فرهنگ اسم ها
معنی: هیبت، سرفراز، باشکوه و ایستادگی
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم پسر، اسم ترکی
لغت نامه دهخدا
آبار. ( اِ ) دفتر حساب و دیوان حساب و آن را آواره و آوارجه نیز گویند و شاید کلمه صورتی از آمار و آماره است.
آبار. ( ع اِ ) ج ِ بئر.
آبار. ( اِخ ) نام قریه ای به واسط.
( ابآر ) ابآر. [ اَب ْ ] ( ع اِ ) ج ِ بئر.
ابار. [ اَب ْ با ] ( ع ص ، اِ ) سوزنگر. سوزن فروش. || کیک. || چاه کن. کن کن. مقنی. || اشیاف ابار؛ دوائی است درد چشم را. || رصاص اسود. سرب سوخته.
ابار. [ اُ ] ( اِخ ) نام جائی به یمن و گفته اند نام زمینی بدانسوی بلاد بنی سعد.
ابار. [ اِ ] ( ع مص ) گشن دادن خرمابن. گرددادن نخل. || نیش زدن کژدم. || سوزن دادن سگ را. || غیبت کردن کسی را. || هلاک گردانیدن. || اصلاح کشت.
ابار. [ اِ ] ( ع اِ ) ج ِ اِبْره. سوزنها.
فرهنگ فارسی
نام قریه بواسط دفتر و دیوان حساب
توتیا
آهوی جهنده در دویدن
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
= بئر
= سُرب
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] ابار (ابهام زدایی). ابّار ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • ابوالعباس احمد بن علی ابار نخشبی، اَبّار، ابوالعباس احمد بن علی بن مسلم نخشبی محدث بغداد (د ۲۹۰ق/۹۰۳م)• ابراهیم بن فضل ابار اصفهانی، ابراهیم بن فضل ابار اصفهانی، از محدّثین اصفهان در قرن پنجم و ششم هجری
...
...
wikifeqh: ابّار_(ابهام_زدایی)
جدول کلمات
چاه ها
پیشنهاد کاربران
برابرپارسیِ واژگانِ زیر از زبانِ آلمانی، واژه ی " اُباشتن/اُبار - " می باشد:
1 - verschlingen : بلعیدن، فروبردن، غورت دادن
2 - anfuellen: پُرکردن، انباشتن
نکته: واژه یِ "غورت" واژه ای پارسی از ریشه یِ اوستایی "گَر:gar" به معنایِ "بلعیدن" می باشد که ریشه یِ واژگانی همچون " گلو" و تکواژِ نخست واژه یِ " گریبان" نیز می باشد. این واژه حتی از زبانِ بیگانه ای دوباره به زبانِ پارسی بازگردانده نشده است، چراکه دگرگونی هایِ آواییِ رُخ داده همگی ایرانی ( وبویژه اوستایی ) است.
... [مشاهده متن کامل]
. . . . . . . .
پی نوشت درباره یِ واژه یِ " اُباشتن/اُبار - ":
چنانکه می دانید واژه یِ "اُباشتن/اُبار - " در زبانِ پهلوی به ریختِ "اوپارتَن: ōpārtan" بوده است که به ریختهایِ " اوباشتن:ōbāštan" و "اوباردن:ōbārdan" نیز در پارسیِ میانه در دسترس بوده است؛ در آنها "او:ō" پیشوند است و باید بدانید که این پیشوند در زبانِ پارسیِ نو به ریختِ "اُ:o" می آید، چنانکه واژه یِ " اوفتادن: ōftadan" به ریختِ " اُفتادن" درآمده است. از سویِ دیگر، ما با فعلِ "باشتن/بار - " در واژه یِ "انباشتن/انبار - " ( با پیشوندِ "اَن - " ) آشنایی داریم. پس در زبانِ پارسیِ نو خواهیم داشت: "اُباشتن/اُبار - ".
. . . . . . . .
پَسگشت:
روبرگِ 176 از نبیگ " پژوهش هایِ پارسی:PERSISCHE STUDIEN" ( م. هوبشمان )

1 - verschlingen : بلعیدن، فروبردن، غورت دادن
2 - anfuellen: پُرکردن، انباشتن
نکته: واژه یِ "غورت" واژه ای پارسی از ریشه یِ اوستایی "گَر:gar" به معنایِ "بلعیدن" می باشد که ریشه یِ واژگانی همچون " گلو" و تکواژِ نخست واژه یِ " گریبان" نیز می باشد. این واژه حتی از زبانِ بیگانه ای دوباره به زبانِ پارسی بازگردانده نشده است، چراکه دگرگونی هایِ آواییِ رُخ داده همگی ایرانی ( وبویژه اوستایی ) است.
... [مشاهده متن کامل]
. . . . . . . .
پی نوشت درباره یِ واژه یِ " اُباشتن/اُبار - ":
چنانکه می دانید واژه یِ "اُباشتن/اُبار - " در زبانِ پهلوی به ریختِ "اوپارتَن: ōpārtan" بوده است که به ریختهایِ " اوباشتن:ōbāštan" و "اوباردن:ōbārdan" نیز در پارسیِ میانه در دسترس بوده است؛ در آنها "او:ō" پیشوند است و باید بدانید که این پیشوند در زبانِ پارسیِ نو به ریختِ "اُ:o" می آید، چنانکه واژه یِ " اوفتادن: ōftadan" به ریختِ " اُفتادن" درآمده است. از سویِ دیگر، ما با فعلِ "باشتن/بار - " در واژه یِ "انباشتن/انبار - " ( با پیشوندِ "اَن - " ) آشنایی داریم. پس در زبانِ پارسیِ نو خواهیم داشت: "اُباشتن/اُبار - ".
. . . . . . . .
پَسگشت:
روبرگِ 176 از نبیگ " پژوهش هایِ پارسی:PERSISCHE STUDIEN" ( م. هوبشمان )

اخبار به معنی سرب سیاه. . . . . . چاه ها
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹





زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹





آبار:/ābār/ اسم:سولفید سرب.
( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر فارسی )
( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر فارسی )
تلفظ صیحیح آن، اَباری ( ابارش ) نام روستایی در سبزوار