیشتر عمر خود را در دربار خلافت قادر و جانشینش قائم به سر برد و از احترام و اطمینان دو خلیفه بعضاً از احترام و اعتماد آل بویه برخوردار بود و در اموری، بین سلطنت و خلافت میانجیگری می کرد ولی با این حال با دادن لقب «شاهنشاه» به جلال الدوله پسر بهاء الدوله از سوی قائم، مخالفت کرد، ولی حرمت وی در نزد سلطان و جایگاه بلندش مانع از این شد که موضع گیری اش، برایش پُرخطر شود. فهم این وضعیت در گرو آن است که بدانیم، آل بویه در این دوران از اوج قدرت خود فاصله داشتند. سربازان ترک در بغداد به حال شورش و التهاب بودند و میان آنها و دیالمه نزاع بسیاری روی می داد. همین وضعیت بین شیعیان و سنی های دارالخلافه وجود داشت. از سوی دیگر، محمود غزنوی کمی آن طرف تر، خطرناک و تهدیدگر می نمود، به تعبیری می توان گفت در این شرایط آشفته، دیپلماسی ماوردی در درگیری ها و حرمتی که در نهاد خلافت داشت، در ارج گذاری سلطان آل بویه بی تاثیر نبود.
آثار
سیاست ورزی ماوردی تنها اشتغال او نبود. او آثار چندی نوشت که می توان از این میان به قوانین الوزاره، سیاسة الملک، نصیحة الملوک و ادب الدنیا و الدین اشاره کرد که این آخری به فارسی ترجمه شده است.
← الاحکام السلطانیه
...

پیشنهاد کاربران