less

/ˈles//les/

معنی: کوچکتر، اصغر، کمتر، پست تر
معانی دیگر: به میزان کمتر، به درجه ی کمتر، مبلغ کمتر، منهای (minus هم می گویند)، با کسر، صفت تفضیلی: little، بعنوان صفت تفضیلی little بکار رفته کهتر، پست تر
less_
پسوند:، فاقد، بی - [valueless یا pitiless]

بررسی کلمه

پسوند ( suffix )
(1) تعریف: not having; without; lacking.

- seamless
[ترجمه گوگل] بدون درز
[ترجمه ترگمان] بدون سنگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- hopeless
[ترجمه گوگل] نومید
[ترجمه ترگمان] نومید کننده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: unable to; resistant to (such) an action.

- measureless
[ترجمه T] اندازه ی کم
|
[ترجمه گوگل] بی اندازه
[ترجمه ترگمان] غیرقابل اندازه گیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
(1) تعریف: comp. of little.

(2) تعریف: to a smaller degree or amount.

- He is less patient than I am.
[ترجمه mahdi abaei] صبر او ازمن کمتر است.
|
[ترجمه Parsa] صبر و حوصله او از من کمتر است
|
[ترجمه گوگل] او کمتر از من صبور است
[ترجمه ترگمان] کم تر از من بیمار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I eat less in the summer.
[ترجمه S] من در تابستان کمتر می خورم
|
[ترجمه گوگل] در تابستان کمتر غذا می خورم
[ترجمه ترگمان] در تابستان کم تر می خورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This one is not quite as good, but it costs less.
[ترجمه گوگل] این یکی خیلی خوب نیست، اما هزینه کمتری دارد
[ترجمه ترگمان] این یکی خیلی خوب نیست، اما هزینه آن کم تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
(1) تعریف: comp. of little.

(2) تعریف: smaller in degree or amount.
متضاد: more
مشابه: fewer

- He has less patience than I.
[ترجمه گوگل] او کمتر از من صبر دارد
[ترجمه ترگمان] صبر و شکیبایی کم تر از من دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I added less sugar than the recipe called for.
[ترجمه گوگل] من شکر کمتر از دستور پخت اضافه کردم
[ترجمه ترگمان] من شکر کمتری نسبت به دستور پخت اضافه کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a smaller amount.
متضاد: more

- This vaccuum cleaner picks up less of the dirt than my old one.
[ترجمه گوگل] این جاروبرقی نسبت به قدیمی من آلودگی کمتری را جمع می کند
[ترجمه ترگمان] این پاک کننده vaccuum کم تر از قدیمی من از خاک بلند میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
حرف اضافه ( preposition )
• : تعریف: made smaller by; minus.
مترادف: minus
متضاد: plus

- Three less one is two.
[ترجمه پریا] سه منهای یک ، دو میشه
|
[ترجمه گوگل] سه کمتر یک می شود دو
[ترجمه ترگمان] سه نفر کم تر از دو نفر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. less important details are relegated to the footnotes
جزئیات کم اهمیت تر را در پانویس ها آورده اند.

2. less than 25 words
کمتر از 25 واژه

3. less and less
کمتر و کمتر،(به طور) کاهنده،کم شونده

4. a less crowded bus
اتوبوسی که خلوت تر است

5. eat less meat and more vegetables
گوشت قرمز کمتر و سبزیجات بیشتر بخور.

6. in less than ten seconds
در کمتر از ده ثانیه

7. no less a person than the president invited him
خود رییس جمهور او را دعوت کرد.

8. the less you go,the more they will miss you
هرچه کمتر بروی،دلشان بیشتر برایت تنگ خواهد شد.

9. the less you work, the less you get paid
هرچه کمتر کاربکنی،کمتر حقوق می گیری.

10. year less ten days
یکسال ده روز کم

11. "more haste, less speed" is a well-known paradox
((عجله ی بیشتر - سرعت کمتر)) ناسازه ی معروفی است.

12. $ 5000 less taxes
5 هزار دلار با کسر مالیات (منهای مالیات)

13. much less (or still less)
خیلی کمتر،باز هم کمتر،از این هم کمتر،اصلا،ابدا

14. no less a person than. . .
کسی به شان و مقام . . .

15. the less . . . the less
هرچه کمتر . . . کمتر

16. the less . . . the more
هرچه کمتر . . . بیشتر

17. a whisker less than two centimeters
به اندازه ی یک مو کمتر از دو سانتی متر

18. he is less likely to succeed
احتمال موفقیت او کمتر است.

19. it took less time than i expected
از آنچه انتظار داشتم کمتر وقت گرفت.

20. she was less than kind toward me
او نسبت به من کمتر مهربان (نامهربان) بود.

21. could care less
(در اصل بوده است: couldn't care less) اصلا اهمیت ندارد

22. more or less
کم و بیش

23. the more. . . the less
بیشتر. . . کمتر

24. this food needs less salt and more sugar
این خوراک نمک کمتر و شکر بیشتری لازم دارد.

25. a fuel-efficient car uses less gasoline
اتومبیل کم مصرف بنزین کمتری مصرف می کند.

