1. Don’t put the cart before the horse.
2. Put the cart before the horse.
3. To get married first and then get a job is putting the cart before the horse.
[ترجمه گوگل]اول ازدواج کردن و بعد از آن شغل، قرار دادن گاری قبل از اسب است
[ترجمه ترگمان]برای ازدواج اول و بعد از آن کاری پیدا کنید که گاری را جلوی اسب قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Aren't you putting the cart before the horse by deciding what to wear for the wedding before you've even been invited to it?
[ترجمه گوگل]آیا قبل از اینکه حتی به آن دعوت شوید، گاری را جلوتر از اسب قرار نمی دهید و تصمیم می گیرید برای عروسی چه بپوشید؟
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه به این موضوع دعوت بشی قبل از اینکه به این موضوع دعوت بشی سوار گاری نمیشی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It is Labour's insistence on putting the cart before the horse which fills me with gloom.
[ترجمه گوگل]این اصرار کارگر برای قرار دادن گاری جلوی اسب است که مرا پر از غم و اندوه می کند
[ترجمه ترگمان]این بر اصرار حزب کارگر بر قرار دادن گاری در برابر اسبی است که مرا با افسردگی پر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. It seems to me that Mr Topolski is putting the cart before the horse.
[ترجمه گوگل]به نظر من آقای توپولسکی گاری را جلوی اسب میگذارد
[ترجمه ترگمان]به نظرم آقای Topolski گاری را جلو اسب می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. This is putting the cart before the horse.
[ترجمه گوگل]این یعنی قرار دادن گاری قبل از اسب
[ترجمه ترگمان]این بار ارابه را در مقابل اسب قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. This may sound like putting the cart before the horse and being unnecessarily pessimistic.
[ترجمه گوگل]این ممکن است مانند قرار دادن گاری قبل از اسب و بدبین بودن غیر ضروری به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]این می تواند شبیه به قرار دادن گاری در مقابل اسب باشد و به طور غیر ضروری بدبینانه نباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The government has put the cart before the horse as it implemented drug testing schemes rather than the educational part of the campaign first.
[ترجمه گوگل]دولت گاری را قبل از اسب قرار داده است زیرا طرح های آزمایش مواد مخدر را به جای بخش آموزشی کمپین اول اجرا می کند
[ترجمه ترگمان]دولت این گاری را قبل از اجرای طرح آزمایش مواد مخدر به جای بخش آموزشی این رقابت ها، پیش از اسب قرار داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Don't put the cart before the horse in the process of getting the job done.
[ترجمه گوگل]در روند انجام کار، گاری را قبل از اسب قرار ندهید
[ترجمه ترگمان]گاری را جلوی اسب در روند گرفتن کار قرار ندهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. You will put the cart before the horse if you emphasize the method at the expense of content.
[ترجمه گوگل]اگر به هزینه محتوا روی روش تاکید کنید، گاری را قبل از اسب قرار می دهید
[ترجمه ترگمان]اگر شما بر این روش با هزینه محتوی تاکید دارید، گاری را پیش از اسب قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. To teach writing before reading is to put the cart before the horse.
[ترجمه گوگل]آموزش نوشتن قبل از خواندن، قرار دادن گاری قبل از اسب است
[ترجمه ترگمان]آموزش دادن قبل از خواندن این است که گاری را قبل از اسب قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. To many old timers want to put the cart before the horse when giving advice to newbies.
[ترجمه گوگل]بسیاری از قدیمیها میخواهند هنگام توصیه به تازهکاران، گاری را جلوی اسب قرار دهند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از تایمرهای قدیمی می خواهند گاری را جلوی اسب قرار دهند وقتی به تازه واردها توصیه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. What I'm trying to say is: many players put the cart before the horse.
[ترجمه گوگل]آنچه می خواهم بگویم این است: بسیاری از بازیکنان گاری را جلوتر از اسب قرار می دهند
[ترجمه ترگمان]چیزی که می خواهم بگویم این است: بسیاری از بازیکنان ارابه را مقابل اسب قرار می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید