ابطال

/~ebtAl/

مترادف ابطال: اقاله، الغا، باطل، باطل سازی، بطلان، رد، فسخ، لغو، نسخ، نقض، دروغ گفتن، هزل گویی

برابر پارسی: بی هُده سازی، ناچیز کردن، هیچ سازی

معنی انگلیسی:
annulment, invalidation, nullification, nullity, repeal, brave men, warriors, revocation, vitiation, making void

لغت نامه دهخدا

ابطال. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ بَطَل. دلیران. شجاعان. دلاوران :
ابطال صف آرای درآیند به ابطال
اعلام جهانگیر درآرند به اعلام.
مسعودسعد.
ابطال در ظلمات معرکه به نور شموع رماح وعکس مشاعل سلاح استضائه نمودند. ( تاریخ معجم ).

ابطال. [ اِ ] ( ع مص ) باطل کردن. نقض. رد. نسخ. الغاء. عزل کردن. شکستن. لغو کردن. اِقاله. نادرست کردن. تباه کردن. ناچیز کردن : بمجرد گمان... نزدیکان خود را مهجور گردانیدن و در ابطال ایشان سعی نمودن... تیشه بر پای خود زدن بود. ( کلیله و دمنه ). || دروغ و باطل و هزل گفتن. باطل آوردن.

فرهنگ فارسی

باطل کردن، لغوکردن، ناچیزساختن، بیفایده وبیهوده کردن، دلیران، جمع بطل
( مصدر ) ۱ - باطل کردن نقض رد نسخ الغائ عزل کردن شکستن لغو کردن اقامه نادرست کردن تباه کردن ناچیز کردن . ۲- دروغ و باطل و هزل گفتن باطل آوردن .

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ بطل ، دلیران .
( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - باطل کردن ، لغو کردن ، بیهوده کردن ، ناچیز کردن . ۲ - دروغ و باطل گفتن .

فرهنگ عمید

= بطل
باطل کردن، لغو کردن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ابطال (ابهام زدایی). واژه ابطال ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • ابطال (فقه)، به معنای باطل کردن و نابود ساختن و دارای کاربرد در فقه• ابطال (قرآن)، آیه ۳۳ سوره محمّد (صلّی اللّه علیه و آله)• ابطال (منطق)، به معنای باطل کردن و نابود ساختن و دارای کاربرد در منطق
...

[ویکی فقه] ابطال (فقه). باطل کردن و نابود ساختن را ابطال گویند. از عنوان ابطال در بیشتر باب های فقهی از جهت تعیین موارد، اسباب و آثار آن سخن رفته است.
عنوان ابطال در فقه به دو گونه به کار رفته است:
← اضافه ابطال به عملی مرتبط با شرع
فقها از ابطال در عقود بیشتر به فسخ تعبیر کرده اند. تفاوت این دو، در این است که فسخ، حق است؛ به ارث برده می شود و با اسقاط، ساقط می گردد، در حالی که ابطال در بیشتر موارد کاربرد آن، حکم است نه حق. علاوه بر آن، فسخ تنها پس از پایان عملی که به شکل صحیح انجام شده صادق است ولی ابطال علاوه بر آن که بر باطل انجام دادن عمل از آغاز صدق می کند در اثنا و پایان عمل نیز صادق است.
تفاوت ابطال با بطلان
تفاوت ابطال با بطلان در آن است که ابطال از اسباب بطلان به شمار می رود و بطلان، حکم شرعی وضعی در مقابل صحّت است.
اسباب ابطال عمل
...

[ویکی فقه] ابطال (قرآن). آیه ابطال به آیه ۳۳ سوره محمّد صلّی اللّه علیه و آله اطلاق می شود.
آیه «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَکمْ»
محمد/سوره۴۷، آیه۳۳.
۱. ↑ محمد/سوره۴۷، آیه۳۳.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، ص۱۷۷.
...

[ویکی فقه] ابطال (منطق). ابطال در معانی باطل کردن، بطلان چیزی را معلوم ساختن، ردّ کردن آمده است و در اصطلاح منطق، باطل کردن عقیده ای با اصول و قواعد منطقی را گویند.
«در تحریر این مجموع شروع کرده آمد بر عزم آنکه طرفی صالح از آنچه از اهل علم منطق در این فن استفاده کرده است، یا بحسب قواعد و اصول این صناعت استنباط نموده بر وجهی که او را روشن شده است ایراد کند، و از ابطال مذاهب باطل در هر بابی که مؤدّی باشد به اطناب به قدر امکان احتراز کند»
خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس، ص۳.
۱. ↑ خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس، ص۳.
خوانساری، محمد، فرهنگ اصطلاحات منطقی به انضمام واژه نامه فرانسه و انگلیسی، ص۳.

مترادف ها

waiver (اسم)
چشم پوشی، لغو، ابطال، صرفنظر

cancellation (اسم)
لغو، فسخ، الغاء، ابطال، حذف

annulment (اسم)
فسخ، الغاء، ابطال

revoke (اسم)
ابطال، الغا

nullification (اسم)
ابطال، لغو سازی، لغو شدگی

rescission (اسم)
فسخ، ابطال

disproof (اسم)
رد، ابطال، تکذیب، دلیل رد

defeasance (اسم)
ابطال، شکست، باطل سازی، بطلان، شرط بطلان یا القاء

vitiation (اسم)
ابطال، فساد، تباهی، معیوب سازی، تباه سازی

voidance (اسم)
ابطال، دفع

فارسی به عربی

ابطال , الغاء , نقض

پیشنهاد کاربران

تهی سازی، پوچگری، ناکارا کردن،
کمانه
پس زدن، وازدن، کنار زدن،
پسزنی، وازنی، کنارزنی،
پسزَنِش، وازنش
🇮🇷 همتای پارسی: بیهود 🇮🇷
( ستاکنام از بیهودن )
ابطال در علم حقوق :
دعوی ابطال مربوط به موردی است که معامله به لحاظ نداشتن شرایط اساسی صحت باطل بوده و قابلیت تنفیذ را هم ندارد . دعوی بطلان مربوط به مواردی همچون معاملات اکراهی غیر نافذ است
ابطال قانون
خط بر سر چیزی کشیدن ؛ خط بطلان بر چیزی کشیدن. کنایه از صرف نظر کردن و درگذشتن از چیزیست.
خط بطلان کشیدن
پیهودن =لغو کردن یا ابطال کردن
پیهایش=لغو ، ابطال

بپرس