26. an acute angle is less than 90 degrees
زاویه ی حاده کمتر از نود درجه است.

27. larger projects are usually less efficient
طرح های بزرگتر معمولا اثربخشی کمتری دارد.

28. smoke fewer cigarets and drink less beer
سیگار کمتر بکش و آبجو کمتر بخور!

29. spare a thought for those less fortunate than you
به کسانی که از تو کم بخت ترند توجه کن.

30. the farther you go the less you see
هرچه دورتر بروی کمتر می بینی.

31. the more he tries the less he succeeds
هر چه بیشتر می کوشد کمتر موفق می شود.

32. the more i read, the less i understand
هر چه بیشتر می خوانم کمتر می فهمم.

33. nothing short of (or nothing less than)
همان قدر،کمتر نه،همانند

34. he dashed off ten letters in less than an hour!
در کمتر از یک ساعت ده تا نامه نوشت !

35. his stake in the business was less than ten percent
سرمایه ی او در آن کاسبی کمتر از ده درصد (کل سرمایه) بود.

36. the yield of wild corn is much less than of tame varieties
بازده ذرت وحشی از بازده انواع اهلی آن بسیار کمتر است.

37. he picked up all manner of more or less important information
او همه گونه اطلاعات کم و بیش مهم را کسب کرد.

38. without that red feather, your hat will be less obtrusive
بدون آن پر قرمز،کلاه تو کمتر توی چشم می زند.

39. you have little money, but i have even less than you do
شما پول کمی دارید ولی من حتی از شما هم کمتر دارم.

40. italian-americans, like other hyphenated americans, were thought to be less patriotic
باور بر این بود که امریکایی های ایتالیایی تبار (مثل سایر امریکایی های بیگانه تبار) دارای حس میهن دوستی کمتری هستند.

41. the intrinsic value of a gold coin is usually less than its nominal value
ارزش واقعی یک سکه ی طلا (ارزش فلز آن) معمولا از ارزش اسمی آن کمتر است.

42. the offset of a century of industry was no less than universal ugliness
پیامد یک قرن صنعت چیزی جز زشتی گسترده نبود.

43. we ought to be compassionate toward those who are less fortunate than we are
ما باید نسبت به کسانی که به خوشبختی ما نیستند مهربان باشیم.

44. a gas diffuses from a region of greater to one of less concentration
گاز از ناحیه ی پرتراکم به ناحیه کم تراکم پخش می شود.

مترادف ها

کوچکتر (صفت)
minor, lesser, less

اصغر (صفت)
minor, junior, lesser, less

کمتر (صفت)
short, minor, lesser, less, minus

پست تر (صفت)
lower, less

تخصصی

[فوتبال] کمتراز
[ریاضیات] کمتر

انگلیسی به انگلیسی

• without, lacking
smaller portion, smaller amount
smaller in amount; not as important; smaller in size
to a smaller degree or amount
subtract, minus
-less is added to nouns to form adjectives that indicate that someone or something does not have the thing that the noun refers to.
less means not as much in amount or degree as before or as something else.
less also means not having as much of a quality as before or as something else.
if you do something less than before or less than someone else, you do it to a smaller extent or not as often.
you can also use less to show that the second of two numbers or amounts is subtracted from the first number or amount.
see also lesser.
you use less and less to say that something is becoming smaller all the time in degree or amount.
you use less than to say that something does not have a particular quality. for example, something that is less than perfect is not perfect.
you can use no less as an emphatic way of expressing surprise or admiration at the importance of someone or something.
you can use no less than before an amount to indicate that you think the amount is surprisingly large.

پیشنهاد کاربران

فاقد، بدونِ، بی، ازدست دادن
در پزشکی وقتی در کنار needle قراربگیردیعنی بی، بدونِ، فاقد ( needle less ) یعنی سرنگ بدون سوزن
کمتر
مثال: There is less traffic on the roads late at night.
در شب های دیر همگرایی کمتری در جاده ها وجود دارد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
نداشتن، کمتر بود
Endless بی پایان
به معنای بدون و کمتر هست
مثال :bonless
بی استخوان
بدون احتساب. . . . .
محدود تر
( Why so less view ? This is a golden one ( the video
کمتر
کمتر، کاهش
با کسرِ. . . ؛ منهایِ. . .
کمتر زمانی
Painless
بدون درد
کمتر
my friend has less money than me
دوستم پول کمتری از من دارد 🔡
کمتر
اصغر
کوچک تر
ما برای مقایسه ی دو شخص یا دو مکان ویا دوچیز از صفات برتر استفاده میکنیم . وقتی میخواییم یک صفت مقایسه ای درست کنیم اگه اون صفت کوتاه باشه میتونیم er رو به آخرش اضافه کنیم مثل longer واگه یه صفت چند بخشی باشه باید قبل از صفت more بیاریم برای مثال
more expensive به معنی گران تر . more هم با قابل شمارش ها و هم با غیرقابل شمارش ها میاد ولی متضاد more , که less است با غیر قابل شمارش ها میاد و متضاد more که با قابل شمارش ها میاد fewer است و هر دوتاشم معنی کمتر رو میدن.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس