[ویکی فقه] آلِ ابی جَراده، خاندانی علمی و سیاسی از سده ۱-۷ق/۷-۱۳م در عراق و حلب می باشد. یکی از شخصیت های این خاندان، ابوغانم محمد بن هبةالله می باشد.
ابوغانم محمد بن هبةالله (۴۴۶-۵۱۸ق/۱۰۵۴-۱۱۲۴م)، قاضی، فقیه و محدّث. از پدر و دیگر عالمان دانش آموخت پس از مرگ پدر (۴۸۸ق/۱۰۹۵م) در حکومت تاج الدین دبیس عهده دار مقام قضاوت و امامت جمعه در مسجد جامع شهر حلب گردید. هنگامی که حاکمانِ مصری، حلب را از زیر سلطه خلفای عباسی بیرون آوردند و ملک رضوان را عزل کردند، ابوغانم نیز برکنار شد و در ۴۹۰ق/۱۰۹۷م قاضی زوزنیِ ایرانی به جای وی به قضاوت گمارده شد، اما پس از چندی ملک رضوان قدرت را به دست گرفت و خطبه به نام خلیفه بغداد خواند و بار دیگر ابوغانم را به مقام قضاوت بازگرداند. در ۴۹۶ق/۱۱۰۳م به فرمان خلیفه المستظهر بالله عباسی از سوی علی بن دامغانی قاضیِ بغداد نیز به قضاوت و دیگر کارهای شرعی گماشته شد. او در حالی که شهر حلب در محاصره صلیبیان بود درگذشت.
یاقوت حموی، ابوعبدالله، معجم الادباء، ج۵، ص۲۰۶۹، به کوشش مارگلیوث، لیدن، ۱۹۱۳م.
۱. ↑ یاقوت حموی، ابوعبدالله، معجم الادباء، ج۵، ص۲۰۶۹، به کوشش مارگلیوث، لیدن، ۱۹۱۳م.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «آل ابی جراده»، ج۱، ص ۳۵۰.
...
ابوغانم محمد بن هبةالله (۴۴۶-۵۱۸ق/۱۰۵۴-۱۱۲۴م)، قاضی، فقیه و محدّث. از پدر و دیگر عالمان دانش آموخت پس از مرگ پدر (۴۸۸ق/۱۰۹۵م) در حکومت تاج الدین دبیس عهده دار مقام قضاوت و امامت جمعه در مسجد جامع شهر حلب گردید. هنگامی که حاکمانِ مصری، حلب را از زیر سلطه خلفای عباسی بیرون آوردند و ملک رضوان را عزل کردند، ابوغانم نیز برکنار شد و در ۴۹۰ق/۱۰۹۷م قاضی زوزنیِ ایرانی به جای وی به قضاوت گمارده شد، اما پس از چندی ملک رضوان قدرت را به دست گرفت و خطبه به نام خلیفه بغداد خواند و بار دیگر ابوغانم را به مقام قضاوت بازگرداند. در ۴۹۶ق/۱۱۰۳م به فرمان خلیفه المستظهر بالله عباسی از سوی علی بن دامغانی قاضیِ بغداد نیز به قضاوت و دیگر کارهای شرعی گماشته شد. او در حالی که شهر حلب در محاصره صلیبیان بود درگذشت.
یاقوت حموی، ابوعبدالله، معجم الادباء، ج۵، ص۲۰۶۹، به کوشش مارگلیوث، لیدن، ۱۹۱۳م.
۱. ↑ یاقوت حموی، ابوعبدالله، معجم الادباء، ج۵، ص۲۰۶۹، به کوشش مارگلیوث، لیدن، ۱۹۱۳م.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «آل ابی جراده»، ج۱، ص ۳۵۰.
...