اب دهان
مترادف اب دهان: ( آب دهان ) بزاق، تف، خدو، خیو، کفک
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- امثال :
آب دهان برای چیزی رفتن ؛ خواهان و آرزومند آن بودن.، ( آبدهان ) آبدهان. [ دَ ] ( ص مرکب ) آنکه سِر نگاه نتواند داشت : آبدهانی است که سخن نگاه نتواند داشت. ( نفثةالمصدور، در صفت قلم ).
فرهنگ فارسی
بزاق خدو
( آبدهان ) ( صفت اسم ) آنکه سر نگاه نتواند داشت کسی که راز نگاه ندارد
آنکه سر نگاه نتواند داشت
فرهنگ معین
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] آب دهان. آب دهان به بزاق دهان گفته می شود و دارای احکامی است که در باب هاى طهارت، صلات، صوم و اطعمه و اشربه آمده است.
فرو بردن بزاق براى روزه دار جایز است.
نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۶، ص۲۹۸.
بیرون انداختن بزاق در حال نماز
نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۱، ص۵۸.
در حلیّت یا حرمت خوردن بزاق شخص دیگر اختلاف است.
نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳۶، ص۳۹۳.
...
فرو بردن بزاق براى روزه دار جایز است.
نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۶، ص۲۹۸.
بیرون انداختن بزاق در حال نماز
نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۱، ص۵۸.
در حلیّت یا حرمت خوردن بزاق شخص دیگر اختلاف است.
نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳۶، ص۳۹۳.
...
wikifeqh: آب_دهان
دانشنامه آزاد فارسی
آب دهان. رجوع شود به:بزاق
wikijoo: آب_دهان
مترادف ها
میله، شمشیر، دشنه، سیخ، رطوبت، تف، بزاق، اب دهان، خدو، سیخ کباب
خوی، گل، گلیز، لجن، بزاق، اب دهان، گریه بچگانه
خوی، بزاق، اب دهان، خدو
تف، اب دهان، مایع مترشحه از غدد بزاقی
اب دهان، کشتی حامل بردگان، برده فروش، تاجر برده، اب افتادن دهان
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
- آب دهان ؛ آنکه سِر نگاه ندارد : آب دهانی است [ قلم ] که سخن نگاه نمیدارد. ( نفثة المصدور ) .
خدو [ خ ُ / خ َ ]
تَلفْ
گلیز ، غلیظ
پفنم
قشا، خدو، تف
خدو - اختف
خیو
اختف
خدو
در زبان ترکی استانبولی می شود: سالیا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)