فرهنگ اسم ها
معنی: چوبی سیاهرنگ و سخت و سنگین، ( در گیاهی ) درختی هم خانواده با خرمالو که بیشتر در مناطق گرمسیری آسیا و آفریقا می رویَد، شیز، درختی که چوب آن سیاه رنگ است و میوه ای بسیار شیرین و به شکل انگور دارد
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم دختر، اسم عبری، اسم یونانی، اسم فارسی، اسم طبیعت
لغت نامه دهخدا
ز آبنوس دری اندر او فراشته بود
بجای آهن ،سیمین همه بش و مسمار.
ابوالمؤید بلخی.
بینی آن زلفینکان چون چنبر بالابخم گر بلخج اندرزنی اکنون شود چون آبنوس ( کذا ).
طیان ( از فرهنگ اسدی ، خطی ).
- پرده آبنوس ؛ کنایه از شب است : پدید آمد آن پرده آبنوس
برآسود گیتی ز آوای کوس.
فردوسی.
- چون آبنوس ؛ تیره. تار. اغبر. سیاه : سپاهی که شد دشت چون آبنوس
بدرّید گوش پلنگان ز کوس.
فردوسی.
تبیره برآمد ز درگاه طوس زمین کوه تا کوه گشت آبنوس.
فردوسی.
ز جوش سواران زرین کمرز بس تَرک زرین و زرین سپر
برآمد یکی ابر چون سندروس
زمین گشت از گرد چون آبنوس.
فردوسی.
جهان پر شد از ناله بوق و کوس زمین آهنین شد سپهر آبنوس.
فردوسی.
ز گردش هوا گشت چون سندروس زمین سربسر تیره چون آبنوس.
فردوسی.
چو زال آگهی یافت بربست کوس ز لشکر زمین گشت چون آبنوس.
فردوسی.
مکن ایمنی در سرای فسوس که گه سندروس است و گه آبنوس.
فردوسی.
دریده درفش و نگون گشته کوس رخ نامداران شده آبنوس.
فردوسی.
برآمد ز درگاه بهرام کوس رخ شید از گرد شد آبنوس.
فردوسی.
فرهنگ فارسی
چوبی سیاه رنگ و سخت و سنگین و گرانبها از درختی بهمین نام
ماخوذازکلمه یونانی ابانس، درختی که درهندوحبشه میرویدوثمرش شبیه انگوراست
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (زیست شناسی ) چوب این درخت که سخت، سنگین، و با لکه های سیاه است در کنده کاری و نجاری کاربرد دارد.
۳. (صفت ) [قدیمی] تیره رنگ، شیز.
گویش مازنی
دانشنامه عمومی
آبنوس (چوب). آبنوس ( به یونانی: ἔβενος ) نوعی سخت چوب تیره رنگ یا سیاه و مقاوم با چگالی نسبتاً بالا است که معمولاً به چندگونه مختلف در سرده خرمالو گفته می شود. چگالی آبنوس به اندازه ای است که در آب فرومی رود. چوب آبنوس دارای بافت ریز و ظریفی است و در هنگام جلا بسیار هموار و صاف می شود که این مسئله آن را به یک چوب زینتی ارزشمند تبدیل کرده است. لغت آبنوس از ریشه زبان مصری «هبن»، [ ۱] و از طریق زبان یونانی باستان «هبنس»[ ۲] خوانده می شود. در زبان انگلیسی ebony نیز تلفظ می شود.
آبنوس درختی استوایی است که در آفریقا، و نیز در ماداگاسکار، هند، ژاپن، جزایر فیلیپین، آمریکای شمالی و جنوبی می روید و سیاه ترین آبنوس، یعنی گونهٔ مرغوب آن، از سیلان و جزایر هند شرقی به دست می آید. انواع آبنوس گاه تا ارتفاع ۱۵ متر نیز رشد می کند. پوست این درخت خاکستری تیره، مغز آن معمولاً سیاه رنگ و قسمت خارجی چوب، سفید، خاکستری یا میخکی روشن است. گونه های مختلف آبنوس شامل آبنوس بومی مناطق جنوبی هند و سری لانکا، آبنوس آفریقایی متعلق به مناطق بومی غربی آفریقا، و آبنوس ماکاسار بومی مناطق اندونزی که به چوب های چند رنگ و انبوه درختانش شهرت دارد.
از چوب آبنوس برای ساخت مبلمان، عصا، پیپ و قطعات لوازم موسیقی استفاده میشود.
آبنوس درختی استوایی است که در آفریقا، و نیز در ماداگاسکار، هند، ژاپن، جزایر فیلیپین، آمریکای شمالی و جنوبی می روید و سیاه ترین آبنوس، یعنی گونهٔ مرغوب آن، از سیلان و جزایر هند شرقی به دست می آید. انواع آبنوس گاه تا ارتفاع ۱۵ متر نیز رشد می کند. پوست این درخت خاکستری تیره، مغز آن معمولاً سیاه رنگ و قسمت خارجی چوب، سفید، خاکستری یا میخکی روشن است. گونه های مختلف آبنوس شامل آبنوس بومی مناطق جنوبی هند و سری لانکا، آبنوس آفریقایی متعلق به مناطق بومی غربی آفریقا، و آبنوس ماکاسار بومی مناطق اندونزی که به چوب های چند رنگ و انبوه درختانش شهرت دارد.
از چوب آبنوس برای ساخت مبلمان، عصا، پیپ و قطعات لوازم موسیقی استفاده میشود.
wiki: آبنوس (چوب)
آبنوس (گیاه). آبنوس ( نام علمی: Diospyros ebenum ) درختی است از تیره خرمالوئیان که در هند و ماداگاسکار و جزیره موریس می روید. [ ۱] این درخت شبیه به عناب است و میوه آن مانند انگور زرد است و برگ آن مانند برگ صنوبر و عریض تر از آن است و تخمش مانند تخم حنا است. نوع هندی آن با خطوط سفید و نوع حبشی آن سیاه است.
چوب آبنوس تیره رنگ و با چگالی بسیار بالاست بطوری که در آب فرومی رود. از این چوب در ساخت قطعات سازهای گوناگون استفاده می شود. چوب آبنوس از گرانترین چوب های دنیا است و در صنایع مبلمان نیز کاربرد ویژه ای دارد.
• آبنوس دروغی که شجرةالنحل، قصاص و قطیس نیز نامیده می شود، درختی است از پروانه واران ( خرمالوئیان ) . [ ۱]
• آبنوس کیانی درختی است از تیره پروانه واران ( خرمالوئیان ) ، مخصوص نواحی معتدل. [ ۱]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفچوب آبنوس تیره رنگ و با چگالی بسیار بالاست بطوری که در آب فرومی رود. از این چوب در ساخت قطعات سازهای گوناگون استفاده می شود. چوب آبنوس از گرانترین چوب های دنیا است و در صنایع مبلمان نیز کاربرد ویژه ای دارد.
• آبنوس دروغی که شجرةالنحل، قصاص و قطیس نیز نامیده می شود، درختی است از پروانه واران ( خرمالوئیان ) . [ ۱]
• آبنوس کیانی درختی است از تیره پروانه واران ( خرمالوئیان ) ، مخصوص نواحی معتدل. [ ۱]
wiki: آبنوس (گیاه)
جدول کلمات
۱. (زیست شناسی) درختی گرمسیری با چوب سیاه، و گران قیمت. ۲. (زیست شناسی) چوب این درخت که سخت، سنگین، و با لکه های سیاه است در کنده کاری و نجاری کاربرد دارد. ۳. (صفت) [قدیمی] تیره رنگ، شیز.
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
چوب این درخت از گران ترین چوب های دنیاست و در صنایع مبلمان نیز کاربرد ویژه ای دارد
درختی است بر دوقسم در منطقه گرمسیری نیمکره جنوبی جنوب هندوستان و شمال آفریقوا که از ترکه یک ساله درخشان و ملمع آن آرشه یا زخمه قیچک و کمانچه و در این آواخر استاد ماشاءلله خراسانی آرشه ویلن را هم سنتی با
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
چوب آبنوس ساخته بود و لذا در قدیم کلارینت های اروپا از آربنوس سیاه ساخته شده بود که خیلی قیمتی و گران بود و در موزیک رضاشاهی وجود داشت ولی وقتی قره نی یا کلارینت یاماها و سوزکی ژاپنی آمد موزیکسین های ارتش آن کلارینت یا قره نی های قیمتی را بالا کشیدند و کلارینت ژاپنی تحویل انبار دادند و ساز های عتیقه سر از بازار سیاه درآورد. مرحوم پدر هنرمندم کلید های دیز بمل کلارینت را با پوست پرده مانند قلبه گوسفند داخلش را پر پنبه بهداشتی به اندازه کلید میکرد و میچسبانید بعد با دود سیگار آزمایش آببندی میکرد وتحویل هنرجویان میداد
آبنوس: چوب سنگ، شیز
سیاه
آبنوس = درختی که چوب خیلی مرغوبی داره
درختی از خانواده شاه پسند
درختی از خانواده شاه پسند
شیز. . .
درختی است که چوب سیاه رنگ ان سخت و صیقل پذیر است مجازا به معنای تیره
آبنوس:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " آبنوس" می نویسد : ( ( آبنوس ، با همین ریخت در پهلوی ، به کار می رفته است . این واژه که از ebenos در یونانی برآمده است ، با ebony در انگلیسی ebene در فرانسوی و ebano در اسپانیایی سنجیدنی است واژه ی نژاده و ایرانی آبنوس " شیز " است . ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( دریده درفش و نگونسار کوس
رخ نامداران به رنگ آبنوس ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 355. )
دکتر کزازی در مورد واژه ی " آبنوس" می نویسد : ( ( آبنوس ، با همین ریخت در پهلوی ، به کار می رفته است . این واژه که از ebenos در یونانی برآمده است ، با ebony در انگلیسی ebene در فرانسوی و ebano در اسپانیایی سنجیدنی است واژه ی نژاده و ایرانی آبنوس " شیز " است . ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( دریده درفش و نگونسار کوس
رخ نامداران به رنگ آبنوس ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 355. )
هم قافیه با:
چالوس سالوس جالینوس کاووس طوس سندروس فسوس طاووس فانوس کوس روس ناموس عروس بوس و. . .
چالوس سالوس جالینوس کاووس طوس سندروس فسوس طاووس فانوس کوس روس ناموس عروس بوس و. . .
درختی است که چوب سیاه رنگ آن سخت و صیقل پذیر است؛مجازا به معنی تیره و سیاه.
شیز
درختی است که چوب سیاه رنگ آن سخت و صیقل پذیر است.
درختی با چوب سیاه و سخت که سنگین و گرانبهاست 🙍🏻♀️🙍🏻♀️
بنام خدا
باسلام،
تنها چوبی که در اب فرو میرود چوب درخت ابنوس هست. با تشکر
باسلام،
تنها چوبی که در اب فرو میرود چوب درخت ابنوس هست. با تشکر
آبنوس کنایه از تیرگی و سیاهی
جغ
آبْنوس، یا اَبْنوس، آبِنـوس و آبْنوز، از ریشة مصری هبن . در یونانی هبنس ، در لاتین آبنــوس و در پهــلوی اوانس ، بر چندین گـــونه درخت از جنس دیوسپیروس متعلـق به تیـــرة پروانه واران ، اطلاق می شود. در برخی از منابع ساسَم و ساسَب نیز نامیده شده است. به اعتقاد مؤلف نخبه الدهر آبنــوس همان سَلَم حجازی است ( انصاری، 208 ) . در کتاب مقدس ( حزقیال، 27:15 ) یَهُوَه، خطاب به شهـــر صور می گـــوید: «شاخهای عاج و هونیم را با تو معاوضت می کردند». بیشتر مترجمان و مفسران کلمة هُوِنیم را همـــان واژة مصری هبن می دانند.
... [مشاهده متن کامل]
آبنـوس درختی استــوایی است که در قــارة آفــریقا، و نیز در ماداگـاسکــار، هند، ژاپن، جــزایر فـیلیپین، آمریکای شمـالی و جنوبی می روید و سیاه ترین آبنــوس، یعنی گونة مرغوب آن، از سیلان و جـــزایر هند شرقی به دست می آید. انواع آبنوس گاه تا ارتفاع 15 متر نیز رشد می کند. پوست این درخت خاکستری تیره، مغز ان ( یعنی تنها قسمت مورد استفاده اش ) معمــولاً سیــاه رنگ و بخش بیــرونی تر چــوب، یا لایة زیرپوست آن، سفید، خاکســری یا میخکی روشن است. در بعضی از انــواع آن مغــز چوب، قهوه ای تیره است و می تواند دارای رگه های قــهوه ای روشن، قـرمز یا زرد باشد. در تنسوخ نامه ( نصیـرالدین طوسی، 233 ) و بحرالجــواهر ( هــروی، 11 ) آمده که آبنـوس در آب فــرو می رود، اما ظاهراً فقط آبنوسی که کاملاً اشباع شده، از آب سنگین تر است. نسوج چوب آبنوس آکنده از صمغ قهوه ای تیره یا سیــاه رنگ سختی است. همین صمغ احتمالاً موجب تُردی آبنوس می شود و آن را برای خرّاطی و منبّت کاری مناسب می سازد. مرغوب ترین انواع آبنوس نوع سیاه آن است که بسیار آسان و خوب صیقل می پذیرد. ابن بیطار محکم ترین نوع آبنوس را آبنوس حبشی می داند که سخت و سیاه و توپر است. شکستة آن گزنده و قابض زبان است و چون بر آتش بگذراند بخاری خوشبوی از آن بر می خیزد. چون آبنوس تازه محتوی چربی است، وقتی نزدیک آتش قرار گیرد، مشتعل می شود ( ص 8 ) . دانشمندان قدیم ایرانی و عرب آبنوس را همانند درخت عنّاب، تخم آن را مانند تخم حنا، میوه اش را مانند انگور، برگش را مانند برگ صنوبر و پهن تر از آن توصیف کرده اند و آن را از جملة چوبهای گرانبها و داروهای پزشکی دانسته اند، ولی هر کدام از آنان که ذکری از آبنوس کرده اند، آن را متعلق به سرزمینهای بیرون از مرزهای ایران دانسته آند. حدودالعالم از جزیره الفضّه «اندر دریاءِ اقیانوس مشرقی»، معجم البلدان از مُقِدشو در جنوب یمن ( یاقوت، 4/602 ) و صیدنه از وَقْوان و سواحل زنگبار و حبشه ( بیرونی، 38 ) به عنوان مناطق آبنوس خیز نام می برد. از این میان تنها اصطخری است که می گوید «از سیراف متاع دریا خیزد چون عود و عنبر و عاج و آبنوس و از آنجا به آفاق برند» ( ص 134 ) . از عبارت اصطخری دانسته نمی شود که آیا سیراف خود آبنوس خیز بوده یا به اقتضای بندر بودنش صرفاً مرکز مبادلة این چوب به عنوان یکی از اقلام بازرگانی بوده است. از گزارشهای پیشینیان بر می آید که در برخی از نقاط اران آن زمان، از آبنوس در ساختن برخی افزارها مانند کمان و دسته های کارد استفاده می شده است.
در اروپای سدة 13م نیز در ساختن صندوقچه، نوشت افزار، دستة کارد، تختة شطرنج، و از اواخر سدة 16م در تهیة مبلمان بزرگ خانگی به ویژه به صورت روکش، از آبنوس استفاده می شده است ( لاروس بزرگ ) ، اما چنین می نماید که چوب آبنوس عمدتاً در ساختن وسایل کوچک مانند کلیدهای سیاه پیانو، فلوت، دستة چاقو، ماهوت پاک کن و به مقدار نسبتاً کمتری در ساختن گنجه های تجملی به کار رفته است. اصولاً چون آبنوس چوبی مرغوب، نسبتاً کمیاب و به همین دلیل گرانبها بوده، عموماً برای مصارف زینتی به کار می رفته است؛ حتی بر پایة برخی از اشارات تاریخی به عنوان نوعی هدیة شایسته میان ولایات رد و بدل می شده است ( فخر، 147 ) . آنجا هم که آبنوس در ساختن چیزهایی مانند شبکة پنجره، پوشش سقف و رویة دیوار به کار رفته، بیشتر ارزش تزیینی آن منظور بوده است. آثار موجود در نمایشگاه هنر اسلامی مصر نشان می دهد که در سده های 7 و 8 ق/13 و 14م در روزگار ممالیک مصر، چوب آبنوس در تزیین و نقش و نگارهای چوبی مانند منبر و جامه دان به کار می رفته است. برخی اشارات پژوهشگران گویای آن است که لااقل از دورة تیموری به بعد، در ایران افزون بر عاج و استخوان و چوبهای مختلف، از ابنوس نیز در خاتم بندی استفاده می شده است.
در نوشته های کهن فارسی و عربی از آبنوس بیشتر به عنوان یکی از مفردات دارویی یاد شده است. پزشکان و داروشناسان ایرانی و عرب از طریق آثار علمای یونانی به خواص پزشکی آبنوس پی برده بودند. نویسندة الابنیه آن را دارویی قابض، دارای طبعی گرم، خردکنندة سنگ کلیه و «نشانندة آبله هایی که از سوختن پدید آید» معرفی کرده است ( هروی، 38 ) . جرجانی می نویسد: «سونش او سپیدة چشم بردارد» ( ص 613 ) . ابن بیطار در سدة 7ق/13م و حکیم محمد مؤمن در سدة 11ق/17م و عقیلی علوی خراسانی در سدة 12ق/18م خواص طبی آبنوس را مفصلاً برشمرده اند که رفع نفخ معده، جلای بصر، رفع سوختگی، شفای زخمهای بدخیم، بندآوردن خون زخمهای تازه، رویانیدن مژگان، رفع شبکوری و مداوای خنازیر از آن جمله است.
«چوب آبنوس» یا «آبنوس» نامی بوده است که برده فروشان به سیاهان داده بودند. از این رو، برده فروش را «فروشندة آبنوس» می نامیدند ( لاروس ) .
مآخذ: آمریکانا، ذیل Ebony؛ ابن بیطار، عبدالله بن احمد، الجامع لمفردات الادویه و الاغذیه، بغداد، مکتبه المثنی؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک و ممالک، به کوشش ایرج افشار، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1340ش؛ انصاری دمشقی، شمس الدین محمد، نخبه الدهر، ترجمة حمید طبیبیان، تهران، بنیاد فرهنگستانهای ایران، 1357ش، ص 210، 271؛ بریتانیکا، ذیل Ebony؛ بستانی ( پطرس ) ؛ بهرامی حسینعلی، فرهنگ گیاهی، تهران، وزارت فرهنگ، 1329ش، 1/375؛ بیرونی، ابوریحان، صیدنه، ترجمة ابوبکر علی بن عثمان کاسانی، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، 1358ش، ص . . .
... [مشاهده متن کامل]
آبنـوس درختی استــوایی است که در قــارة آفــریقا، و نیز در ماداگـاسکــار، هند، ژاپن، جــزایر فـیلیپین، آمریکای شمـالی و جنوبی می روید و سیاه ترین آبنــوس، یعنی گونة مرغوب آن، از سیلان و جـــزایر هند شرقی به دست می آید. انواع آبنوس گاه تا ارتفاع 15 متر نیز رشد می کند. پوست این درخت خاکستری تیره، مغز ان ( یعنی تنها قسمت مورد استفاده اش ) معمــولاً سیــاه رنگ و بخش بیــرونی تر چــوب، یا لایة زیرپوست آن، سفید، خاکســری یا میخکی روشن است. در بعضی از انــواع آن مغــز چوب، قهوه ای تیره است و می تواند دارای رگه های قــهوه ای روشن، قـرمز یا زرد باشد. در تنسوخ نامه ( نصیـرالدین طوسی، 233 ) و بحرالجــواهر ( هــروی، 11 ) آمده که آبنـوس در آب فــرو می رود، اما ظاهراً فقط آبنوسی که کاملاً اشباع شده، از آب سنگین تر است. نسوج چوب آبنوس آکنده از صمغ قهوه ای تیره یا سیــاه رنگ سختی است. همین صمغ احتمالاً موجب تُردی آبنوس می شود و آن را برای خرّاطی و منبّت کاری مناسب می سازد. مرغوب ترین انواع آبنوس نوع سیاه آن است که بسیار آسان و خوب صیقل می پذیرد. ابن بیطار محکم ترین نوع آبنوس را آبنوس حبشی می داند که سخت و سیاه و توپر است. شکستة آن گزنده و قابض زبان است و چون بر آتش بگذراند بخاری خوشبوی از آن بر می خیزد. چون آبنوس تازه محتوی چربی است، وقتی نزدیک آتش قرار گیرد، مشتعل می شود ( ص 8 ) . دانشمندان قدیم ایرانی و عرب آبنوس را همانند درخت عنّاب، تخم آن را مانند تخم حنا، میوه اش را مانند انگور، برگش را مانند برگ صنوبر و پهن تر از آن توصیف کرده اند و آن را از جملة چوبهای گرانبها و داروهای پزشکی دانسته اند، ولی هر کدام از آنان که ذکری از آبنوس کرده اند، آن را متعلق به سرزمینهای بیرون از مرزهای ایران دانسته آند. حدودالعالم از جزیره الفضّه «اندر دریاءِ اقیانوس مشرقی»، معجم البلدان از مُقِدشو در جنوب یمن ( یاقوت، 4/602 ) و صیدنه از وَقْوان و سواحل زنگبار و حبشه ( بیرونی، 38 ) به عنوان مناطق آبنوس خیز نام می برد. از این میان تنها اصطخری است که می گوید «از سیراف متاع دریا خیزد چون عود و عنبر و عاج و آبنوس و از آنجا به آفاق برند» ( ص 134 ) . از عبارت اصطخری دانسته نمی شود که آیا سیراف خود آبنوس خیز بوده یا به اقتضای بندر بودنش صرفاً مرکز مبادلة این چوب به عنوان یکی از اقلام بازرگانی بوده است. از گزارشهای پیشینیان بر می آید که در برخی از نقاط اران آن زمان، از آبنوس در ساختن برخی افزارها مانند کمان و دسته های کارد استفاده می شده است.
در اروپای سدة 13م نیز در ساختن صندوقچه، نوشت افزار، دستة کارد، تختة شطرنج، و از اواخر سدة 16م در تهیة مبلمان بزرگ خانگی به ویژه به صورت روکش، از آبنوس استفاده می شده است ( لاروس بزرگ ) ، اما چنین می نماید که چوب آبنوس عمدتاً در ساختن وسایل کوچک مانند کلیدهای سیاه پیانو، فلوت، دستة چاقو، ماهوت پاک کن و به مقدار نسبتاً کمتری در ساختن گنجه های تجملی به کار رفته است. اصولاً چون آبنوس چوبی مرغوب، نسبتاً کمیاب و به همین دلیل گرانبها بوده، عموماً برای مصارف زینتی به کار می رفته است؛ حتی بر پایة برخی از اشارات تاریخی به عنوان نوعی هدیة شایسته میان ولایات رد و بدل می شده است ( فخر، 147 ) . آنجا هم که آبنوس در ساختن چیزهایی مانند شبکة پنجره، پوشش سقف و رویة دیوار به کار رفته، بیشتر ارزش تزیینی آن منظور بوده است. آثار موجود در نمایشگاه هنر اسلامی مصر نشان می دهد که در سده های 7 و 8 ق/13 و 14م در روزگار ممالیک مصر، چوب آبنوس در تزیین و نقش و نگارهای چوبی مانند منبر و جامه دان به کار می رفته است. برخی اشارات پژوهشگران گویای آن است که لااقل از دورة تیموری به بعد، در ایران افزون بر عاج و استخوان و چوبهای مختلف، از ابنوس نیز در خاتم بندی استفاده می شده است.
در نوشته های کهن فارسی و عربی از آبنوس بیشتر به عنوان یکی از مفردات دارویی یاد شده است. پزشکان و داروشناسان ایرانی و عرب از طریق آثار علمای یونانی به خواص پزشکی آبنوس پی برده بودند. نویسندة الابنیه آن را دارویی قابض، دارای طبعی گرم، خردکنندة سنگ کلیه و «نشانندة آبله هایی که از سوختن پدید آید» معرفی کرده است ( هروی، 38 ) . جرجانی می نویسد: «سونش او سپیدة چشم بردارد» ( ص 613 ) . ابن بیطار در سدة 7ق/13م و حکیم محمد مؤمن در سدة 11ق/17م و عقیلی علوی خراسانی در سدة 12ق/18م خواص طبی آبنوس را مفصلاً برشمرده اند که رفع نفخ معده، جلای بصر، رفع سوختگی، شفای زخمهای بدخیم، بندآوردن خون زخمهای تازه، رویانیدن مژگان، رفع شبکوری و مداوای خنازیر از آن جمله است.
«چوب آبنوس» یا «آبنوس» نامی بوده است که برده فروشان به سیاهان داده بودند. از این رو، برده فروش را «فروشندة آبنوس» می نامیدند ( لاروس ) .
مآخذ: آمریکانا، ذیل Ebony؛ ابن بیطار، عبدالله بن احمد، الجامع لمفردات الادویه و الاغذیه، بغداد، مکتبه المثنی؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک و ممالک، به کوشش ایرج افشار، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1340ش؛ انصاری دمشقی، شمس الدین محمد، نخبه الدهر، ترجمة حمید طبیبیان، تهران، بنیاد فرهنگستانهای ایران، 1357ش، ص 210، 271؛ بریتانیکا، ذیل Ebony؛ بستانی ( پطرس ) ؛ بهرامی حسینعلی، فرهنگ گیاهی، تهران، وزارت فرهنگ، 1329ش، 1/375؛ بیرونی، ابوریحان، صیدنه، ترجمة ابوبکر علی بن عثمان کاسانی، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، 1358ش، ص . . .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)